آرام روانشاد – ایران
فرانتز (Frantz)، یک فیلم درام رمانتیک به کارگردانی فرانسوا اوزون، محصول سال ۲۰۱۶ است. از بازیگران آن میتوان به پییِر نینی، پائولا بیر، ماری گروبر، سیرییل کلر و آلیس دولانکسن اشاره کرد.
فرانتز اقتباسی آزاد از فیلم لالایی شکسته اثر ارنست لوبیچ است که خود اقتباسی از نمایشنامهٔ مردی که کشتم اثر موریس روستان بوده است.
داستان فیلم
آنا، دختر جوانی است که نامزدش، فرانتز، را در آخرین روزهای جنگ از دست داده. حتی جنازهٔ او هم پیدا نشده. پدر و مادر فرانتز قطعهای خاک را در گورستانی با تصویر فرانتز آذین بستهاند و آن را گور فرزند ازدسترفتهشان میدانند. آنا، که هنوز دلبستهٔ فرانتز است، هر روز گلی بر گور معشوق ازدسترفتهاش مینشاند. آنا با پدر و مادر نامزدش، که او را مانند دختر خودشان میدانند، زندگی میکند. یک روز آنا مرد ناشناسی را میبیند که بر گور فرانتز گل میگذارد. پدر فرانتز، مرد را که برای دیدار او رفته بهجرم فرانسویبودن از خود میراند: «تمام مردان فرانسوی قاتلان فرزند مناند.» اما روزی دیگر، آنا این ناشناس را به خانه دعوت میکند. نامش آدریان است و میگوید پیش از جنگ با فرانتز در پاریس آشنا شده و با هم دوست بودهاند و…
دربارهٔ فیلم
دختری زیبا و چشمنواز اما سراپا سیاهپوش در کنار مزار نامزد کشتهشدهاش با مرد جوان فرانسوی ملاقات میکند و دختر شعری از پل ورلن را بهزبان فرانسه میخواند و زبان رمزی میان خود و محبوبش را با غریبهای در میان میگذارد که اهالی شهر او را دشمن میپندارند، اما برای آنا و پدر و مادر پیر نامزدش فرانتز، دوستی قدیمی بهحساب میآید که میتواند خاطرات ازدسترفته را تداعی کند.
جنگ بیشتر از اینکه به حرفزدن احتیاج داشته باشد، نیازمند تأمل است و آن وقت است که میتوان حرفهای زیادی از دل آن بیرون کشید. جنگها پس از رخدادن هرگز تمام نمیشوند و تا سالهای سال تأثیر خودشان را از جنبههای مختلف در سطح جامعه بر جای میگذارند. گفتن از جنگ آسان نیست. کجا را میتوانیم خط بکشیم و بگوییم تمام شد. بگوییم از اینجا بهبعد، جنگ تأثیر ندارد. آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟ آیا با آتشبس جنگ تمام میشود؟ جنگها وقتی اتفاق میافتند سایهشان تا صدها سال ملتشان را تحتالشعاع قرار میدهد. ادبیات و سینمای جنگ در جهان سابقهای دیرینه دارد، شاید از آغاز جنگ جهانی اول نویسندگان و شاعران موضوع جنگ را دستمایهٔ خلق آثاری شگفت قرار دادهاند و بیش از همه راجع به جنگ جهانی دوم و تبعاتش فیلم ساخته شده است.
برخی از فیلمهای مربوط به جنگ مستقیماً به دل اتفاق میروند و تصویرسازیهای وهمناک و نمایش هولناک و تروماتیکی از جنگ دارند و در فضایی میان وَهم و کابوس و واقعیت، که گاه باورپذیر است و گاه دور از باور، اثر جنگ را بر ذهن و روان آدمی بیان میکنند. اما برخی از فیلمها هم به تبعات جنگ میپردازند. یعنی اینکه کارگردان مستقیماً به دل آتش و خون نمیرود و تأثیرات جنگ را بر افرادی که غیرمستقیم با آن درگیرند، بیان میکند. در هر دو موقعیت، انسانِ در حال جنگ و شرح رویارویی او با این مسئله هم موضوع فیلمهای بسیاری است. رنجی که موقعیت جنگ برای آدمها فراهم آورده، ترسها و دلهرهها و… بعد از سالها هنوز با آدمهای جنگ هست و در شخصیتها بازتاب مییابد.
فرانسوا اوزون در فرانتز به همان رنج میپردازد و تغییراتی را که جنگ در سرنوشت و زندگی انسانها بهوجود میآورد، مرور میکند. اوزون در این فیلم به ما نشان میدهد جنگ شاید مهمترین واقعهٔ بشری باشد که حتی آنهایی را که در آن حضور ندارند نیز تحت تأثیر قرار میدهد. خانوادههایی که با رفتن یک یا چند تن از اعضای خانوادهشان به میدان نبرد، دیگر همان خانوادهٔ سابق پیش از جنگ نخواهند بود. خانوادههایی که هرگز التیامی برای زخم خود نخواهند یافت و از اینروست که میگوییم جنگها حتی پس از تمام شدن، هرگز بهپایان نمیرسند.
انتخاب مضمون عاشقانه در بستر جنگ برای نشاندادن وجه تراژیک آن بسیار درست و هوشمندانه بوده است. فرانسوا اوزون در این فیلم میخواهد بگوید درد میتواند آدمها را بههم نزدیکتر کند و جنگ با همهٔ سیاهیاش میتواند امید به زندگی را در انسان قویتر کند و عشقی که در این بستر شکل بگیرد، عشقی متفاوت و محکم است. تقابل انسانهایی از دو ملیت متفاوت که تا پیش از این بهعنوان دشمن و در میدان نبرد رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند و حالا جنگ نقطهٔ اتصال آنها میشود، پیچیدگی و عمقی دلنشین به فیلم داده است و آن را از شعارزدگی و کلیشه دور میکند. آنا با دریافت نشانههایی از تشابه آدریان با نامزد سابقش فرانتز، کمکم به او احساس دلبستگی پیدا کرده و عشقی ممنوعه ظهور پیدا میکند. این عشق بیانگر این مسئله است که مهم نیست در جنگ کدام طرف دعوا باشی، مهم این است که در نهایت جنگ تو را ویران خواهد کرد، و از تو آدم دیگری خواهد ساخت. اوزون در این فیلم نسبتش با جنگ را بهوضوح مشخص میکند. او جنگ را تأیید نمیکند و به سیاهی و مخرببودن آن معترف است، اما میتواند از دل این سیاهی هم زیبایی بیافریند که این کار هنرمند است. هنرمند با هر روشی که انتخاب میکند، باید از دل زشتترینها زیبایی بیافریند و اوزون هم با ابزارش که سینماست از دل خون و مرگ و جنگ، عشق و امید و همبستگی آدمها را با هم بهزبانی صریح و روان بیان میکند. این عشق ممنوعه میتواند اعتراضی باشد که فیلمساز بهشکل غیرمستقیم به جنگ دارد.
در این فیلم نوعی فاصله و تضاد میان آنچه که هست و آنچه که باید باشد، از اولین چیزهایی است که بهچشم میآید و این ظاهراً از مقتضیات این جهان مادی است و البته از مقتضیات فیلمساز بهعنوان کسی که نگاه عمیق و انسانی به جنگ دارد. این مسئله جنبهها و جلوههای مختلفی پیدا میکند. آنا بهخوبی دریافته است که واقعیت جامعهٔ انسانی مبتنی بر انسانیت صرف نیست و جامعه خواستههای فاشیستی و انتقامجویانه و حتی نژادپرستی دارد؛ اما او نمیخواهد اینطور باشد و تلاشش برای انسانیت گاهی صرفاً به غم و نوعی اندوه و حسرت پوچ و مأیوسانه تبدیل میشود و آنا از ادراک این فاصله و تضاد به غمی عجیب دچار میشود که عشق، مابهازای بیرونیِ آن است.
تماشای فرانتز همچون خواندن شعری عاشقانه و ناب شما را سرمست خواهد کرد و در پایان فیلم تماشاچی با خود خواهد گفت که جنگ با همهٔ سیاهیاش نمیتواند مانع از پیوند انسانها شود، چرا که عشق از نفرت قدرتمندتر است.
این فیلم در تعدادی از کتابخانههای مترو ونکوور از جمله کتابخانههای ونکوور، وست ونکوور، بخش نورث ونکوور، برنابی و کتابخانههای منطقهٔ فریزر ولی موجود است که میتوانید از طریق این کتابخانهها آن را بهرایگان امانت بگیرید و تماشا کنید. همچنین می توانید آن را از طریق سرویسهای پخش فیلم Apple TV یا YouTube Movies & Shows بخرید یا اجاره کنید.
آرام روانشاد نویسندهٔ این مطلب، روزنامهنگار و مدیر کانال سینمایی اوتوپیاست. کانال سینمایی اوتوپیا به معرفی و نقد آثار برتر سینمای جهان میپردازد. همچنین در کنار سینما مطالبی در حوزهٔ فلسفه و ادبیات هم با مخاطب بهاشتراک میگذارد. با پیوستن (Join) به این کانال، به یک نشریهٔ سینمایی، هنری آنلاین در سطح بالا دسترسی پیدا خواهید کرد.