پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پویا خازنی اسکوئی – ایران   پرسه در شهر‌ می‌زنیم آرام ما شبیه غریبه‌ها هستیم گم‌شدن، یک علاقهٔ ابدی آخرِ کوچه‌های بن‌بستیم   صبح تا شب، مسیرِ بی‌مقصد داخل‌ جوب‌ها مچاله شود مثل تزریقِ کافئین در رگ شورِ دیوانه‌وار تا به ابد   مزّهٔ قهوه روی لب‌های کارمندان هر اداره نشست کار و کار و شبانه هم در کار [استراحت، مزاحم کار است!]   روی میز اداره رفتیم و روی کیبورد کامپیوترها در خیال فرار…

بیشتر بخوانید