علیرضا فدایی – ونکوور
آخرینبار که تیم ملی آلمان غربی در میادین بینالمللی حاضر شد، جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا بود. اتفاقاً این اولین جامی بود که به خاطر دارم و تیم آلمان تیمی کامل و قدَر در همهٔ خطوط بود. بازیکنان باتجربه ازجمله رودی فولر و لوتار ماتئوس در کنار ستارههای جدید ازجمله یورگن کلینزمن نوازندگان سمفونی زیبای یک تیم فوتبال بودند. سمفونیای به رهبری کسی که او را بهنام امپراتور یا بهقول نشریات فارسی قیصر مینامیدند.
من، فرانتس بکنباوئرِ مربی را به یاد دارم با آن چهرهٔ جدی و گاهی عصبی که مثل اپراتور فوتبال ماشینی آلمانها بود. پدرم ولی همیشه از بکنباوئرِ بازیکن تعریف میکرد و همیشه میگفت که وی در یکی از بازیها با دست پانسمانشده بازی کرد. چند سال بعد که علاقهٔ فراوانی به فوتبال و تاریخ آن پیدا کردم، فیلمهای بازی او را در دههٔ شصت و هفتاد دیدم. بیدلیل نیست که در بین آنهمه بازیکن مطرح فوتبال آلمان او را بهترین میدانند. در زمانی که مدافعان فوتبال بیشتر یک قلدرِ بازیخرابکن بودند، او تحولی عظیم در این نقش به وجود آورد؛ مدافع خوشاستیل و تکنیکی که تا جلوی دروازهٔ حریف میرفت و گلهایی عالی هم میزد.
بکنباوئر در اولین حضورش در جام جهانی در سال ۱۹۶۶ بههمراه تیم آلمان به بازی نهایی رسید تا مهارکنندهٔ بابی چارلتون، بازیکن برگزیدهٔ آن جام، باشد. ولی در نهایت انگلستان به تنها قهرمانیِ خود در تاریخش رسید. اما درخشش او تازه شروع شده بود. وی بههمراه چند تن از دیگر ستارگان آلمانی، باشگاه بایرن مونیخ را تبدیل به یکی از بزرگترین نامهای دنیای فوتبال کرد. قهرمانیهای پیاپی در سطح کشور شروع شد و در این بین تیم آلمان در جام جهانی ۱۹۷۰ حاضر شد و با انتقام از انگلستان به نیمهنهایی رسید تا در مقابل ایتالیا یکی از جذابترین بازیهای تاریخ را رقم بزند. این همان بازیای بود که پدرم از آن صحبت میکرد. او با کتفِ دررفته و دستِ بستهشده به بازی ادامه داد ولی در نهایت ایتالیا بازی را برد و آلمان پس از پیروزی بر اروگوئه به مقام سوم رسید.
بکباوئر کماکان در صحنهٔ باشگاهی و ملی میدرخشید تا آنکه در جام ملتهای اروپا در سال ۱۹۷۲ همراه با تیم آلمان غربی قهرمان شد. اما شاید اوج تبلور رهبری او در جام جهانی ۱۹۷۴ بود. هلندِ بینامونشان با رهبری یوهان کرویفِ بزرگ، تیمهای بزرگ دنیا ازجمله برزیل قهرمان دورهٔ قبل را از راه برداشته بود تا به فینال برسد. با آغاز بازی و جلوافتادن هلند، بسیاری فکر میکردند که توفان لالهها ادامه پیدا کند، اما تیم آلمان که برخی از بهترینهای تاریخ خود را در اختیار داشت در نهایت به پیروزی رسید تا کاپیتان بکنباوئر بالاخره جام را بالای سر بگیرد.
وی یک بار دیگر در سال ۱۹۷۶ مرد سال فوتبال اروپا شد و پس از آن مانند بسیاری دیگر از ستارگانِ پابهسنگذاشتهٔ آن زمان به لیگ فوتبال آمریکای شمالی پیوست تا برای مدت کوتاهی همبازی پلهٔ افسانهای شود.
بسیاری از ستارگان فوتبال بودهاند که هیچوقت موفقیت خود را بهعنوان مربی تکرار نکردهاند. نمونهٔ بارز آن شاید دیهگو مارادونا باشد. اما بکنباوئر مانند رقیب دوران جوانی خود یوهان کرویف مربی موفقی هم شد. اولین موفقیت او رسیدن به فینال جام جهانی ۱۹۸۶ بود که البته حریف تیم آرژانتین بهرهبری مارادونا نشدند.
در جام جهانی بعدی ولی تیم آلمان با اقتدار کامل و کارایی فوقالعاده در همهٔ خطوط با شکست تیمهایی چون هلند و انگلستان به فینال تکراری در مقابل آرژانتین رسید تا با انتقام شکست بتواند به سومین قهرمانی تاریخ خود برسد. بکنباوئر با این افتخار پس از ماریو زاگالو به دومین نفری در تاریخ بدل شد که هم بهعنوان بازیکن و هم بهعنوان مربی به قهرمانی جام جهانی رسید.
پس از درگذشت ماریو زاگالو طولی نکشید که خبر فوت بکنباوئر هم خیلی ناگهانی رسید. وی پس از اتهامهای مربوط به میزبانی آلمان در جام جهانی ۲۰۰۶ حضور کمرنگی در بین عموم داشت، ولی پس از انتشار خبر فوت بکنباوئر، سیل تقدیر و تمجید از او سرازیر شد و بسیاری یاد او و تأثیری را که در تاریخ فوتبال داشته، ارج نهادند.
حالا او در کنار پله، کرویف و برخی دیگر از بهترینهای تاریخ فوتبال دوستداران این بازی مهیج را تنها گذاشته است. ستارگان قرن بیستم که بیشک هر کدام تأثیر شگرفی در این ورزش داشتهاند، یکبهیک از دنیا میروند، اما جایگاه آنها تا ابد در تاریخ فوتبال باقی خواهد ماند.