هیچ عذر و بهانه‌ای برای خشونت علیه زنان و دختران وجود ندارد

سیما غفارزاده – ونکوور

۲۵ نوامبر، روز جهانی رفع خشونت علیه زنان است. انتخاب این تاریخ برای این مناسبت به‌‌دلیل قتل خواهران میرابال بوده است؛ سه خواهر به‌‌نام‌های پاتریا، مینِروا و ماریا ترزا که از مخالفان دیکتاتوری رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن بودند و در مبارزات مخفیانه علیه این رژیم فعالیت داشتند. این سه خواهر در تاریخ ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰ به‌دستور مستقیم تروخیو ترور شدند. به‌این ترتیب، خواهران میرابال به سمبل مقاومت‌ مردمی و نیز مقاومت فمینیستی بدل شدند. 

در سال ۱۹۸۱، فعالانِ اجلاس آمریکای جنوبی و منطقهٔ کارائیب، ۲۵ نوامبر را به‌عنوان روزِ مبارزه با خشونت علیه زنان و آگاهی‌رسانی در این زمینه، در تقویم خود جای دادند و ۱۸ سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۹، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، این روز را به‌عنوان «روز جهانی رفع خشونت علیه زنان» برگزید. هرساله، کمپین «۱۶ روز فعالیت علیه خشونت جنسیتی»، از ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسامبر، یعنی «روز حقوق‌ بشر» که مناسبتی بین‌المللی‌ست، ادامه دارد. این کمپین هرسال تمی را برای فعالیت‌های خود انتخاب می‌کند و امسال نیز با تم ‎#NoExcuse‏ وارد این کارزار شده است به‌این معنا که هیچ عذر و بهانه‌ای برای خشونت علیه زنان و دختران وجود ندارد.

خشونت علیه زنان و دختران همچنان یکی از شایع‌ترین و فراگیرترین موارد نقض حقوق بشر در جهان است. براساس آمار ارائه‌شده از سوی سازمان ملل متحد، تخمین زده می‌شود که ۷۳۶ میلیون زن در سراسر جهان، یعنی تقریباً یک زن از هر سه زن، حداقل یک بار در زندگی خود مورد خشونت فیزیکی و/یا خشونت جنسی از سوی شریک زندگی، خشونت جنسی از سوی غیرشریک زندگی، یا هر دو قرار گرفته‌اند. طی سال‌های اخیر، این معضل در محیط‌های مختلف ازجمله محل کار و فضاهای آنلاین، و نیز با اثرات پس از همه‌گیری تشدید شده است.

پاسخ به این معضل اما در راه‌حل‌های کلان، ازجمله سرمایه‌گذاری در پیشگیری، نهفته است. با این‌حال، داده‌ها در مورد میزان تعهد کشورها برای مقابله با خشونت علیه زنان و دختران به‌طرز نگران‌کننده‌ای، شدیداً کم و پراکنده است. به‌عنوان مثال، تنها پنج درصد از کمک‌های دولتی بر روی مبارزه با خشونت علیه زنان و دختران متمرکز است و کمتر از ۰٫۲ درصد نیز برای پیشگیری از آن اختصاص یافته است. بی‌تردید دنیا به سرمایه‌گذاری بیشتر در سازمان‌های زنان، تدوین قوانین بهتر، محاکمهٔ عاملان، خدمات بیشتر برای بازماندگان و آموزشِ مقامات مجریِ قانون نیاز دارد.

خشونت علیه زنان و دختران به‌دلیل مصونیت از مجازات، سکوت، انگ و شرم پیرامون آن عمدتاً گزارش‌نشده باقی می‌ماند، و به‌طور کلی، خود را در اشکال فیزیکی، جنسی و روانی نشان می‌دهد، ازجمله مواردی مانند:

– خشونت شریک جنسی (کتک‌زدن، آزار روانی، تجاوز ولو در رابطهٔ زناشویی، زن‌کُشی)؛

– خشونت و آزار جنسی (تجاوز جنسی، اَعمال جنسی اجباری، سوءاستفادهٔ جنسی از کودکان، ازدواج اجباری، آزار و اذیت خیابانی، تعقیب و کنترل، آزار و اذیت سایبری)؛

– قاچاق انسان (بردگی، بهره‌کشی جنسی)؛

– ختنهٔ زنان؛

– ازدواج کودکان.

برای توضیح بیشتر، اعلامیهٔ منع خشونت علیه زنان که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۳ صادر شد، خشونت علیه زنان را این‌گونه تعریف می‌کند: «هرگونه اقدام خشونت‌آمیز مبتنی بر جنسیت که منجر به، یا احتمالاً منجر به، آسیب یا رنج فیزیکی، جنسی یا روانیِ زنان شود، ازجمله تهدید به چنین اعمالی، و اجبار یا سلبِ خودسرانهٔ آزادی، چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی خصوصی.»

پیامدهای نامطلوب روانی، جنسی و باروری ناشی از خشونت علیه زنان و دختران، آن‌ها را در تمام مراحل زندگی‌شان تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، و در حالی‌که خشونت مبتنی بر جنسیت ممکن است برای هر کسی و در هر مکانی اتفاق بیفتد، برخی از زنان و دختران به‌ویژه آسیب‌پذیرند، مانند دختران جوان و زنان مسن، زنانی که خود را لزبین، دوجنسه، ترنس یا بِیناجنس می‌دانند، مهاجران و پناهندگان، زنان بومی و اقلیت‌های قومی یا زنان و دخترانی که با اچ‌آی‌وی یا معلولیت زندگی می‌کنند و نیز زنان و دخترانی که در شرایط جنگی به سر می‌برند.

ظلم و ستم سیستماتیک و نقض حقوق بشر (مانند تجاوز جنسی، بازداشت، تجاوزات فیزیکی) عوامل اجتماعی مهمی در سلامت زنان‌اند. به‌گفتهٔ انجمن روان‌پزشکی آمریکا، زنان تقریباً دو برابر مردان در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی مانند افسردگی و اضطراب‌اند که اغلب به عوامل اجتماعی تعیین‌کنندهٔ سلامت نسبت داده می‌شود. رنج روانی در میان زنان در جوامعی با سطوح بالاترِ نابرابری جنسیتی و خشونت، مانند ایران، بیشتر است. به‌عنوان مثال، در حالی‌که تقریباً ۲۰ درصد از زنان ایالات متحده حداقل یک نوع از اختلال سلامت روان را تجربه می‌کنند، این درصد در میان زنان ایرانی حداقل ۳۶ درصد است. باید توجه کرد که این آمار به‌میزان قابل‌توجهی پایین‌تر از اعداد و ارقام واقعی است، چراکه این داده‌ها مربوط به پیش از افزایش خشونت علیه زنان در ایران طی خیزش زن، زندگی، آزادی جمع‌آوری شده است. علاوه بر آن، تمام داده‌هایی که از ایران خارج می‌شوند، از سوی جمهوری اسلامی تنظیم می‌شوند. 

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ارزش جان زن نصف ارزش جان مرد است. زنان ایرانی اغلب از امنیت و استقلال جسمی و روحی محروم‌اند. رفتارهای آسیب‌زنندهٔ مردانه، نابرابری جنسیتی و هنجارهای جامعه که به مردان جایگاه بالاتری را نسبت به زنان می‌دهد، با خشونت علیه زنان مرتبط است. رفتارهای آسیب‌زنندهٔ مردانه در تمامی عرصه‌های زندگی زنان ایرانی اعم از وضعیت تأهل، شغل و سلامت به‌طرز دردناکی مشهود است. برای مثال، شوهر باید رضایت همسرش را به استفاده از هر نوع روش پیشگیری از بارداری بدهد و هر زن بالغ برای سفر به خارج از کشور نیاز به اجازهٔ قانونی از همسر یا پدر دارد. به این ترتیب، زنان ایرانی محدودیت‌های شدیدی را در زمینهٔ معیشت و استقلال خود تجربه می‌کنند. نابرابری جنسیتی از طریق تفکیک و سرکوب، یعنی آنچه که زنان ایران از سر می‌گذرانند، موضوع دیگری‌ست که اثرات منفی بر سلامت روان زنان دارد و می‌تواند شامل افزایش میزان اضطراب، افسردگی و اختلال استرسی پس از آسیب روانی باشد.

رابطهٔ بین سلامتِ روان و حقوق بشر، رابطه‌ای بنیادی و درهم‌تنیده است. نقض حقوق بشر، ازجمله خشونت علیه زنان و کودکان، و شاهد اعدام‌ها بودن، پیامدهای نامطلوب قابل‌توجهی بر سلامت روان دارد. خشونت علیه زنان در ایران و البته دیگر کشورها، نوعی بحران بهداشت جهانی است که پیامدهای مشکلات جسمی و روانی ویرانگری دارد.

خشونت علیه زنان همچنان مانعی است در مقابل دستیابی به برابری، پیشرفت، صلح و همچنین تحقق حقوق بشر برای زنان و دختران. در مجموع، اهداف توسعهٔ پایدار یا همان سند ۲۰۳۰ یونسکو که بر اصول کرامت و حقوق بشر، عدالت اجتماعی، صلح، شمول اجتماعی و حفاظت و تنوع قومی، فرهنگی و زبانی و نیز بر مسئولیت مشترک و پاسخگویی استوار است، بدون پایان‌دادن به خشونت علیه زنان و دختران محقق نمی‌شود.

* * * * *

در پایان این یادداشت مایلم اشاره کنم که در این شماره به‌مناسبت روز جهانی افراد دارای معلولیت، سوم دسامبر، مطالب مختلفی ازجمله گفت‌وگو با دکتر فرشید سادات‌شریفی در این زمینه منتشر کرده‌ایم. دکتر سادات‌شریفی علاوه بر فعالیت در حوزهٔ ادبیات، در زمینهٔ کمک به افراد دارای معلولیت هم کار می‌کنند. طی این گفت‌وگو از تجربهٔ زیستهٔ‌ ایشان به‌عنوان فردی دارای معلولیت بسیار آموختیم. توجه شما را به این گفت‌وگو و دیگر مطالب مرتبط با این مناسبت ویژه جلب می‌کنم.

ارسال دیدگاه