این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید.
دکتر نگین ساسانفر – ونکوور
هنوز صدای زندهیاد محمد محمدعلی در گوشم نجوا میکند. او وجدان بیدار زمانهٔ ما بود، زیرا جلوتر از هر انسان دیگری دریافته بود که زمین از عشق سیراب میشود به آن شرط که ما عشق را در خودمان تجربه کنیم و آن را ارج بنهیم. عشق والای او به همسر گرانمایهاش، نسرین خانم، برای من بهشخصه ستودنی و تحسینبرانگیز بود. جملهای که همیشه در ذهنم تکرار میشود: «من را میبینی که اینگونه شاد و سرحال هستم، از وجود نسرین جانم است.» مکثی میکرد و بعد میگفت: «اگر نسرین نبود، منِ محمدعلی هم نبودم.» و بعد وقتی میگفتم بهجای من نسرین جان را ببوس، با همان شوخطبعی همیشگی جواب میداد: «دو تا بوس، یکی بهجای تو و دومی هم که سهم خودم است.»
ادبیات زادهٔ این عشق است و کلمه از درون این دوستداشتنهاست که میجوشد. لازم نیست کسی بیاید و برای بررسی جایگاه والای زنان در داستانهای زندهیاد محمدعلی به نقد و نظریههای ادبی فمینیستی روی بیاورد تا به حقیقت نوشتار او پی ببرد. همین کافی است که رد نویسنده را بگیرد و عشق او را به همسرش دریابد. بهقول خودش که همیشه میگفت: «من با پنج تا زن زندگی میکنم و همین کافی است که روحیهٔ زنان و امیال و آرزوهایشان را بهتر از هر کس دیگری بفهمم و درک بکنم.» بازتاب این عشق در کارهای زندهیاد محمدعلی آنقدر هست که فکر نکنم احتیاجی به آن باشد تا ما برای بررسی مکاشفه انجام دهیم. ایشان در واقع زن را خالق و آفرینندهٔ داستانهایشان میدانستند و آنگونه که خودشان بیان میکردند، اگر زن نبود، نه داستانی نوشته میشد و نه شعری سروده میشد. این زن بود که منبع الهام داستانهای زندهیاد محمدعلی بود و بدان افتخار میکرد.
زندهیاد محمدعلی بسیار علاقهمند بودند که زنان در حوزهٔ داستاننویسی و نقد ادبی فعال شوند. در طول سالهایی که ایشان در ونکوور فعالیت ادبی و فرهنگی داشتند، زنان بسیاری در محضر ایشان آموختند و این تنها چیزی بود که او را خوشحال میکرد. آشنایی زندهیاد محمدعلی با دنیای زنان و همچنین شناختی که از نوشتار زنانه داشتند، برای من واقعاً حیرتبرانگیز بود. قطعاً اگر ما نویسندههای مرد بیشتری همچون محمد محمدعلی داشتیم که چنین جایگاهی را به زن میدادند، وضعیتی بهمراتب بهتر از الان داشتیم. اینگونه است که ما وقتی زبان به تحسین آقای محمد محمدعلی میگشاییم، شخصیت بیمانند و درجهیک او برای منِ زن، الگوی یک انسان راستین است که آزادیخواهی و اعتقاد راسخش به برابری جنسیتی مرا مجذوب او کرد.
زنان نویسنده را تشویق به نوشتن میکرد و عمیقاً باور داشت که بهجای حدیثِنفسگویی و نوشتار مبتنی بر یأس و سرخوردگی، از التیام رنج و دردهایشان بنویسند و اینکه امید و مبارزه برای تحقق خواستههایشان از راه نوشتن نیز امکانپذیر است. در مکتب ایشان آموختیم که تحققبخشیدن به هر خواستهای از مسیر تلاش میگذرد و لاغیر…
خداحافظ عزیزترینم، نگین ساسانفر