دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور
حمید و حامد دو برادری بودند که در سال ۲۰۱۸ وارد کانادا شدند و بهدلیل مشکلاتی که پس از ورود به کانادا برایشان ایجاد شد و امکان حلکردنشان را نداشتند، در داخل خاک کانادا درخواست پناهندگی دادند. پس از طیشدن مراحل ابتدایی از قبیل ضبط گذرنامههایشان و حضور در جلسهٔ استماع دادرسی و پذیرش ادعای پناهندگیشان، برای گرفتن اقامت دائم اقدام کردند و در اکتبر ۲۰۲۲ با احتساب تعطیلیهای طولانیمدت بهدلیل همهگیری کووید-۱۹، کارت اقامت دائمشان را گرفتند. حمید و حامد در طول این مدت حضور در کانادا، کارهای متفاوتی انجام دادند. این دو برادر، با توجه به اینکه در زمانی که در ایران بودند، بهصورت حرفهای در بخش بستهبندی فعالیت میکردند و در این صنعت سوابق درخشانی داشتند، تصمیم گرفتند از تجربیات خود در طول سالهای گذشته استفاده کرده و در کانادا هم وارد این کسبوکار شوند.
آنها، تمام تمرکزشان را روی این موضوع گذاشتند و پس از ماهها مطالعه در نیمهٔ سال ۲۰۲۲ میلادی، با مهرداد که اتفاقاً در همین زمینه فعالیت میکرد، آشنا شدند و بهاتفاق در این صنعت مشغول به کار شدند. آنها که روابط دوستی و کاریشان روزبهروز قویتر میشد، بهطور جدی شراکتشان را آغاز کردند. حمید و حامد پس از گرفتن کارت اقامت دائم برای گرفتن گذرنامههای ایرانیشان که منقضی شده بود اقدام کردند و این کار را از طریق سفارت ایران در مکزیک انجام دادند. مهرداد که از لحاظ سوابق اجرایی خود در صنعت بستهبندی نسبت به این دو برادر تجربیات بیشتری داشت، به آنها پیشنهاد داد که در نمایشگاهی در شهر لندن در بریتانیا شرکت کنند تا با فناوریهای جدید و بهروزشده آشنایی بیشتری پیدا کنند و پس از بازگشت، از خدمات یک یا چند شرکت پیشرو در صنعت بستهبندی استفاده و تجهیزات مورد نیاز را خریداری کنند. همزمان، با سازمانها و شرکتهای استفادهکننده از محصولات هم مراوداتی صورت میپذیرفت و همچنین شرکتهایی هم که میتوانستند در تأمین مواد اولیه به آنها یاری برسانند، شناسایی شده بودند و بر اساس برنامهٔ پیشبینیشده، تمامی مراحل را با دقت و درستی طی میکردند تا تحول عظیمی را در صنعت بستهبندی کانادا رقم بزنند.
بر همین اساس، هر سه نفر با حضور در کنسولگری بریتانیا در شهر ونکوور برای گرفتن ویزای بریتانیا اقدام کردند و با ارائهٔ مستندات لازم برای شرکت در نمایشگاه، ویزای توریستی-تجاری خود را گرفتند و مقدمات سفر پنجروزهشان را فراهم کردند.
در مدت پنج روزی که این سه دوست و شریک در شهر لندن حضور داشتند، علاوه بر حضور در نمایشگاه و مذاکره با غرفهداران و همچنین شرکت در جلسات تخصصی با مسئولان چند شرکت تولیدکنندهٔ تجهیزات بستهبندی و حتی تولیدکنندگانی که از سرتاسر دنیا در آن نمایشگاه حضور داشتند، با دستی پر لندن را به سمت ونکوور ترک کردند.
در فرودگاه ونکوور پس از ثبت اطلاعات مورد نیاز و گرفتن رسید از دستگاه، به سمت بخش کنترل گذرنامه رفتند تا بعد هم به محل دریافت چمدانها و خروج از فرودگاه برسند. آخرین مأمور مستقر در فرودگاه که وظیفهٔ دریافت رسید گرفتهشده از دستگاه پیش از کنترل گذرنامه را داشت، پس از رؤیت برگهٔ آنها، حامد و حمید را به سمت اتاقی که در گوشه سالن قرار داشت، هدایت کرد.
حامد و حمید که متعجب بودند، با تصور اینکه در بار و چمدان آنها، مورد مشکوکی توسط دستگاه کنترل بار رؤیتشده در حال مراجعه به آن اتاق، با هم دربارهٔ اسباب و لوازمی که در چمدان داشتند صحبت میکردند و پیش از آنکه به طرف افسری که آنها را هدایت میکرد بروند، اطمینان حاصل کردند که هیچ مورد مشکوکی که امکان شک و شبهه ایجاد کرده باشد، در وسایلشان ندارند.
افسر از حامد و حمید درخواست کرد در سالن منتظر باشند و همهٔ وسایلشان را با دقت کامل مورد تفتیش قرار داد. این تفتیشِ وسایل بیش از سه ساعت به طول انجامید و هر چند دقیقه هم با نگاهی به گذرنامهٔ آنها و رسید وسایل خریداریشده و مطابقت با برگهٔ گرفتهشده از دستگاه فرودگاه، مطالبی را در رایانهٔ روبروی خود ثبت میکرد. پس از آن، از حامد خواست که به سمت او برود و زمانی که حمید هم بلند شد تا حامد را همراهی کند، با لحنی تحکمآمیز از حمید خواست که سر جای خود بنشیند. افسر آژانس خدمات مرزی کانادا مستقر در فرودگاه ونکوور سؤالات خود را از حامد آغاز کرد:
– کجا بودید؟
– یک نمایشگاه تولیدات و تجهیزات صنعت بستهبندی در بریتانیا و شهر لندن وجود داشت و چون در این صنعت در کانادا و شهر ونکوور مشغول به کاریم، برای بازدید از آن و مذاکره با شرکتهای شرکتکننده، به آنجا رفتیم.
– خب؟
– سفر خوبی بود و اطلاعات خوبی کسب کردیم و مذاکره هم چندتایی داشتیم و از این هفته کارمان را با شدت بیشتری ادامه خواهیم داد.
– چند روز آنجا بودید؟
– رفت و برگشت ما پنج روز شد.
– با چه کسی رفته بودی؟
– با برادرم و دوست و شریکمان.
– در تمام طول این مدت با هم بودید؟
– بله، هر کجا رفتیم با هم بودیم. اتفاقی افتاده؟
– اینجا من فقط سؤال میکنم و شما فقط پاسخ میدهید. شما کی وارد کانادا شدید؟
– ما سال ۲۰۱۸ وارد کانادا شدیم.
– از چه طریقی وارد شدید؟
– با ویزای توریستی وارد کانادا شدیم.
– و بعد؟
– چون مشکلاتی برایمان در زمان حضور در کانادا ایجاد شده بود، مجبور شدیم درخواست پناهندگی بدهیم.
– و درخواست پناهندگی شما هم قبول شد. درست است؟
– بله، کاملاً.
– شما از کشوری که به کانادا پناهنده شدید، پس از آنکه درخواست شما مورد قبول واقع شد و اقامت دائم کانادا را گرفتید، درخواست تمدید گذرنامه کردید. چرا؟
– ما ایران نرفتیم.
– مگر من گفتم شما ایران رفتید؟ چرا درخواست تراول داکیومنت ندادید و بهجای آن گذرنامهٔ ایرانی خودتان را تمدید کردید درصورتیکه از ایران به کانادا پناهنده شدید؟
– مگر نباید این کار را میکردیم؟
– اینجا فقط من سؤال میکنم. وقتی میگویم چرا با تراول داکیومنت کانادایی نرفتید، یعنی نباید گذرنامهٔ ایرانی خودتان را تمدید میکردید.
حامد و حمید تا ساعت ۱۱ شب در فرودگاه ونکوور به پرسشهای افسر مرزبانی کانادا پاسخ میدادند و نهایتاً پس از کلی خواهش و تمنا و اذعان به اینکه از این موضوع اطلاعی نداشتند، توانستند از فرودگاه و آن سالن خارج شوند و در هنگام خروج این جملهٔ آخر را از افسر آژانس خدمات مرزی کانادا شنیدند: «اینبار اجازه میدهم بروید اما در پروندهٔ شما ثبت شده و زمان اقدام برای شهروندی قطعاً با مشکلاتی مواجه میشوید و اگر یکبار دیگر برای سفر به خارج از کانادا از گذرنامهٔ ایرانی استفاده کنید، اقامت دائم کانادای شما را باطل و شما را از کانادا اخراج خواهیم کرد.»
پایان
سلام
به نظر من که البته فقط نظرم را می گویم
بسیاری از ایرانی ها در مورد پناهندگی دروغ می گویند
و این باعث شده که افسران کانادایی به موضوع پناهندگی ایرانی ها شک کند