بهسازی زبان فارسی، پیوند ساختار واژه‌ها و ترکیبات با معانی و مفاهیم 

همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه

دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور

در این شماره می‌خواهیم بحثمان را در شرح هم‌آوایی، هم‌معنایی، چندمعنایی، و باهم‌آیی به پیش ببریم.

۱- هم‌آوایی، دو کلمه وقتی هم‌آوایند که تلفظشان یکسان اما نوشتارشان در اکثر اوقات متفاوت باشد، مانند خار و خوار، قضا و غذا، راضی و رازی، یا مأمور و معمور (به‌معنای آباد و پربرکت). گاه ممکن است یک واژهٔ فارسی با یک واژهٔ عربی هم‌آوا و هم‌نویسه شود و مشکل ایجاد کند. مثل «شهر» فارسی و «شهر» عربی به‌معنی «ماه سی‌روزه»، مثل شهر رمضان. این‌ها در کلماتی رخ می‌دهند که به دو راستهٔ دستوری جداگانهٔ اسم جمع و مصدر فعل تعلق دارند، مانند اَعمال و اِعمال یا اَخبار و اِخبار (زنگ اِخبار در خانه) یا اَحیاء (زندگان) و اِحیاء (زنده‌نگه‌داشتن) مثل شب‌های اِحیای ماه رمضان. البته مشکل املای فارسی به این کلمات دوگانه ختم نمی‌شود؛ هم‌نویسه‌ها زیاد نیستند ولی ما باید با گذاشتن زیر و زبر و پیش بر کلمات، درست‌تلفظکردنشان را ایمن نماییم. یک نمونه خوب واژهٔ «ملک» است: مِلک، مُلک، مَلَک (فرشته) و مَلِک (شاه). البته بافت جمله و سیاق سخن که «باهم‌آیی» یا کنارهم‌آیی (collocation) نام دارد، معنی این‌گونه کلمات را آشکار می‌سازد. ما بعداً در مورد باهم‌آیی در همین گفتار صحبت خواهیم کرد. 

زبان زیبای فارسی از لغاتی که گفت و نوشتشان یکسان ولی معنایشان متفاوت است، بهره گرفته و این صنعت جناس نام دارد. به بیت دوم این رباعی توجه کنید: آن قصر که بهرام در آن جای گرفت – آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت / بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت! گور اول، گورخر و گور دوم قبر است، و این را جناس کامل گویند. حال به این بیت نگاه کنید: مردانه دوختیم و کس از ما نمی‌خرد / رو رو زنانه دوز که مردان ما خرند. از آنجا که کلمهٔ «خر» به دو مفهوم، با دو تکیهٔ صوتی متفاوت به کار گرفته شده است، نمی‌توان آن را جناس دانست بلکه این بازی با واژه‌هاست؛ یکی تکیه روی هجای دوم یعنی «نمی‌خرَد» به‌معنای خریدن و دیگری روی هجای اول یعنی «خَرند» به‌معنای خربودن. 

٢- هم‌معنایی، کلمات هم‌معنا (یا در دستور قدیم، مترادف) از حدود سی چهل درصد تا هشتاد نود درصد ممکن است با کمک بافت کلام به‌جای یکدیگر بنشینند. این‌گونه کلمات که یکی از آن‌ها بیشتر فارسی و دیگری از عربی یا هر دو فارسی یا هر دو از عربی گرفته شده، فراوان‌اند و با واو به هم عطف می‌شوند: ترس و بیم، پهن و عریض، غم و غصه، دراز و طویل، شاد و خرسند، دزدی و سرقت، شتاب و عجله، تهی و خالی. امروزه به‌خاطر زیباترسازی فارسی از کاربرد مترادف‌های هم‌معنا که به دو عامل سبک و بسامد نیز بستگی دارد، پرهیز می‌شود. تهی‌دستان قسمت را چه سود از رهبر کامل؟ / که خضر از آب حَیوان تشنه باز آرد سکندر را. آب حیوان یعنی آب حیات و خضر پیامبر و پیام‌آورندهٔ زندهٔ خداست. 

لازم است توجه کنیم که بافت جمله و کنارهم‌آیی کلمات، معانى مختلف را مشخص مى‌کند. مثلاً «ماشین و خودرو» هم‌معنا هستند، اما در محاوره می‌گوییم «ماشینت را اینجا پارک نکن.» و نمی‌گوییم «خودروت را اینجا پارک نکن.» سرخ و قرمز هم‌معنا هستند؛ قرمز از ترکی گرفته شده است و ما می‌گوییم، گل سرخ، چراغ قرمز، زبان سرخ، پیراهن قرمز. دو کلمه که صددرصد هم‌معنا باشند نداریم، زیرا طبق اصل «صرفه‌جویی» یکی از آن‌ها از دور خارج و حذف می‌شود. در انگلیسی دو واژهٔ chiropodist و podiatrist هر دو به‌معنی پزشک معالجِ پا و دست است، اما اولی به‌خصوص در بریتانیا و دومی بیشتر در آمریکای شمالی به کار می‌رود. راستی ما چرا این‌قدر فارسی را فدای عربی کرده‌ایم؟ مگر فارسی این‌قدر ناتوان بوده است! در تاجیکستان از رادیو گفته می‌شود «تازه‌ترین خبرها را به شما می‌شنوانیم.» اما در ایران می‌گوییم «اخبار را به سمع شما می‌رسانیم». در تاجیکستان می‌گوییم «گروه نوازندگان را به شما می‌شناسانیم» ولی در ایران می‌گوییم «… به شما معرفی می‌کنیم».

٣- چندمعنایی، چندمعنایی بیشترین سهم را در شناساندن لغات دارد و این مهم‌ترین وظیفهٔ کتاب‌های لغت است. کامل‌ترین فرهنگ‌های یک‌زبانه چنان‌اند که تلفظ، ریشه، نقش دستوری و آنگاه مثال‌هایی را با ذکر منابعشان به دست می‌دهند. برای مثال کلمهٔ «خسته» صفت، از فعل خستن، خسته‌کردن با معنی قدیمی، مجروح یا زخمی‌نمودن است و معنی امروزی آن به‌درد‌آمده، ناراحت، ازپاافتاده است، مثال: «از بس راه رفته‌ام خسته شده‌ام.» و سپس اگر مترادف‌هایی دارد یا معنی مجازی دارد، با کاربردشان عرضه می‌کنیم، و آنچه دربارهٔ سبک دارد با مثال و در باهم‌آیی ذکر می‌نماییم. 

۴- باهم‌آیی، تمام کلماتی که هم‌نویسه و دارای مفاهیم مختلف‌اند، وقتی در کنار کلمات و ترکیبات دیگر قرار می‌گیرند، فقط یکی از معناهایشان به کار گرفته می‌شود. همچنین پاره‌ای از اسم‌ها، صفات، یا فعل‌های پایان جمله تنها می‌توانند با بعضی از واژه‌ها به کار روند، یعنی با آن‌ها باهم‌آیی دارند. به این جمله نگاه کنید: «هر چقدر راه رفتم، نشانی از او نیافتم.» به‌جای «راه رفتم» چه فعل دیگری می‌توانیم جایگزین سازیم؟ یکی «راه پیمودم» و دیگری «راه طی کردم» است (فعلًا موضوع سبک را در اینجا مطرح نمی‌کنیم). کلمات دیگری نداریم که بتوانیم جایگزین این دو سازیم؛ چون باهم‌آیی ندارند. 

به نِکاتی چند در بهسازی فارسی توجه نمایید: 

بیاییم زبان زیبای فارسی را نگه داریم و از عامیانه‌نویسی دست برداریم. سعی کنیم فارسی را در برابر انگلیسی تحقیر نکنیم، و از عظمتش نکاهیم. به این جمله توجه کنید: «اتفاقی که در ایران سال ۵٧ افتاد و موجب سرنگونی نظام پادشاهی و استقرار نظام تندرو مذهبی در این کشور شد را موشکافانه بنگریم.» را، قبل از که می‌آید: «اتفاقی را که در ایران… » و بعد از «در این کشور شد،» کمی مکث می‌‌کنیم. ننویسیم «ما دوباره همان رفتارهایی که بارها در ایران مشاهده شده است را در اینجا مشاهده می کنیم.» بنویسیم «همان رفتارهایی را که… » را پیش از جملهٔ هسته و نه پس از جمله وابسته می‌آید؛ و این خطایی است نابخشودنی. نگوییم «دوستان عزیز، به شما «خسته نباشید» عرض می‌کنم.» بگوییم «دوستان عزیز، خسته نباشید.» لطفاً در هم‌نویسه‌ها نشانه‌گذاری را فراموش نکنید، مانند سِقط و سَقَط؛ کُهنه و کَهَنه (جمع کاهن).

حال، با جایگزینی لغات با فارسی بهسازی می‌کنیم: 

– به‌جای بی‌مَحابا وارد شد، بگوییم، بی‌مُحابا وارد شد.

– به‌جای بگوییم این کار مَحال است، بگوییم، این کار مُحال است.

– به‌جای برای من اِشکال نتراشید بگوییم، بر من خرده نگیرید؛ 

– به‌جای غیرانتفاعی بگوییم، بی‌سود، 

– به‌جای غیرانسانی بگوییم، نامردمی؛

– به‌جای غیرت یا حمیّت بگوییم، مردانگی؛ 

– به‌جای غیرعادی بگوییم، نابهنجار؛

– به‌جای ایثار بگوییم، ازخودگذشتگی؛

– به‌جای بی‌ظرفیت بگوییم، ناگنجا؛

– به‌جای لااُبالی بگوییم، بی‌بندوبار؛ 

– به‌جای تکامل تدریجی بگوییم، فرگشت و به‌جای انقلاب، واگشت. 

خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.

ارسال دیدگاه