مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
«فلیبگ» یک مجموعهٔ تلویزیونی کمدی-درام بریتانیایی است. این مجموعه را کمپانی بِرادرز پیکچرز در یک قرارداد تولید مشترک با آمازون استودیوز برای کانال سهٔ بیبیسی ساخته است. این برنامه نخستین بار در ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶ پخش شد. فیبی والر-بریج، سازنده و نویسندهٔ سریال بهعنوان شخصیت اصلی داستان ایفای نقش میکند. همچنین الیویا کلمن، بیل پترسون و برت گلمن از دیگر بازیگران این مجموعهاند. پخش فصل دوم از ۴ مارس ۲۰۱۹ با اضافهشدن کریستین اسکات توماس، فیونا شو و اندرو اسکات شروع شد که مانند فصل اول موفق بود، اما فیبی والر-بریج بازیگر نقش اول سریال را برای فصل سوم لغو کرد و گفت: «زیباست که در اوج کنار بروی.» این سریال بهطور خاص بهخاطر شکستن دیوار چهارم، آن وقتهایی که فلیبگ، قهرمان اصلی، با دوربین صحبت میکند، شناخته شده است.
خلاصهٔ داستان
داستان سریال «فلیبگ»، روایت سختترین دورهٔ زندگی یک زن جوان است. او در لندن زندگی میکند و کافهٔ کوچکی را میگرداند که در حال ورشکستگی است. مادرش فوت کرده و حالا پدرش با زنی روشنفکر و هنرمند و در عین حال کینهتوز آشنا شده و در آستانهٔ ازدواج است. فلیبگ مدام درگیر روابط ناموفق میشود.
مردی که او را دوست دارد و تحت هیچ شرایطی تنهایش نگذاشته، حالا به جایی رسیده که میخواهد او را ترک کند. رابطهٔ فلیبگ با خواهرش هم تعریفی ندارد و با مشکلات زیادی همراه است. اما هیچکدام از این مشکلات بهاندازهٔ مرگ دوستش، بو، او را از پا درنیاورده است.
دربارهٔ سریال
«زنان با دردی ذاتی به دنیا میآیند، اما مردها برای رسیدن به آن (درد) جنگ راه میاندازند و اگر جنگی نباشد، راگبی بازی میکنند.»
در فرهنگ انگلیسی کلمهٔ «فلیبگ» اصطلاحی است در مورد آدمهایی که اهل ادب نیستند و به عرف اجتماعی اهمیتی نمیدهند.
سریال «فلیبگ» اثری است که در خلال دو فصل کوتاه اما تأثیرگذار، از مرزهای متعارف کمدی تلویزیونی فراتر میرود و به یکی از شاخصترین نمونههای روایت تلویزیونی معاصر بدل میشود. این مجموعه که فیبی والر-بریج خالق، نویسنده و بازیگر نقش اول آن است، موفق میشود با رویکردی تازه در فیلمنامه، کارگردانی دقیق، بازیهای درخشان و فضاسازی تأملبرانگیز، مسیری متفاوت را در تلفیق کمدی و درام طی کند.
سریال از همان ابتدا مخاطب را با زنی جوان در لندن مواجه میکند که زندگیاش آمیختهای از دغدغههای روزمره، روابط خانوادگی پیچیده، یادگارهای تلخ از گذشته، مرگ و فقدان عزیزان و تنشهای عاطفی نهفته است. قدرت فیلمنامه در آن است که رویدادهای ظاهراً سادهٔ روزانه را به ماجراهای عمیق درونی تبدیل میکند؛ نویسنده از لحظات خندهدار برای آشکارسازی دردهای پنهان استفاده میکند و از مواجهههای تلخ، راهی برای درک بهتر خود و پیرامون میگشاید. تعادلی که فیلمنامه برقرار میکند، فاصلهٔ میان خنده و بغض را چنان کم میکند که تماشاگر در فضایی سرشار از کنایههای ظریف و احساسات ناپایدار حرکت میکند.
در این مجموعهٔ تلویزیونی، تمرکز اصلی بر شخصیت فلیبگ و روایت او از جهان درونی و بیرونیاش است. فیبی والر-بریج در نقش فلیبگ فراتر از یک شخصیت کمدی صرف عمل میکند. او با لحنی صمیمی، نگاههایی مستقیم به دوربین و بازی استادانه در انتقال احساسات متناقض، زنی را ترسیم میکند که بههمان اندازه که جذاب و شوخطبع است، شکننده، زخمخورده و گناهکار نیز به نظر میرسد. این شخصیت با معضلاتی دستبهگریبان است که حتی بر لحظات خندهآور سریال هم سایه میاندازند. فلیبگ با تکیه بر کنایه، طعنه و شکستن دیوار چهارم، ما را نه بهعنوان تماشاگر منفعل، بلکه همچون همدستانی درونی به جهان خود فرا میخواند. ما با هر نگاه، پوزخند یا لحظهٔ مکث او بخشی از روانش را بازمیشناسیم و در رنجهایش شریک میشویم.
نویسندگی والر-بریج نهتنها در خلق شخصیت اصلی، بلکه در پرداخت سایر شخصیتها درخشان است. هر شخصیت، از اعضای خانواده گرفته تا دوستان و آشنایان، شخصیتی چندبعدی دارد. رابطهٔ پیچیدهٔ فلیبگ با خواهرش، تردیدها و دردهای پدرش، حضور نامادری خودشیفته و ریاکار، و حتی دوستان و معشوقههایش همگی نشانگر آن است که فیلمنامه با کاوش در تار و پود روابط انسانی، از سطحینگری پرهیز میکند. هر سکانس بهگونهای چیده شده که بازتابی از تعارضات عمیق روانی و عاطفی باشد. متن نهتنها خنده میآفریند، بلکه در پس این خنده، پرسشهای جدی دربارهٔ گناه، فقدان، ایمان، عشق و معنای زیستن را مطرح میکند.
در کنار متن درخشان، کارگردانی نیز نقشی کلیدی در شکلگیری فضای سریال دارد. استفادهٔ هوشمندانه هری بِرَدبیر از قاببندی، حرکت دوربین و تدوین، باعث میشود که روایت همواره پویا و معنادار به نظر برسد. صحنههای داخلی کافه یا آپارتمان فلیبگ و خیابانهای لندن، همه بهشکلی طراحی شدهاند که گویی بازتاب حالات روانی شخصیتها هستند. سریال مطلقاً در دام اغراق نیفتاده و تمرکز بر جزئیات کوچک زندگی روزمره، حس نزدیکی و واقعگرایی را افزایش میدهد. سکوتهای معنادار، برشهای سریع و استفادهٔ هوشمندانه از موسیقی باعث میشوند لحظات کمیک و دراماتیک بهشکلی موزون در کنار هم قرار گیرند.
در این میان، نقش والر-بریج بهعنوان بازیگر بینظیر است. او با انعطافپذیری کمنظیر و کنترل عاطفی مثالزدنی، لحظات مختلف احساسی را با مهارت طی میکند. توانایی او در تغییر سریع حالتهای روحی، از شوخیهای شیرین تا فورانهای عاطفی دردناک، سبب میشود فلیبگ شخصیتی کاملاً باورپذیر باشد. مخاطب نمیتواند نسبت به او بیتفاوت بماند، چرا که هر اشارهٔ چشمی یا تغییر در تُن صدا میتواند لایهٔ تازهای از حقیقت وجودی این زن را آشکار کند. همین امر باعث میشود در لحظاتی که فلیبگ با دردهایش تنها میماند، تماشاگر نیز حس انزوا، فقدان یا خشم را درک کند.
فضاسازی در این سریال بینقص است. طراحی صحنههای محیط کافه، خانههای شلوغ و کوچههای باریک لندن، همگی فضایی آشنا و در عین حال حامل بار احساسیاند. این شهر شلوغ و گاه بیروح، بستری است که در آن فلیبگ میان روزمرگی، تلاش برای ادارهٔ کافه، بازتعریف هویت شخصی و دستوپنجه نرمکردن با خاطرات دردناک گذشته در رفتوآمد است. جذابیت فضاسازی در این است که محیط هیچگاه بهعنوان صرفاً پسزمینهای خنثی عمل نمیکند، بلکه در ایجاد حس عمق روانی شخصیتها دخیل میشود. شخصیت کشیش با بازی درخشان اندرو اسکات در فصل دوم، حضوری تعیینکننده و نمادین دارد که مرزهای معنوی و عاطفی زندگی قهرمان اصلی را دگرگون میکند. از همان آغاز ورود کشیش، ترکیبی از جاذبهٔ جنسی، شوخطبعی، سادگی و در عین حال پیچیدگی روانی نشان داده میشود. کشیش، با وجود مقام مذهبیاش، درست مانند دیگر آدمها درگیر تردید، تمایل، تزلزل و عاطفه است و این کیفیت انسانی، او را از الگوهای کلیشهای شخصیتهای روحانی در داستانهای مشابه متمایز میکند.
طنز در این سریال، صرفاً وسیلهای برای خنداندن مخاطب نیست. شوخیها، کنایهها و طعنهها نهتنها فضای صمیمانهای خلق میکنند، بلکه ابزاری برای بیان پیچیدگیهای درونیاند؛ طنز راهی است برای گذر از درد و تخلیهٔ تنشها. فلیبگ با طعنه به خود، خانوادهاش و شرایطش، در واقع در حال بروز مکانیسم دفاعی عاطفی است. این طنز از جنس هجو سطحی یا شوخیهای پیشپاافتاده نیست، بلکه نوعی لحن تلخ و شیرین است که در آن لحظات خنده و اندوه بیوقفه در هم میآمیزند. مخاطب گاه با لبخندی بر لب و تردیدی در ذهن به اتفاقات نگاه میکند، زیرا میداند پشت هر طنز موقعیتی، حقیقتی تلخ یا خاطرهای دردناک در کمین است.
«فلیبگ» نشان میدهد که یک مجموعهٔ تلویزیونی کمدی میتواند فراتر از یک سرگرمی ساده باشد. این سریال مسیری را میپیماید که از دل کمدیهای رایج عبور میکند و به شناختی عمیقتر از روان انسان، روابط پیچیدهٔ او با دیگران و تناقضهای درونیاش میرسد. قدرت نوشتار والر-بریج و بازیگری درخشان او در نقش اصلی، فضاسازی دقیق و طنز چندلایه همگی دست به دست هم دادهاند تا «فلیبگ» به اثری فراموشنشدنی تبدیل شود. این مجموعه تجربهای متفاوت است که هم میخنداند و هم میگریاند، هم سرگرم میکند و هم به تفکر وامیدارد. «فلیبگ» نمونهای است که یادآوری میکند تلویزیون میتواند بستری برای پرداختن به مضامین ژرف انسانی باشد و کمدی میتواند راهی برای عبور از هزارتوی دردها و زخمها باشد، بیآنکه در سطحینگری یا شعارزدگی فروغلتد.
دیویدی این سریال در اغلب کتابخانههای مترو ونکوور ازجمله ونکوور، وست ونکوور، شهر نورث ونکوور، بخش نورث ونکوور، کوکئیتلام، پورت مودی، برنابی و کتابخانههای منطقهٔ فریزر ولی برای امانتگرفتن در دسترس است. علاوه بر این، میتوانید آن را از سرویسهای پخش آنلاین فیلم و سریال بخرید یا اجاره کنید. دارندگان اشتراک پرایم شرکت آمازون میتوانند بدون هزینهٔ اضافه این سریال را تماشا کنند.