گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی محمد محمدعلی» با حضور میهمان این نشست، منصور علیمرادی 

شقایق محمدعلی – ونکوور

کارگاه هفتگی داستا‌ن‌نویسی محمد محمدعلی در ۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، میزبان منصور علیمرادی، نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگی، بود. این جلسه با مدیریت دکتر فرزان سجودی و برنامه‌ریزی کامران قوامی با شرکت شاگردان کارگاه و حضور جمعی از اهالی فرهنگ و ادب ونکوور هم‌زمان به‌صورت آنلاین و حضوری در کتاب‌فروشی پان‌به ونکوور برگزار شد. در این جلسه، نویسندهٔ میهمان داستان کوتاه «قوی سیاه» را خواند و سپس شرکت‌کنندگان به تحلیل آن پرداختند. این داستان را می‌توانید در اینجا بخوانید. 

در ابتدا، دکتر درفشه جوادیان کوتنایی، گردانندهٔ جلسه با خوشامدگویی به میهمان ویژه و همراهان حضوری و مجازی، بیوگرافی نویسنده را خواند که خلاصه‌ای از آن به شرح زیر است: 

منصور علیمرادی متولد ۱۳۵۶ زادهٔ جنوب استان کرمان است. از میان آثار متعدد داستانی او، رمان‌های «تاریک ماه» و «اوراد نیمروز» برگزیدهٔ جوایز ادبی و از میان مجموعه‌اشعارش «اشعار و ترانه‌های شفاهی مردمان حوزهٔ هلیل‌رود» برگزیدهٔ جایزهٔ باستانی پاریزی شده‌اند. از میان آثار چاپ‌شدهٔ او در پژوهش فرهنگ عامه می‌توان به شروک ماه، لیکوهای رودباری و جلد نخست فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های حوزهٔ هلیل‌رود اشاره کرد.

پس از خوانش شیوای داستان از سوی نویسنده، شرکت‌کنندگان حاضر در جلسه نظرات و پرسش‌های خود را مطرح کردند که در ادامه به بخش‌هایی از آن می‌پردازیم.

حمید عطار با تحسین این داستان به تسلط نویسنده در استفاده از بسیاری از صنایع ادبی چون الگوری، سمبولیزم، ایلوژن و متافُر در حد کمال اشاره کرد. ایشان این داستان را نمونه‌ای نادر از داستان‌های ایرانی دانست که هارمونی ارگانیک سطربه‌سطر و کلمه‌به‌کلمهٔ داستان، شکلی زنده و پویا به آن داده که با جابه‌جاکردن پاراگراف‌ها هم فرم و پیام داستان تغییری نمی‌کند و چون موجودی زنده در طول روایت یکسان باقی می‌ماند. در نظر ایشان، این داستانِ قوی شایستهٔ تمرکز بیشتر بر شناساندن کاراکترها چون اهالی روستا و فاصله‌گرفتن از سمت‌وسوی فضای سیاسی چون طرح تکراری استعمار انگلیس است.

نیکی فتاحی، داستان «قوی سیاه» را از لحاظ فرم و محتوا بررسی کرد. از لحاظ فرم، داستان را واگویه‌ای نمایشی با مخاطب‌های مختلف خطاب کرد که آن را از فرم‌های متداول داستا‌ن‌نویسی جدا می‌کند، هرچند در چند جای داستان لغزش زاویه‌دید به چشم می‌خورد. به‌اعتقاد وی، از لحاظ محتوا، داستان با موفقیت آداب، باورها، سنت، مذهب و مفهوم قضاوت را به چالش می‌کشد. به‌علاوه نویسنده از لحاظ فضاسازی از طریق زبان و توصیف جغرافیای خاص نیز بسیار موفق عمل کرده، چنان‌که دیگر برای مخاطب مهم نیست جزیرهٔ ابداعی نویسنده که به دوزخ و برزخ دانته می‌ماند، خیالی باشد یا واقعی. وی همچنین استفاده از استعاره و تشبیهات در توصیف صحنه‌های اروتیک داستان را که همراستا با فضای عینی راوی موازی‌سازی شده بود، از دیگر نقاط قوت کار دانست که به شاعرانه‌بودن این تصاویر کمک می‌کرد.

امیرحسین یزدان‌بد با ستایش زبان اثر، بر اهمیت و کاربردِ بجای فرهنگ لغت در داستان‌های اقلیمی تکیه کرد و تلاش نویسنده را برای خلق زبان معیار ستود که دور از دام اطلاعات و دایرة‌المعارف شناخت آن منطقه از لحاظ زبانی، خواننده را به ارجاعات متعدد به پانویس مجبور نمی‌کند و لطمه‌ای هم به روند خوانش داستان نمی‌زند. او درعین‌حال، تمرکز بیش‌ازحد نویسنده بر زبان و فرم را مانعی بر پردازش خط داستان و کاراکتر‌ها دانست و سؤالاتی را مطرح کرد که آیا فرم‌گرایی در این داستان باعث شده کاراکترها به شخصیت نزدیک شوند یا در حد تیپ باقی بمانند، آیا راوی به یک راوی غیرقابل‌اعتماد تشابه دارد و آیا روند نازک خطی داستان، اثر را به داستان/معما نزدیک می‌کند. 

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی محمد محمدعلی» با حضور میهمان این نشست، منصور علیمرادی

وحید ذاکری در ابتدا به خوانش خوب داستان از سوی نویسنده اشاره کرد که خود اثری هنری فرای متن به شمار می‌رود. ایشان نیز فضاسازی داستان را یکی از نقاط قوت آن دانست که علی‌رغم جنوبی‌نبودن نویسنده، به‌خوبی فضای داستان‌های جنوب ایران در این اثر مشهود است، با ذکر آنکه استفاده از شگردهای مختلفی چون کاربرد واژه‌های بومی و المان‌های آشنای فضای جنوب چون کشتی و حتی حضور مرد فرنگی به این فضاسازی کمک کرده؛ هرچند از لحاظ زبانی برخلاف فضای اغلبْ اخمو و تلخ ادبیات جنوب، داستان «قوی سیاه» طنزی خوش دارد. در ادامه به پردازش خوب صحنه‌های تن‌کامگی و اروتیک هم اشاره کرد، با یادآوری این نکته که در نوشتن این صحنه‌ها گاهی ممیزی و گاهی خودسانسوری بازدارنده است و حتی اگر این دو بخش را هم حل‌شده در نظر بگیریم، باز هم نوشتن این صحنه‌ها برای نویسندگان سخت است. وی همچنین شروع و پایان‌بندی خوب داستان را هم تحسین کرد؛ پایان‌بندی‌ای که در ذهن مخاطب ادامه پیدا می‌کند که آیا این شخصیت از جزیره رهایی پیدا می‌کند یا نه؟

علی نگهبان نیز «قوی سیاه» را داستان خلاقانه‌ای خواند که کمتر در ادبیات داستانی ما وجود دارد و به زاویه‌دیدی پرداخته که کمتر کار شده است؛ راوی‌ای که در جای دوم‌شخص جا عوض می‌کند و داستانی پویا و پرکشش می‌سازد. او توجه را به نام داستان جلب کرد که نام زن داستان است در حالی‌که این داستان زیور نیست. و یادآور شد که به‌درستی در این داستان کوتاه تنها یک مرکز وجود دارد: شهری که اگر کسی در آن شهر روابط خارج‌ازازدواج داشته باشد، به مجازات می‌رسد، و اگر این اثر رمان یا داستان بلند بود، می‌توانست چند مرکز داشته باشد. همچنین ایشان با آقای یزدان‌بد هم‌نظر بود؛ اینکه با راوی‌ای مواجهیم که ممکن است حقیقت را از ما پنهان کند. درعین‌حال به پارادوکس جالبی هم در داستان اشاره کرد که بسته به تغییر زاویه‌دید، تفسیر داستان هم عوض می‌شود. 

دکتر فرزان سجودی نظرش را دربارهٔ داستان و بحث و نظر شرکت‌کنندگان چنین بنیان کرد: « … در مورد توانمندی‌های زبانی و صنایع ادبی این داستان موافقم، ولی چند نکته جای بحث دارد. یکی آنکه، داستان‌گویی اقلیمی یک ژانر است. منصور علیمرادی داستان‌های اقلیمی می‌نویسد، مثل رمان «تاریک ماه» و دیگر داستان‌های ایشان که متعلق به ادبیات اقلیمی‌اند.،ولی می‌خواهم فراتر بروم و بگویم که مقابل داستان اقلیمی داستان غیراقلیمی نیست، و [در واقع] هر داستانی اقلیمی است. همچون رمان همسایه‌ها که در فضای کارگری تهران در دههٔ ۱۳۲۰ نوشته شده و به کشمکش‌های طبقانی در بافت فرهنگی و بومی تهران می‌پردازد. پس نقطهٔ مقابل ادبیات اقلیمی یک ادبیات بی‌نشان نیست. مشکل جهانی‌نشدن ادبیات ایران هم اقلیمی‌بودن آن نیست. به‌عنوان مثال ادبیات آمریکای لاتین، ادبیاتی اقلیمی و جهانی است. نکتهٔ دیگر آنکه، وقتی نگاه مدرسه‌ای/کارگاهی به داستان حاکم می‌شود، به تقلیل داستان می‌انجامد. چه ضرورتی دارد که جوابی برای تم/درون‌مایهٔ داستان پیدا کرد؟ ما در داستان «قوی سیاه» به‌خوبی در فضای داستانی شناور و گاهی گیج شده‌ایم، پس چه ضرورتی دارد که بدانیم قاتل کیست؟ این تقلیل‌گرایی باعث می‌شود که لذت داستان را فدای تقلیل به پاسخ سؤالات کنیم. این به این معنا نیست که داستان سؤالی را مطرح نمی‌کند. سؤال این اثر آن است که ما چرا عقوبت می‌کشیم؟ چرا یعقوب در داستان «قوی سیاه» و میرجان در «تاریک ماه» عقوبت می‌کشند؟ این داستان‌ها به‌طور غیرصریح سیاسی‌اند. چون پرده از خشونت وحشتناکی برمی‌دارند که برخاسته از یک نظام حقوقی، سنتی عشیره‌ای است که اتفاقاً حتی نیازی به دستگاه نظام قدرت مرکزی هم ندارد. این نظام تاریخی دیرینهٔ عشیره‌ای که اتفاقاً مدون است و می‌داند چه کسی را باید قصاص کرد. این داستان به‌خوبی شورِ تنانهٔ زندگی را بی‌پروا به‌تصویر می‌کشد تا این سؤال را بپرسد که چرا ما انسان‌ها به‌جای آنکه از شور زندگی بهره ببریم، سروکارمان به جزیرهٔ افعی‌ها می‌افتد؟ این عقوبت برای این است که شیخ و نظام عشیره‌ای آسیب نبیند و سرپا بماند… » 

دکتر سجودی همچنین به ضرورت نوشتن چنین داستان‌هایی در دههٔ نود اشاره می‌کند، ضرورتی که مرکزنشینان از آن غافل شده‌اند و با اشاره به این داستان و امثال آن که دور از سنت‌گرایی سانتی‌مانتالیسم با تصاویر ضدتوریستی ساختارشکن، مبارزه و چالش علیه نظام عشیره‌ای را ثبت می‌کنند، یادآوری کرد که بدون حضور این داستان‌ها چه کسانی مناسبات و چالش‌های مردمانی را برای ما به تصویر می‌کشند که از لحاظ زبانی-فرهنگی از سوی قدرت مرکزی و حتی با برچسب ادبیات اقلیمی به حاشیه رانده شده‌اند. 

در پایان نویسنده از حضور شرکت‌کنندگان و بیان دیدگاه‌هایشان سپاسگزاری کرد. 

کارگاه داستان‌نویسی محمد محمدعلی آرزوی پیروزی، آفرینش و نگارش کتاب‌ها و آثار بیشتر از این نویسندهٔ گران‌قدر را دارد.

ارسال دیدگاه