س. زواره – ونکوور
امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) در شش اسفند ۱۹۲۸ در رشت زاده شد. مشهور است که پدربزرگش، ابتهاجالملک تفرشی، بهایی بود و به دست جنگلیها کشته شد. پدرش رئیس بیمارستان پورسینای رشت بود. عموهایش ابوالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه و بودجه، غلامحسین، شهردار تهران و نمایندهٔ مجلس، و احمدعلی کارآفرین، سرمایهدار و مالک ایرانیت و سیمان شمال، بودند. پس از اتمام دبستان در رشت، برای دبیرستان به تهران آمد و از «گالیا»ی خود دور شد تا «نغمههای نخستین» را بسراید و «تو ای پری کجایی» را زمزمه کند و «ایران، ای سرای امید» را فریاد زند تا سرانجام در کنار «ارغوان» اشک ریزد.
زمان دانشجویی که اوج شعرخوانی ما بود، سایه، شاعر محبوب من نبود. هر چه رضا حسینپور تلاش میکرد ما را با سایه و غزلهای او آشتی دهد، نشد، چون ما با سهراب و شاملو خوش بودیم. هرچند زمزمهٔ اشعارش در تنهایی اثر آنچنانی بر من نداشت، بعدها وقتی شعرهایش را با تصویر و صدای خودش شنیدم، به دلم نشست. این نکته شاید بیانگر تأثیربخشیِ زبان تنی یا body language در ارتباطات (گاهی تا بیش از هشتاد درصد) است.
اشعار ابتهاج بیشتر در قالب غزل و مثنوی بود. با موسیقی هم آشنایی داشت و در زمان شاه چند سالی مدیر برنامهٔ گلها و پایهگذار برنامهٔ گلچین رادیو شد. هرچند در این برنامه کارهای خوبی ارائه شد، ولی برخورد حذفی او باعث رنجش گروهی از هنرمندان بهویژه گلپا شد. در گرماگرم انقلاب از رادیو استعفا داد و با انقلابیون همراه شد. بعد از انقلاب هم که زندان رفت و در آنجا «ایران، ای سرای امید»اش را از رادیو شنید.
برای بسیاری منش سیاسی سایه چندان جذاب نیست. او چپ متمایل به حزب توده بود، و شاملو در آن جلسهٔ بهیادماندنی او، سیاوش کسرایی و بهآذین را از کانون نویسندگان اخراج کرد. حتی همین چند وقت پیش هم تلویحاً به ابطحی گفته بود تقصیر غرب است که روسیه به اوکراین حمله کرده است. با همهٔ اینها، شعر سایه طرفداران زیادی دارد، اکثر منتقدان هم کارهایش را متوسط تا عالی ارزیابی کردهاند و میتوان گفت که اشعارش بر گنجینهٔ ادب پارسی افزوده است. کتاب «پیر پرنیاناندیش» نوشتهٔ میلاد عظیمی و عاطفه طیه هرچند نقلقولهای دستاولی دارد که در جای دیگری یافت می نشود، ولی ایکاش بهجای مدح بیشتر نقادانه میبود.
او رفت و ما را در حسرت یک پوزش گذاشت.
پوزش خواستن یک حرف است، ولی پافشاری بر اشتباه حرفیست دیگر.
در گفتوگو با ماهنامهٔ «مهرنامه»، در سال ۲۰۱۳ گفت: «امام از اهالی آفتاب بود و بزرگ، آنقدر بزرگ که حتی منتقدانش به بزرگی او اعتراف میکردند.»
یادم آمد خامنهای هم در در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۹۲ گفت: «در شعر، عِدل بهآذین، ابتهاج است. ابتهاج شاعر خوبی است؛ شعر خوبی از او بخوانید، مانعی ندارد.»
او رفت، ولی شعرش – صرفنظر از کارهای سیاسی او – میماند. همچنانکه پشتیبانی سعدی از خلیفهٔ عباسی کسی را از گلستان معطرش آزرده نمیسازد و دوستدارانش را از قدمزدن در بوستانش باز نمیدارد.
۱۹ امرداد – ۱۱ اوت ۲۰۲۲