شعرهایی از رضا کاظمی برای مهسا (ژینا) امینی

رضا کاظمی – ایران 

 

۱

پرنده

از روزن نور گذشت

آزادی‌اش را پر کشید

و تمام حجم قفس

ماند برای ما

۲

خاک را اگر بشکافی

نگاهت هنوز

ستارهٔ سَحَر است

که با ما حرف می‌زد

و میان دستانت هنوز

پرندهٔ آوازی

که بهار را

آیه به آیه تفسیر می‌کرد.

خاک را اگر بشکافی

کدورت از شب می‌ریزد

ملال از روز

غربت و تنهایی

از ما.

* * *

آه،

خاک را اگر بشکافی!

طرح از رؤیا قاسمی- اینستاگرام__@r0yart_ (1)
طرح از رؤیا قاسمی- اینستاگرام: ‎@r0yart

۳

در چشم‌هایش

آواز می‌خواندند ستاره‌ها

در دلش

رقص دستمال می‌کردند

زنان کُرد

دختری که در کوچه‌های شهرمان

پی عطری آشنا می‌گشت

اما

مشامش از بوی خون پر شد!

۴

تو فراموش نمی‌شوی

به‌خاطر آفتاب که از ذهن زمین نمی‌رود

به‌خاطر ماه که از ذهن آسمان

به‌خاطر بهار که از ذهن درخت

و به‌خاطر نامت

که از ذهن ما.

تو فراموش نمی‌شوی

تو فراموش نمی‌شوی

تو فراموش نمی‌شوی

تو فراموش نمی‌شوی… 

حتی اگر حوصلهٔ تاریخ را سر ببری،

فراموش نمی‌شوی!

۵

ماه می‌میرد تو نباشی

جانِ مادر، دوباره زنده شو!

نگاه کن!

از دریچهٔ روشنی که خانهٔ تو است، نگاه کن!

ماه دارد آرام آرام

می‌میرد پشت ابرهای سیاه

و شب

تاریک‌تر می‌شود.

جانِ مادر، دوباره زنده شو!

خاک‌ها را کنار بزن

و از دریچهٔ روشن خانه‌ات

به انبوهِ ابرهای سیاه

شلیک کن!

ارسال دیدگاه