مژده مواجی – آلمان
در محل کار باخبر شدیم که یکی از فروشگاههای بزرگ پوشاک دنبال فروشنده میگردد و میتوانیم به مراجعانِ علاقهمند اطلاع بدهیم. با شنیدن آن، یاد یکی از مراجعانم افتادم که سال پیش برای کوچینگ شغلی آمده بود. شماره تلفنش را گرفتم و به او زنگ زدم.
– هنوز هم علاقهمند به کار فروشندگی هستید؟
با خوشحالی جواب داد:
– هنوز هم به آن علاقه دارم. بهخصوص کار در فروشگاه پوشاک. با روحیهام جور در میآید. از شش ماه پیش بهطور داوطلبانه شروع به کار در فروشگاهی کردم تا با سیستم فروشندگی در آلمان آشنا بشوم. متشکرم که به من خبر دادید.
– پس رزومهتان را که قبلاً در کامپیوتر ذخیره کرده بودم کامل میکنم و با ایمیل برایتان میفرستم.
فایل رزومۀ او را در کامپیوتر باز کردم. نگاهم روی عکسش متوقف شد. با اینکه بیرون روسری میپوشید، عکسی بدون روسری در رزومهاش بود. دوست داشت عکسش در رزومه بدون روسری باشد. جایی امن که تعداد اندکی چشمشان به آن میافتاد. اولین بار که روسریاش را در کوچینگ شغلی برداشت، چهرهای کاملاً متفاوت ظاهر شد. چهرهای ظریف، گندمگون و چشمهای سیاه کشیدهای که موهایی صاف و خرماییرنگ احاطهاش کرده بود. به او گفتم: «اینهمه زیبایی را مخفی کرده بودید.» لبخندی زد و گفت: «تا حالا کسی به من نگفته بود که زیبا هستم. پای طالبان که در افغانستان باز شد، برقعپوشمان کردند. به آن عادت کردیم. با آمدن به آلمان، وقتی برقع را برداشتم و روسری به سر کردم، برایم قدم سخت و بزرگی بود. کاری با ما کرده بودند که برقع بخشی از وجودمان شده بود.»
تجربۀ کار دواطلبانهاش را به رزومهاش اضافه کردم. درخواست کار را برایش نوشتم و به ایمیلش فرستادم که خودش به فروشگاه ارسال کند.
روز بعد صبح زود زنگ زد و با ذوق گفت:
– از فروشگاه تماس گرفتند و وقت مصاحبه به من دادند.
از شنیدن این خبر خوشحال شدم و برای یادآوری گفتم:
– خودتان هم که میدانید چه لباسی برای جلسۀ مصاحبه مناسب است. قبلاً با هم راجع به آن صحبت کردهایم. بدون روسری میروید؟ عکستان با خودتان یکسان باشد، بهتر است.
مکثی کرد و جواب داد:
– هر چند به حجاب اعتقادی ندارم و دوست دارم روسری را بردارم، هنوز نتوانستهام. با آشناهای افغان که در شهر یا مهمانی روبرو میشوم، با روسری راحتترم. زنهای افغان که در ایران زندگی کردهاند و بعد به اینجا آمدهاند، راحتتر از حجاب دل میکنند.
باز مکثی کرد:
– با روسری به مصاحبه میروم. بالاخره یکروز آن را از سرم میکَنم.