مجتبی دانشی: اتفاقات اخیر در سرزمینمان ایران، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم

گفت‌وگو با مجتبی دانشی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌سازِ نمایش «آنتیگونه در زنجیر»

سیما غفارزاده – ونکوور

باخبر شدیم مجتبی دانشی، از هنرمندان ساکن شهرمان ونکوور، که در زمینه‌های گوناگون هنری همچون نقاشی، خطاطی، موسیقی و تئاتر فعالیت دارد، نمایش جدیدی را قرار است به روی صحنه ببرد. این نمایش قرار است در دو شب متوالی در تاریخ‌های ۱۷ و ۱۸ مهٔ ۲۰۲۴ در سالن کِی میک سنتر واقع در وست‌ونکوور به اجرا درآید (برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ خرید بلیت این نمایش اینجا کلیک کنید). به‌این مناسبت با ایشان گفت‌وگویی داشتیم که شما را به مطالعهٔ آن دعوت می‌کنیم.

* * * * *

آقای دانشی عزیز، با سلام و سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اخیراً شاهد تازه‌ترین نمایشگاه نقاشی انفرادی شما در نورث ونکوور بودیم و با پیشینهٔ فعالیت‌های هنری شما در زمینهٔ نقاشی، طراحی و خطاطی آشناتر شدیم. با توجه به اینکه صحبت امروز ما دربارهٔ نمایش جدید شماست که به‌زودی به روی صحنه خواهد رفت، لطفاً این بار در ابتدا دربارهٔ پیشینهٔ‌ هنری‌تان در زمینه‌ٔ تئاتر برایمان بگویید. چه شد که به تئاتر علاقه‌مند شدید؟ پیش از این، چه کارهایی در ایران و چه کارهایی را در کانادا به روی صحنه برده‌اید؟

مجتبی دانشی هستم، فارغ‌التحصیل رشتهٔ بازیگری. فعالیت هنری‌ام را از سال ۱۳۶۹ در زمینهٔ موسیقی با ساز سنتور آغاز کردم. در یکی از روزهایی که برای کنسرت موسیقی آماده می‌شدم، یکی از دوستانم پس از اجرای قطعه‌ای، نمایشنامه‌ای را به من داد و گفت که این نمایشنامه قرار است در ماه آینده به روی صحنه برود، آیا علاقه داری برا این کار موسیقی بسازی؟ من که نوجوانی ۱۳ ساله بودم هیچ از دنیای تئاتر و بازیگری نمی‌دانستم و تمام دانسته‌هایم در حد تله‌تئاترهایی بود که آن زمان از تلویزیون پخش می‌شد و برای من معنی و مفهومی نداشت. اول مخالفت کردم و با اصرار دوستم و توضیحات او قطعاتی موسیقی برای صحنه‌های آن آماده کردم. چند روزی از اجرای آن کار می‌گذشت که همان دوست مرا به دیدن  اجرای کار دعوت کرد تا لااقل صدای ساز خودم را بشنوم. من که علاقه‌ای به تئاتر نداشتم دعوت او را نپذیرفتم و گفتم حوصلهٔ دیدن تئاتر را ندارم ولی با اصرار او بالاخره پا به سالن تئاتر گذاشتم و جایی را برای نشستن انتخاب کردم که در موقع مناسب سالن را ترک کنم. با شروع تئاتر و ورود بازیگران، من با دهانی باز در جای خود میخکوب شدم و برای اولین بار بازیگران را نزدیک به خود می‌دیدم، آن هم نه در صفحهٔ تلویزیون یا صحنهٔ سینما. از آن روز به‌بعد هر روز به دیدن اجرای آن تئاتر می‌رفتم و در آخر اسم مرا به‌عنوان آهنگ‌ساز عنوان می‌کردند و مورد تشویقم قرار می‌دادند. از آن روز دنیای تئاتر برایم معنای دیگری داشت، اما ناشناخته. از آن به‌بعد تا قبل از  ورود به دانشگاه در سال ۱۳۷۸، در تعداد زیادی نمایشنامه به‌عنوان بازیگر و آهنگ‌ساز در زادگاهم، شهر کرمان، حضور داشتم.

پس از ورود به دانشگاه در سال ۱۳۷۸ با میکائیل شهرستانی آشنا و از طریق ایشان به دنیای حرفه‌ای تئاتر وارد شدم که حاصل آن نمایش‌های «مریم و مرداویج» نوشته و به‌کارگردانی بهزاد فراهانی، «آرش» نوشتهٔ بهرام بیضایی و به‌کارگردانی میکائیل شهرستانی، «جنگ در طبقهٔ سوم» نوشتهٔ پاول کوهوت و به‌کارگردانی زنده‌یاد مصطفی عبداللهی، «خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم» نوشتهٔ بهرام بیضایی و به‌کارگردانی هادی مرزبان، «کابوس سرخ» نوشتهٔ ملیحه مرادی جعفری و به‌کارگردانی زنده‌یاد مصطفی عبداللهی، «اتللو» نوشته و به‌کارگردانی حمید مظفری، «قتل آقای کاف» به‌کارگردانی جواد روشن، «رام‌کردن زن سرکش» نوشتهٔ ویلیام شکسپیر و به‌کارگردانی مریم کاظمی و چند کار دیگر بود که در آن‌ها به‌عنوان بازیگر حضور داشتم.

اتفاقات اخیر در سرزمینمان ایران، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم
گفت‌وگو با مجتبی دانشی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌سازِ نمایش «آنتیگونه در زنجیر»

هم‌زمان با فعالیت بازیگری، فعالیت موسیقی خود را نیز ادامه داده و ساخت موسیقی نمایش‌های «اژدهاک» و «بُندار بیدَخش» نوشتهٔ بهرام بیضایی و به‌کارگردانی میکائیل شهرستانی، و نمایش «از پشت شیشه‌ها» نوشتهٔ اکبر رادی و به‌کارگردانی زنده‌یاد مصطفی عبدالهی را بر عهده داشتم.

بعد از مهاجرت به شهر ونکوور نمایش‌های «آرش» نوشتهٔ بهرام بیضایی با حضور شاهرخ مشکین‌قلم و «عاقبت عشاق سینه‌چاک» نوشتهٔ نیل سایمون با حضور دانیال حکیمی را کارگردانی و در نمایش‌ «خلوتگاه» نوشتهٔ محمد چرمشیر و به‌کارگردانی سهراب سلیمی، «دندون طلا» نوشتهٔ داوود میرباقری و به‌کارگردانی رضا راد، به‌عنوان بازیگر فعالیت خود را در خارج از ایران تا امروز ادامه داده‌ام. همچنین ساخت موسیقی فیلم «نینا» بر مبنای رمان «نینا» نوشتهٔ دکتر مهدی مشگینی و به‌کارگردانی عبدالرضا کاهانی را بر عهده داشته‌ام.

در حال حاضر مشغول آماده‌سازی نمایش «آنتیگونه در زنجیر» هستیم که به‌عنوان نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌ساز در آن حضور دارم. 

کمی دربارهٔ همین نمایش جدیدتان «آنتیگونه در زنجیر» برایمان بگویید. آیا این نمایش از آنتیگونه اثر تراژدی‌نویس مشهور یونانی، سوفوکل، اقتباس شده است؟ آیا برداشتی آزاد از آن است؟ یا اصولاً ارتباطی به این نمایش ندارد؟ 

سال‌ها پیش زمانی که در ایران بودم قرار بود در نمایش «آنتیگونه» به‌عنوان بازیگر حضور داشته باشم که پس از ماه‌ها تمرین متأسفانه شرایط اجرای این کار در آنجا فراهم نشد و همیشه در گوشهٔ ذهنم به‌عنوان کاری نیمه‌تمام باقی ماند تا اینکه استاد عزیزم کمال‌الدین شفیعی سال‌ها پیش در دوران دانشجویی خود در آلمان دست‌نوشتهٔ نمایشنامه‌ٔ «آنتیگونه بر صلیب شکسته» نوشتهٔ فردی ناشناس، که در دوران جنگ جهانی دوم به‌عنوان سرباز حضور داشته، از مدیر چاپخانه‌ای که در آن  کار می‌کرده به‌عنوان هدیه دریافت کرده و پس از بازگشت به ایران و ترجمه و چاپ آن به فارسی در سال ۱۳۹۴، از طریق دوستی نسخه‌ای از آن را برای من ارسال کردند. پس از بارها خواندن آن تصمیم گرفتم این نمایشنامه را به روی صحنه ببرم. 

داستان این نمایشنامه در دوران جنگ جهانی دوم و ظهور نازیسم در آلمان شکل گرفته و تمامی اسامی و اتفاقات این نمایش در آلمانِ آن دوره رخ داده است. پس تصمیم گرفتم که نمایشنامه‌ای جدید را بر اساس آن و با تاریخ و اتفاقات دنیای کنونی، بنویسم و دراماتورژی کنم که حاصل آن نمایشنامهٔ «آنتیگونه در زنجیر» شد. 

این نمایش با نمایشنامهٔ «آنتیگونه» نوشتهٔ سوفوکل یونانی کاملاً متفاوت است. داستان نمایشنامهٔ «آنتیگونه در زنجیر» داستان گروهی تئاتری است که تصمیم گرفته‌اند نمایش «آنتیگونه» اثر سوفوکل را به روی صحنه بیاورند، و زمانی‌که در حال تمرین این نمایش‌اند، ناگهان عده‌ای وارد صحنه می‌شوند و اتفاقات عجیب‌و غریبی برای این گروه می‌افتد که باید آن را در اجرای این نمایشنامه دنبال کنید.  

اتفاقات اخیر در سرزمینمان ایران، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم
گفت‌وگو با مجتبی دانشی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌سازِ نمایش «آنتیگونه در زنجیر»

آیا این نمایش برای تمام سنین مناسب است یا محدودهٔ‌ سنی خاصی برای آن در نظر گرفته‌اید؟

در پاسخ شما تنها می‌توانم بگویم شیوهٔ اجرا و مفهومی‌بودن این نمایشنامه برای افراد بزرگسال مناسب است. 

نمایش «آنتیگونه در زنجیر» بازیگران و عوامل اجرایی زیادی دارد. چطور این افراد را گرد هم آوردید؟ آیا همه از هنرمندان شهرمان ونکوور هستند؟

من در تمام نمایشنامه‌هایی که در شهر ونکوور به روی صحنه برده‌ام، همیشه از بازیگران باتجربه در کنار سایر اعضای گروه استفاده کرده‌ام، زیرا حضور بازیگران باتجربه در کنار بازیگرانی که تجربهٔ کمتری دارند باعث پیشرفت و ارتقا‌ء تمامی اعضای گروه می‌شود و این در کیفیت اجرا نمود پیدا می‌کند. 

در ابتدا دوستان خوبم اسد بیگی و کاوه داودوندی مرا به اجرای نمایشنامه‌ای با حضور بازیگران ونکوور تشویق کردند. پس تصمیم گرفتم این نمایشنامه را که نیاز به عوامل اجرایی زیادی دارد، با هنرمندان شهرمان به روی صحنه ببرم. با توجه به اینکه طراحی و اجرای این نمایشنامه بسیار متفاوت و سخت است و نیاز به بازیگران حرفه‌ای و کارآزموده دارد، تمرینات این نمایشنامه را شش ماه پیش شروع کردیم تا فرصت کافی برای آمادگی بازیگران آن داشته باشیم و در این میان از بازیگران باتجربه‌تر بسیار تشکر می‌کنم که با صبوری در تمام تمرینات حضور عاشقانه داشتند و کمک کردند تا همهٔ اعضای گروه به یک شکل واحد برسند. 

در اینجا جا دارد از آقای مرتضی مشتاقی عزیز، بازیگر و کارگردان کهنه‌کار شهرمان، تشکر کنم که با لطف بسیار دعوت من از  اعضای گروهشان را پذیرفتند و ما را در آماده‌سازی این نمایش یاری رساندند.

اتفاقات اخیر در سرزمینمان ایران، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم
گفت‌وگو با مجتبی دانشی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌سازِ نمایش «آنتیگونه در زنجیر»

با وجود کار و مشغله‌ و گرفتاری‌های زندگی روزانه که هر یک از افراد تیم شما دارند، چطور فرصت می‌کنید برای تمرین و دیگر آمادگی‌های لازم برای اجرای این نمایش وقت بگذارید؟ چند بار در هفته تمرین می‌کنید؟

هنرمند برای خلق هر اثر هنری ساعت‌ها تمرکز و زمان و تفکر نیاز دارد تا به نتیجهٔ مطلوب خود برسد اما گاهی اوقات این‌چنین نیست و باید با زمانه پویید و با مشکلات کنار آمد که همین باعث خلاقیت بیشتر هنرمند می‌شود. 

ما در ایران برای اجرای هر نمایشنامه معمولاً بین دو تا سه ماه هر روز به‌مدت چهار ساعت تمرین می‌کردیم، اما اینجا مجبوریم به‌دلیل مشغلهٔ کاری تک‌تک اعضای گروه دو روز در هفته تمرین داشته باشیم، به‌همین دلیل ما تمرین‌ها را از شش ماه قبل شروع کردیم تا به نتیجهٔ مطلوب برسیم و فاصلهٔ بین دو تمرین به من اجازهٔ تفکر و تعمق بیشتری برای نحوهٔ اجرا و تصحیح متن می‌داد که نمود آن را در روز اجرا بر روی صحنه خواهید دید. و این امری اجتناب‌ناپذیر برای تک‌تک اعضای گروه ما بوده تا هر یک بتواند روزهای بیشتری در خلوت به نقش و تمرینات خود بپردازند و در روزهای تمرین برداشت‌های خود را از نقش و نمایشنامه با اعضای گروه به اشتراک بگذارد. 

ما تمرین‌ها را به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده‌ایم که با زمان و انرژی موجود مطابقت داشته باشد. با اعضای گروه در قالب دو تیم جداگانه و برای هر تیم هفته‌ای دو روز، جلسات تمرین داشته‌ایم. همچنین، بعضی از افراد در نقش‌های خود نیاز به تمرین بیشتری داشته‌اند که با آن‌ها جداگانه تمرین می‌کنیم. 

در روزهای نزدیک به اجرا، هر روز نمایشنامه را از ابتدا تا انتها اجرا خواهد شد تا همهٔ کاستی‌ها و کمی‌های آن برطرف شود و حتی گاهی من در پچ‌پچ بچه‌ها شنیده‌‌ام که از کار خود مرخصی گرفته‌اند یا با هر بهانه‌ای خود را به تمرین رسانیده‌اند، که این تنها عشق است و عشق است و عشق. دست تک‌تک این عزیزان را می‌بوسم. 

یکی از چالش‌هایی که اغلب هنرمندان شهرمان به‌ویژه در حیطهٔ تئاتر با آن مواجه‌اند، یافتن محل مناسب برای تمرین است. شما مشکلی در این زمینهٔ نداشته‌اید؟ در مجموع برای اجرای نمایش در این شهر با چه چالش‌هایی روبه‌رویید؟ حمایت مالی چطور؟ به‌ویژه این نمایش پرهزینه به نظر می‌رسد.

مکان تمرین چه در ایران و چه اینجا همیشه برای گروه‌های هنری چالش‌برانگیز بوده است. در ایران گروه‌هایی که شناخته شده بودند و از طرف مرکز هنرهای نمایشی حمایت می‌شدند، می‌توانستند از تمامی امکانات استفاده نمایند و حتی تمرینات خود را در سالنی که قرار بود به اجرا بروند، انجام می‌دادند، ولی تعداد زیادی از گروه‌های کوچک و کم‌آشنا در زیرزمین‌ها و مکان‌های متروک تمرین‌های خود را انجام می‌دادند تا به اجرا برسند. 

اینجا داستان کاملاً متفاوت است؛ بر اساس قوانین ونکوور شما فقط می‌توانید با پرداخت هزینه برای نصب دکور و تمرین آخر روی صحنهٔ اصلی حضور داشته باشید. 

هزینهٔ سالن‌های تمرین برای گروه‌های تئاتری که گاهی هیچ پشتوانهٔ مالی‌ای ندارند یا گاهی با تعدادی اسپانسر کوچک و با زحمت زیاد برای اجرا آماده می‌شوند، بسیار بالاست. 

با توجه به شرایط سخت و طاقت‌فرسا و پرهزینهٔ تئاتر در اینجا، گروه‌های تئاتری با عشق و علاقه تمرین‌های خود را انجام داده و بدون اینکه دیگران بدانند چگونه و با چه مشکلاتی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، به امید استقبال پرشور تماشاگران به روی صحنه می‌روند و در آخر اگر خوش‌شانس باشند، نه‌تنها با هیچ سود مالی‌ای بلکه بدون هیچ بدهی‌ای کار خود را به پایان برسانند تا شاید نور امیدی در دل تماشاگران روشن کنند. 

ما با همهٔ این سختی‌ها به تئاتر خود و به مخاطب خود ایمان و باور داریم و همیشه افرادی هستند که دلسوز و حامی کارهای هنری‌اند و از آن‌ها حمایت می‌کنند. 

گروه ما برای تمرینات خود از طرف مجموعهٔ «گلدن استارز» (Golden Stars Studio) با مدیریت میگل طهماسبی امکاناتی در اختیارش قرار گرفت که غنیمتی بسیار بود و توانستیم بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای در هر زمان که بخواهیم به تمرین تئاتری خود بپردازیم. من همین‌جا از ایشان و مجموعهٔ «گلدن استارز» تشکر بسیار دارم. 

گروه «شین استودیو» با مدیریت میلاد پولادی و نوشین احمدی تمامی ساخت تیزر و همچنین فیلم‌برداری دو شب اجرا را بر عهده گرفته‌ و همچنین «لب استودیو» (Lab Studio) به‌مدیریت الوند جلالی که میکس و مسترینگ موسیقی تئاترمان را برعهده دارد و شرکت «۱۱‌کریئِیشن اتوماتیک فاینَنس» (11Creation Holdings Inc) با مدیریت مهران (مکس شیری)، شرکت «هَمرکو لوئیِرز» (Hammerco Lawyers) الکسیا مجیدی، شرکت «مونیش مارکتینگ استودیو» (Mooniche Marketing Studio) با مدیریت حسین طباطبایی و امین یونسی از حامیان ما بودند.

اتفاقات اخیر در سرزمینمان ایران، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم
گفت‌وگو با مجتبی دانشی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگ‌سازِ نمایش «آنتیگونه در زنجیر»

در صورت موفقیت در اجرا و در واقع استقبال هنردوستان و علاقه‌مندان از این دو شب اجرا، آیا به اجرای این نمایش در دیگر شهرهای کانادا فکر خواهید کرد؟ 

تصمیم برای اجرای نمایش در دیگر شهرهای کانادا باید با دقت و توجه بیشتر گرفته شود. چون همان‌طور که گفتم یا باید بازیگران معروف و سوپراستاری در گروه باشد که به‌واسطهٔ آن‌ها تماشاگر به سالن نمایش بیاید یا گروه از طرف اسپانسری قوی حمایت شود که تماشاگر به سالن بیاید و از اجرای بازیگران و عوامل گروه لذت کافی را ببرد تا در آینده آن گروه مورد توجه قرار بگیرد و بتواند در سرتاسر کانادا بدون هیچ دغدغه‌ای به روی صحنه برود. 

با توجه به تعدّد عوامل این گروه،  اجرا در شهرهای دیگر کار دور از ذهنی نیست اما ساده هم نیست. به‌طور کلی، اگر تقاضا و امکانات لازم برای اجرای نمایش در شهرهای دیگر کانادا وجود داشته باشد، ممکن است به بتوان به این موضوع فکر کرد، اما تصمیم نهایی نیازمند بررسی دقیق و توجه به تمامی جوانب مربوط به آن است. 

اگر صحبتی دیگری دربارهٔ نمایش «آنتیگونه در زنجیر» یا صحبتی خطاب به خوانندگان مجله‌مان دارید، لطفاً بفرمایید.

اتفاقات اخیری که در سرزمینمان ایران رخ داد، مرا بر آن داشت تا این نمایشنامه را به روی صحنه بیاورم تا بتوانم گوشه‌ای از مبارزات دختران و پسران سرزمینمان را در این گوشهٔ دنیا بر روی صحنهٔ تئاتر به تصویر بکشم و به‌این ترتیب دینم را به آنان ادا کنم.

من برای وطن خود نگرانم، نگران می‌فهمی؟

باز کن پنجر‌ه‌ای

تا هوایی بخورم

من دچار خفقانم،

                     خفقان، می‌فهمی؟

دست من بسته، دهانم بسته

در قفس مرده، قناریِ دلم

گل وحشی ز من آزادتر است

بی‌زبانم کر و کور

                    بی‌زبان می‌فهمی؟

باز کن باز

         دری را که خورشید خِرَد، پشت آن پنهانست

پیش آزادی و عشق

من همهٔ جان و جهان را

                               به گرو بگذارم

من برای وطن خود نگرانم

                                نگران می‌فهمی؟

(شعر از رضا دبیری جوان)

با سپاس از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید.

ارسال دیدگاه