داستان غم‌انگیز آرزو بدری

نویسنده‌ای از ایران با امضاء محفوظ

داستان غم‌انگیز آرزو بدری یکی از صدها تراژدی‌ای است که در این سال‌های حکومت دینی-استبدادی جمهوری اسلامی، برای زنی بی‌گناه رخ می‌دهد. چنین جنایت‌هایی نشان می‌دهد که زنان در ایران هیچ امنیتی ندارند. 

آرزو بدری، ۳۱ ساله و مادر دو فرزند، پس از اصابت گلوله به کمرش ابتدا به مراکز درمانی در نور و ساری انتقال یافت و سپس در بیمارستان ولیعصر تهران در شرایط امنیتی بستری شد. از روزی که این خبر منتشر شده است، فکر اینکه آن دو بچه بدون مادرشان چه می‌کشند، انسان را به جنون می‌رساند.

آرزو بدری یکی از دو سرنشین خودرویی بود که بر اساس گزارش‌ها، در ارتباط با حجاب اجباری در فهرست خودروهای توقیفی قرار داشت و در شهرستان نور مازندران هدف تیراندازی مأموران قرار گرفت. شب قبل از تیراندازی پلیس به آرزو بدری، برای خودروی حامل او به‌دلیل «کشف حجاب» حکم توقیف صادر شده بود. گفته می‌شود آن‌ها پس از فرمان ایست به جادهٔ خاکی رفته و توقف کردند، اما در همان جادهٔ خاکی، مأموران از سمت راننده تیراندازی کردند.

عواقب این تیراندازی فاجعه‌بار بود. گلوله‌ای وارد کمر آرزو شد و آسیب قابل‌توجهی به نخاع او وارد کرد. پزشکان بعد از حدود ۱۰ روز موفق شدند گلوله را از کمر آرزو بدری خارج کنند، اما ریه و نخاع او آسیب جدی دیده است. به‌گفتهٔ پزشکان در ماه‌های آینده معلوم می‌شود که آیا آرزو از کمر به پایین فلج شده است یا خیر.

اما آنچه پس از انتشار این خبر از سوی رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شد، شرم‌آور بود. همان سناریوی نخ‌نمای همیشگی که: «ما کاری نکردیم و مقصر طرف مقابل است.» خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، خبری منتشر کرد که پس از بی‌توجهی خودروی پراید به دستور ایست و «در جریان تعقیب و گریز، پلیس سه گلوله به‌سمت لاستیک این خودرو شلیک کرده است». صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز با وقاحتی باورنکردنی در خبرهایش اعلام کرد که تیراندازی به خودروی حامل خانم بدری به‌خاطر حجاب نبوده و این خودرو ۲۰ مورد تخلف داشته است که «عمدهٔ آن‌ها سرعت غیرمجاز، استفاده از شیشهٔ دودی و عدم‌توجه به فرمان ایست پلیس» بوده است. اصلاً گیریم که این موارد درست باشد، برای شیشهٔ دودی و سرعت زیاد باید به یک انسان شلیک کنند؟

یک‌ ماه پس از آن روزی که سه گلوله به‌سمت خودرو آرزو بدری شلیک شد، سناریوی وقاحت‌بار همیشگی تکرار شد. خبرگزاری «تسنیم»، وابسته به سپاه پاسداران، برای آرام‌کردن خشم مردم از این میزان وحشیگری حکومت، یک ویدئوی کوتاه اعتراف منتشر کرد.

در این ویدئو، سه بار از خود آرزو بدری و یک‌بار از پدرش «اعتراف اجباری» گرفته می‌شود که حال او خوب است. سؤالات «بازجوخبرنگار» رسانهٔ حکومتی تسنیم از آرزو فقط این است که: «می‌توانی غذا بخوری؟» و پدر آرزو، از مسئولان بیمارستان و نیروی انتظامی تشکر می‌کند. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی پس از وادارکردن آرزو بدری به اعتراف اجباری، اتاقش را در بیمارستان تغییر دادند و او را به اتاق جداگانه‌ای که دارای سه دوربین است، منتقل کردند. با اینکه آرزو از درد شدید رنج می‌بُرد و قادر به نشستن و غذاخوردن نبود، تحت فشار مأموران امنیتی مجبور به اعتراف اجباری علیه خود شد.

در حالی‌که پیش از این ویدئو، منابع خبری مستقل هشدار داده بودند که وضعیت جسمی آرزو خوب نیست. از‌جمله «بی‌بی‌سی فارسی» در گزارشی که ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ به‌نقل از یک منبع مطلع منتشر کرد، نوشته بود ریه و نخاع او «آسیب جدی» دیده و توان راه‌‌رفتن را از دست داده است. وکیل آرزو نیز به‌دلیل تهدیدهای شدید امنیتی وکالت خود را لغو کرد. 

خانوادهٔ آرزو درحالی‌که دخترشان دارد برای زنده‌ماندن می‌جنگد، با فشار قابل‌توجهی از سوی نیروهای امنیتی مواجه شده‌اند تا در مورد تیراندازی و وضعیت او سکوت کنند. 

ظاهراً در طول ملاقات، مأموران امنیتی تلفن‌های همراه خانواده را مصادره می‌کنند تا از گرفتن عکس یا فیلم جلوگیری کنند. 

خبر اصابت گلوله به این زن جوان بر سر حجاب اجباری، حدود دو سال پس از مرگ مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد، جامعهٔ ایران را تکان داد. این جنایت واقعیت‌های سختی را که بسیاری از زنان در ایران با آن روبه‎رو هستند، روشن می‌کند. آرزو بدری اولین زنی نیست که در چنین شرایطی بستری است و بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زند. در این شرایط زنان چگونه احساس امنیت کنند. فشار روانی و خشونتی که به‌خاطر حجاب اجباری بر زنان ایرانی وارد می‌شود فراتر از حد تصور است. به‌عنوان بخشی از سرکوب زنانی که از قوانین پوشش اجباری ایران سرپیچی می‌کنند، سال پیش حکومت اعلام کرد که از دوربین‌های مداربسته برای شناسایی رانندگان زن بی‌حجاب استفاده می‌کند.

پیش‌تر آرمیتا گراوند، دختر ۱۷ ساله‌ای که تصاویر بدون حجاب اجباری‌اش در یکی از ایستگاه‌های متروی تهران منتشر شده بود، با عوارض ناشی از خون‌ریزی مغزی و خون‌ریزی در جمجمه، تحت تدابیر شدید امنیتی در بیمارستان بستری شد و پس از مدتی جان سپرد. مهسا (ژینا) امینی نیز پس از ساعتی بازداشت در مقر گشت ارشاد، به بیمارستان منتقل شد و جان خود را از دست داد.

قانون حجاب اجباری بر زندگی تعداد بی‌شماری از زنان ایرانی تأثیر گذاشته و آن‌ها را در معرض خشونت شدید قرار داده است. مبارزهٔ زنان در برابر سرکوب‌ها، ستم‌ها و تبعیض‌های جنسیتی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی، جنگی تمام‌قد در برابر حاکمیتی است که جان و تمامی حقوق اساسی زنان را نشانه گرفته است. داستان غم‌انگیز آرزو نشانه‌ای آشکار از مبارزهٔ مداوم زنان در ایران و ضرورت دخالت سازمان‌های جهانی برای توقف چنین خشونت‌های آشکاری است که علیه زنان اعمال می‌شود.

ارسال دیدگاه