طاهره علیپناه جهرودی* – ونکوور
مقدمه:
کوچ یا مهاجرت بهمعنای جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی است. اگرچه مهاجرت بشر برای مدت صدها هزار سال وجود داشته و دارد، اما «مهاجرت» در مفهوم مدرن، به حرکت و کوچ افراد از یک ملیت-کشور به کشور دیگر که در آنجا شهروند نیستند، محسوب میشود.
بهگزارش مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد در تهران؛ تعداد مهاجران بینالمللی در سال ۲۰۱۹ به ۲۷۲ میلیون تن رسیده است که ۵۱ میلیون تن نسبت به سال ۲۰۱۰ افزایش داشته است. طبق آخرین برآوردهای سازمان ملل متحد در حال حاضر مهاجران بینالمللی ۳٫۵ درصد جمعیت جهانی را تشکیل میدهند، که این عدد در سال ۲۰۰۰ حدود ۲٫۸ درصد بوده است.
در سال ۲۰۱۹ از لحاظ منطقهای اروپا میزبان بیشترین تعداد مهاجران بینالمللی با ۸۲ میلیون و پس از آن آمریکای شمالی با ۵۹ میلیون و سپس شمال آفریقا و آسیای غربی با ۴۹ میلیون، آلمان و عربستان سعودی هر کدام تقریباً با ۱۳ میلیون تن در رتبهٔ چهارم میزبانی مهاجراناند، پس از آنها روسیه با ۱۲ میلیون، انگلستان با ۱۰ میلیون، امارات متحدهٔ عربی با ۹ میلیون، فرانسه، کانادا و استرالیا هر کدام تقریباً با ۸ میلیون و ایتالیا با ۶ میلیون تن در رتبههای بعدی کشورهای میزبان مهاجران قرار دارند.
بنا به گزارش ایندیپندنت فارسی، در اوت ۲۰۱۹ تعداد ۲۶۰ میلیون مهاجر در جهان وجود داشته است که سهم ایرانیان از آن ۱۶ میلیون تن است و رتبهٔ ایران در ردهٔ ۳۳ از آمار مهاجرتهای کلی کشورهاست. بیایید به چند دههٔ قبل تاریخ ایران برگردیم؛ یکم اوت ۱۹۶۵ میلادی برابر دهم مرداد ۱۳۴۴خورشیدی، نتایج بررسی جهانی مهاجرت نشان میداد ایران از لحاظ مهاجرت اتباع به کشورهای دیگر در ردیف پنج کشور آخر جدول بوده است، یعنی نزدیک به صفر و نتایج بررسیهایی که ده سال بعد یعنی ۸ اوت ۱۹۷۵ میلادی انتشار یافت، تغییری در مرتبهٔ ایران نشان نمیداد و این آمار نشان میدهد که ایرانیان تمایلی به مهاجرت به کشورهای دیگر نداشتند.
مهاجرت ایرانیان از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی برابر ۱۹۷۸ میلادی آغاز شد و هر سال شتاب بیشتری به خود گرفت.
ایرانیان در طول تاریخ دو بار قصد مهاجرت از وطن خود کردند: یک بار در قرن هفتم میلادی (به چین و هند) به دلیل افتادن کشور ایران به دست اعراب و بار دوم در دهههای اخیر. ایرانیانی که در قرن هفتم به هند مهاجرت کردند، همچنان «پارسی» خوانده میشوند.
مهاجرت مقولهای سیاسی و در بعضی کشورها اقتصادی و مالی است. پدیدهٔ مهاجرت گستردهٔ تحصیلکردگان، دانشگاهیان و دانشمندان یک کشور به کشور دیگر را اصطلاحاً «فرار مغزها» میگویند، که معمولاً بهخاطر کمبود موقعیتهای شغلی، درگیریهای سیاسی و نظامی و خطرات جانی رخ میدهد.
طبق آمار صندوق بینالمللی پول، ایران در زمینهٔ فرار مغزها با خروج سالانه بین ۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیلکرده پیشتاز جهان است و رتبهٔ اول را در سطح جهانی دارد.
* * * * *
کتاب «تأملی در رفتن» نوشتهٔ لیلا شرفشاهی مبرا (نوشین) در ۱۰۵ صفحه سال ۱۳۹۷، در انتشارات «آقای کتاب» به چاپ رسیده که شامل بخشهای پیشکش، مقدمه و متن کتاب است.
کتاب از نثر ساده و روانی برخوردار است. سرگذشتنامهای است که به بیان واقعیتهایی از یک برش از زندگی خانوادهای ایرانی و مهاجر میپردازد؛ زوجی تحصیلکرده، جوان و بافرهنگ بههمراه دختر کوچکشان. راوی (نویسنده) بیشتر آنچه را که بر خود او گذشته است، نقل میکند؛ از خداحافظی در منزل، فرودگاه ایران، مسیرهای پرواز، رسیدن به مقصد یعنی ونکوور، دیدار با خانوادهٔ همسرش، و حس غریبی را که طی این مسیرها داشته است، مینگارد. محتوای داستان چگونگی پیدا کردن راه بهتر ماندن و بهتر زیستن است. راوی از وابستگیهایش به ایران و رشتههایی که مجموع آن وابستگیها را مانند ریسمانی به هم تنیده است و او را به ایران متصل و دلگرم میکند، میگوید. یکی از این رشتهها حضور مادرش بود و عشقی که به او داشت و دیگری دلبستگی به شغلی بود که در ایران با ۱۵ سال سابقهٔ کار داشت، و بعد دلبستگیهای ریز و درشت دیگر. این ماجرا واقعیتی است که در قالب قصه بازگو شده است، آنقدر واقعی که خنکای تازگی وقایع را روی پوستتان حس میکنید. بیان جریان روزمرگی و پیچوخمهای جادهای که باید برای رسیدن به هدف و یک زندگی بهتر طی شود، همچون راهنمایی روشن و گویا برای تازهواردهای مهاجر در ونکوور عمل میکند و جادهٔ مقابل رو و فرازونشیبهایی را که وجود دارد اعم از وقایع ناامیدکننده و همچنین امیدوارانه در این پیچوخم، همه را موبهمو، لحظهبهلحظه پیش روی خواننده قرار میدهد، و در پایان، چگونگی دل کندن از زادگاه و دل بستن به سرزمین جدید را با حسرت آنچه پشت سر گذاشته است، بیان میکند.
نویسنده چنان غرق گرهها و مشکلات پیش رو در سرزمین جدید است که هیچ اسمی از کسی در داستانش نمیبرد جز نام همسر و فرزندش، حتی مادر و برادر همسرش که زمان فرود در منزل آنها میمانند، به بوتهٔ فراموشی سپرده میشوند و دیگر هیچ نامی آشنا و غیرآشنا در این متن نیست مگر نام مکانهای مورد لزوم مثل مدرسه، دانشگاه، خیابان و…
در زندگی بادلیل و بیدلیل غافلگیر میشویم و هنگام بازسازی زندگی با اتفاقات روزمرهٔ جذاب به شوق میآییم یا بالعکس، این پارادوکس همیشگی بر پیشانینوشت زندگی است… و ما ناگزیر از بزنگاههای زندگی هستیم و در مواجهه با آن، اگر خوشی بوده، خوش شدهایم و اگر ناخوشی بوده، بهتزده شدهایم.
پس از سه ماه، راوی بههمراه فرزندش برای دیدار خانواده به ایران میرود. دیدار با مادر، خواهر و برادرانش، همکاران و دوستانش و با انرژی کسبشده از آنها برمیگردد. اما سال سوم اقامت به او اطلاع میدهند که از کارش اخراج شده و مرخصیاش پذیرفته نشده است، و پس از مدتی ضربهٔ بعدی فرود میآید؛ مادرش را از دست میدهد.
راوی چنین مینگارد: «متأسفانه در حین نوشتن این کتاب، خبر فوت مادرم رو از ایران بهم دادند و برای من دردآور این بود که دیگه ارادهٔ من برای رفتن و دیدن کار نمیکرد. مرگ مادرم رو، وقتی سر مزارش رفتم، باور کردم. وقتی مادر فوت کرد، ۲ سال بود که ندیده بودمش، قویترین رشتهٔ اون ریسمون پاره شد. حقیقت تلخ در مورد مهاجرت اینه که اینقدر تو سالهای اول درگیرت میکنه که تو متوجه گذر زمان و اینکه چقدر داری دیدار عزیزانت رو به تعویق میندازی نمیشی، مهاجرت تو این شیش سال خیلی چیزا بهم یاد داد.»
مطلب آخر اینکه در جریان مهاجرت، همانطور که در تجربیات راوی داستان دیدیم، مهاجران هنگام ترک کشورشان باید خیلی چیزهای مورد علاقهشان از قبیل خانواده، دوستان، شبکهٔ حمایتی و فرهنگ خود را هم ترک گویند. آنها همچنین باید داراییهای خود را به مقدار زیاد به پول نقد تبدیل کنند که خرج مسافرت و مهاجرت خود را تأمین کنند. وقتی که آنها به کشور جدید میرسند، با خیلی چیزهای غیرمطمئن و پیشبینینشده مانند پیدا کردن کار، محلی برای زندگی کردن، قوانین جدید، الگوهای فرهنگی جدید، زبان جدید با مسائل مربوط به لهجهٔ زبانی، احتمالاً فاشیسم، نژادگرایی و سایر رفتارهای مخالف خود و خانوادهٔ خود مواجه میشوند و در نهایت اتفاقات از شما چیزی میسازد که الان هستید.
طاهره علیپناه جهرودی
۲۳ آوریل ۲۰۲۰
*طاهره علیپناه جهرودی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران است. وی فعالیت خود را در مطبوعات در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد که تا سال ۱۳۸۶ ادامه داشت. در این مدت، از ایشان، چهل نقد فیلم و دوازده مقالهٔ سینمایی منتشر شده است. علیپناه جهرودی همچنین داور انجمن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فجر بوده است. وی سمتهای کارشناس قوهٔ قضاییه کتاب و کتابشناسی، کارشناس امور حقوقی فیلم و سینما، کارشناس مسئول طرحها و بررسیها در معاونت سینمایی وزارت ارشاد (۱۳۵۶ تا ۱۳۸۶)، و تدوین فرهنگ سینماپیشگان ایران را در کارنامهٔ حرفهای خود دارد.