دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور
سجاد در سال ۲۰۲۰ با ویزای کار وارد کانادا شد. پیش از آمدن به کانادا، بهدلیل علاقهاش، در کلیسای خانگی در شهر اهواز شرکت میکرد. زمانی که سجاد وارد کانادا شد و شرایط را برای شرکت در کلیسا فراهم دید، از طریق یکی از دوستانش که در کلیسایی عضو بود، به آنجا معرفی و پس از آن در آنجا حضور مستمر داشت.
سجاد همچنان مشغول کار بود و بر اساس اطلاعاتی که بهدست آورده بود، میدانست که پس از یکسال و کارکردن بهمدت ۱۵۶۰ ساعت بهصورت تماموقت، امکان اقدام برای گرفتن اقامت دائم کانادا را دارد.
سجاد، از زمانی که وارد کانادا شده بود، اطلاع پیدا کرده بود که برنامهٔ «ورود سریع» که همهماهه و در دو نوبت برای گزینش متقاضیان اقدام به قرعهکشی میکند، برای برنامهٔ «سابقهٔ کانادایی» که او واجد شرایطش بود، قرعهکشی انجام نداده است؛ مسئلهای که تا حدود دو سال پس از آن هم ادامه پیدا کرد. در طول این مدت و پس از همهگیری کووید-۱۹، پذیرش اقامت دائم فقط برای برنامههای استانی و زیرمجموعهٔ ورود سریع انجام شده بود. روزها از پی هم میگذشتند و سجاد متوجه شد که تنها گزینه برای او در این مقطع زمانی، اقدام از طریق برنامههای استانی است. بر همین اساس به کارفرمایش اعلام کرد که اگر امکانش را دارند از طریق برنامهٔ استانی برای او اقدام کنند.
کارفرمای سجاد، از عملکرد سجاد رضایت کامل داشت و نمیخواست این نیروی کار خوب را از دست بدهد.
«سجاد عزیز، خودت خوب میدانی که من از هر لحاظ حامی تو هستم و دوست دارم هر کاری را که لازم است برای گرفتن اقامت دائم تو انجام دهم. اما، این اولین بار است که من و همکارانم میخواهیم این کار را انجام بدهیم و از شرایط، قوانین و مقررات اصلاً آگاهی نداریم. من کاملاً از تو حمایت میکنم و هر مدرکی نیاز باشد ارائه خواهم کرد، اما یا خودت باید کار را انجام بدهی یا وکیل بگیری.»
سجاد در حال بررسی و مشورت با دوستانش بود و در این بین با وکلا و مشاوران زیادی هم صحبت کرده بود تا اطمینان حاصل کند فرایندی که در آن قرار خواهد گرفت، بیدردسر خواهد بود.
یکروز صبح که از خواب بیدار شد، متوجهی پیامی شد که از واتساپ برایش فرستاده شده بود:
«سجاد عزیز، سلام. کلیسای خانگی ما لو رفت. مأمورها ریختند و عدهٔ زیادی را دستگیر کردند. برادر علی هم را بازداشت کردند. در اسناد و مدارک، اسم تو هم بود. فقط میخواستم به تو اطلاع بدهم تا در جریان باشی.
قربانت، فرزاد»
سجاد با دیدن این پیام شوکه شد. سعی کرد ذهنش را متمرکز کند. با توجه به اینکه بعد از دو سال بیاطلاعی و ارتباط نداشتن با کلیسای خانگی در اهواز ناگهان چنین پیامی میگرفت، بهشدت نگران شده بود.
سجاد پس از خروج از ایران، بهندرت با آن کلیسای خانگی ارتباط داشت و از زمانی که با کلیسای جدید در کانادا ارتباط برقرار کرده بود، دیگر نیازی به ارتباط با کلیسای خانگی در ایران حس نکرده بود.
او با دوستانی که پیدا کرده بود در مورد پیام دریافتشده مشورت کرد و با یکی از وکلای مهاجرت هم که پیش از این در ارتباط بود، قرار ملاقاتی تنظیم کرد تا شرایط را بررسی کند.
«آقای سجاد عزیز، شما بر اساس قانون و کارهایی که تا الان انجام دادهاید، امکان اقدام برای گرفتن اقامت دائم خود را بر اساس برنامهٔ ورود سریع و زیرمجموعهٔ برنامهٔ استانی دارید. از طرفی، بر اساس قانون، همهٔ متقاضیانی که وارد کانادا شدهاند و از طرف کشور مبدأ خود احساس ناامنی جدی داشتهاند و بر اساس مفاد کنوانسیون ژنو احتمال آزار، شکنجه و پایمالشدن حق حیاتشان هست، امکان اقدام برای پناهندگی را دارند.»
سجاد مطلب بالا را در دیدار با وکیل مهاجرت شنید و پاسخ داد:
«ممنون از شما. اما من اصلاً به پناهندگی فکر نمیکردم. من قانونی وارد کانادا شدهام و میدانستم بر اساس قانون و شرایط خاص میتوانم اقامت دائم کانادا را بگیرم.»
«اشتباه نکنید، اولاً اقدام به پناهندگی اصلاً غیرقانونی نیست و جزو برنامههای مهاجرتی کانادا تعریف شده است. دوم اینکه، بنده اصلاً به شما توصیهای برای پناهندگی نمیکنم، بلکه عنوان کردم که بر اساس قانون شما این حق قانونی را دارید و خودتان باید تصمیم بگیرید که چه کاری بهنفع شما است.»
سجاد گفت:
«اگر اجازه بدهید کمی فکر کنم. الان اصلاً شرایط خوبی برای تصمیمگیری ندارم. هیچ زمانی فکر نمیکردم که کلیسای خانگیای که در آن سالها حضورِ فعال داشتم لو برود. تعداد زیادی از دوستان و همکیشان من را بازداشت کنند، برادر علی را که بهواقع انسانی دوستداشتنی بود، بازداشت کنند و من، در این گوشه از جهان بهدنبال راهکاری برای فرار از بازداشت و شکنجه باشم.»
«حتماً، شما همچنان راهکار اقدام برای گرفتن اقامت دائم کانادا از طریق برنامهٔ ورود سریع و زیرشاخهٔ سابقهٔ کانادایی را دارید و البته گزینهٔ اقدام برای پناهندگی را هم. اگر کمکی از من ساخته باشد، مضایقه نخواهم کرد.»
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید