فرنوش عزیزیان – ونکوور همانطور که در شمارهٔ گذشته اشاره شد، ۹ نمایندهٔ پارلمان از حزب لیبرال کفالت سیاسی ۱۹ زندانی ایرانی در معرض خطر را به عهده گرفتهاند. از آن زمان تاکنون تعداد بیشتری از نمایندگان حزب لیبرال و همچنین حزب محافظهکار کانادا کفالت سیاسی تعداد دیگری از زندانیان در معرض خطر ایران را بر عهده گرفتهاند که در این مطلب به اسامی آنها و نیز اسامی زندانیانی که کفالت سیاسیشان پذیرفته شده، اشاره…
بیشتر بخوانیدفرنوش عزیزیان
ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: نفسهایم به شماره افتاد
پیادهسازی*: فرنوش عزیزیان – ونکوور نفسهایم به شماره افتاد؛ تا جایی که توانستم دویدم اما بهسختی میتوانستم چشمانم را باز نگه دارم، گاز اشکآور تأثیر خودش را گذاشته بود. اگر بخواهم آن مدت را در ذهنم تصور کنم، حس میکنم بهاندازهٔ چند قرن بود؛ چیزی که در واقعیت کمتر از یکساعت طول کشید. کوچهها تاریک بود و اکثر چراغها خاموش. تنها صداهایی که به گوش میرسید صدای شلیک لانچر اشکآور، و «مرگ بر دیکتاتور»هایی که…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: روایتی از وحشیگری سرکوبگران در چهلم حدیث نجفی
پیادهسازی: فرنوش عزیزیان – ونکوور اینجا بهشت سکینه است. بهشت سکینه که چه عرض کنم. دیگر باید نامش را جهنم گذاشت. چهلم حدیث نجفی است. حدیث نجفی، دختری زیبا و سرشار از شور و امید و زندگی بود که روز ۳۰ شهریور بر اثر اصابت گلولهٔ نیروهای امنیتی در کرج کشته شد. میگویند بدنش پر از گلولههای ساچمهای بوده است و سه گلولهٔ جنگی هم به بدنش شلیک کردهاند. یعنی یک دختر ۲۲ ساله اینقدر…
بیشتر بخوانیدمن یک زنم
فرنوش عزیزیان – ونکوور من یک زنم. زنی که دارد در ایران زندگی میکند. زنی که آنقدر شجاع نیست که حقش را وسط خیابان فریاد بزند. زنی که میترسد برود وسط خیابان. اما نمیترسد که بنویسد. از دردها و حسرتهایش. از باید و نبایدهایش. از ترسهایش میتواند بنویسد. زنهایی مثل من بسیارند. آنها را قضاوت نکنید. فریادزدن کار راحتی نیست، وقتی زن باشی و توی ایران باشی، خیلی کارها راحت نیست. بعضی روزها وقتی که…
بیشتر بخوانید