تالین ساهاکیان – آلمان
در سالهای اخیر صنعت اتومبیلسازی دورنمایی از وسایل نقلیه را ارائه کرده است که از نگاه سنتی به این وسایل فاصلهٔ زیادی دارد. در سال ۲۰۱۹ این مسئله در نمایشگاههای اتومبیل بهطور مشهودتری بهچشم میخورد: ماشینهای الکتریکی هوشمندی که هر کسی در هر جایی میتواند سفارش دهد تا از نقطهٔ الف به نقطهٔ ب برود بدون آنکه نگران پارک کردن، تعمیر و تأمین سوخت آنها باشد و حتی تاکسیها و اتوبوسهایی که بهصورت هوشمند مسافرانی را که مسیر مشترک دارند سوار میکنند و به مقصد مورد نظرشان میرسانند. شاید در نگاه اول هوشمند بودن و وابستگی کامل این وسایل نقلیه به تکنولوژی جلب توجه کند، ولی این دورنما که دیگر بههیچ عنوان دور هم نمینماید، پیام نهفتهای فراتر از این دارد و آن، حذف یا لااقل کمرنگ شدن جنبهٔ «خرید» و «مالکیت» در مسئلهٔ حملونقل است. در واقع، این نوع حملونقل بر وسایل نقلیهٔ عمومی استوار است در حالی که به مسافران، آزادی و انعطافپذیریای حتی فراتر از وسایل نقلیهٔ شخصی میدهد. بدیهی است که این رویکرد، بهنوعی «برگشت به اصل» است که نگاه حاشیهزدهٔ ما را به وسایل نقلیه تغییر خواهد داد، ما را از خرید و پارک کردن یک یا دو یا سه وسیلهٔ نقلیه در پارکینگ خانه برای رسیدن به حداکثر انعطافپذیری بینیاز خواهد کرد و تمایل و «افتخار» به خرید و مالکیت وسایل نقلیهٔ شخصی را تا حد زیادی کمرنگ و بیمعنا خواهد کرد. با فراگیر شدن این رویکرد، وسایل نقلیه فقط و فقط یک هدف خواهند داشت: انتقال امن و توأم با آسایش افراد از یک نقطه به نقطهای دیگر و بس. در زمانی که رشد بیرویهٔ جمعیت بشر و استفادهٔ ناپایدار از منابع زمین، همهٔ زمینیان و خود بشر را در لبهٔ پرتگاه نیستی قرار داده است، بهنظر میرسد این «برگشت به اصل و هدف» در مسئلهٔ مصرف، یکی از پارامترهای لازم برای نجات زمین باشد و بدیهی است که فقط شامل مسئلهٔ حملونقل نمیشود.
شاید شما هم مثل من جزو کسانی باشید که زمانی از دیدن یک کتابخانهٔ چند هزار جلدی در یک خانه به وجد میآمدند، کتابخانهای که هر لحظه میتوان یکی از کتابهایش را برداشت و آسوده در گوشهای از آن نشست و خواند و بعد کتاب بعدی و بعدی… ولی مگر یک نفر چند بار یک کتاب را میخواند یا هر هفته فرصت مطالعهٔ چه تعدادی از این کتابها را دارد؟ و نکته دقیقاً همینجاست: استفاده از کتاب بهعنوان دکور منزل، کوچکترین تناظری با هدف از نوشتن و چاپ کتاب، که همانا انتقال دانش، تجربهها و احساسات است ندارد. واقعیت این است که یک کتابخانهٔ چند هزار جلدی در یک منزل، معمولاً چیزی فراتر از گورستانی خاموش برای دهها هزار درخت بریده شده نیست، در حالیکه همین کتابخانه بهعنوان کتابخانهای همگانی میتوانست جریانی مداوم و جوشان و هزارشاخه از اطلاعات باشد. همین مسئله در مورد بسیاری از وسایل دیگر ما هم صادق است. بد نیست نگاهی به کمدهای لباسمان بیاندازیم، لباسهایی که بیشتر نقش دفتر خاطرات یا در بهترین حالت، آرزوهای ما را بازی میکنند تا پوشش. آیا هنوز هم لباسهای بیست سال پیشمان در کمدهایمان خاک میخورند؟ آیا وقت آن فرا نرسیده که آن دامن پانزده سال پیش را که سه سایز برایمان کوچک شده است به کسی بدهیم که میتواند از آن استفاده کند یا میخواهیم آنقدر آن را در آرزوی برگشت به سایز جوانیمان نگه داریم تا فرسوده شود و فقط بتوان آن را دور انداخت؟ آیا آن پیراهنی که فقط چون در حراج بود خریدهایم و حتی یکبار هم آن را نپوشیدهایم، باید تا ابد در آنجا آویزان بماند تا شاید روزی سلیقهمان عوض شود یا لاغر یا چاق شویم؟ اصولاً آیا لازم است لباسها، کیفها، کفشها، کمربندها، شالها، کتها یا ژاکتهایی را بخریم که فقط برای یک بار لازم داریم یا بدتر از آن، فکر میکنیم که شاید روزی لازم داشته باشیم؟ بله درست است، همه میخواهیم شیک باشیم و لباسهای متنوع بپوشیم ولی آیا قرض یا کرایه کردن، گزینهٔ مناسبتری برای پوشاک یا وسایلی که بهصورت روزمره از آنها استفاده نمیکنیم، نیستند؟ اصولاً ما چند وقت یکبار از وسایلی که در منزل انبار کردهایم استفاده میکنیم؟ اگر پنج یا ده سال یک بار سراغ وسیلهای میرویم، آیا لازم است آن وسیله در منزلمان بدون استفاده بماند؟ آیا اصولاً لازم بود آن را بخریم؟ این مسئله از دیدگاههای متفاوتی قابل بررسی است. برخی از این دیدگاهها به تأثیرات منفی روانشناسی این رویکرد بر زندگی شخص میپردازند و آن را «به سکون در آوردن جریان زندگی» میدانند، ولی اجازه دهید در این متن کوتاه روی همان جنبهٔ مهمتر قضیه، یعنی هدر دادن منابع و نابودی محیط زیست تمرکز کنیم:
دو قرن پیش فقط یک میلیارد انسان روی کرهٔ زمین زندگی میکردند در حالی که میزان مصرفگرایی و تنوعطلبی مردم آن زمان هم قابل مقایسه با میزان مصرفگرایی و تنوعطلبی جمعیت هفت و نیم میلیاردی زمان ما نبود. منابع زمین که زمانی نامحدود بهنظر میرسیدند رو به پایاناند و از طرف دیگر، آلودگی ایجادشده توسط صنایع مختلف به گرمایش و نابودی زمین شتاب بسیار بیشتری داده است.
زمین تب دارد، زمین دارد در آتش زیادهخواهی بشر میسوزد. آنچه مسلم است ما نمیتوانیم و نمیخواهیم از امکانات زندگی مدرنمان و همچنین، تنوعطلبی چشمپوشی کنیم، پس باید در جاهای دیگری از معادلهٔ مصرف دست ببریم و به حداقل رساندن پارامتر خرید و مالکیت، گامی مؤثر در این جهت است.
هر تکه لباس، هر جفت کفش، هر کیف، هر پرده، هر وسیلهٔ الکتریکی، هر دکور، هر کتاب، هر اتومبیل و کلاً هر وسیلهای که میخریم، قسمتی از منابع زمین، شامل آب، خاک، فلزات، سنگ، مواد معدنی، نفت، انرژی و غیره را مصرف کرده است و در روند تولید به آلودگی زمین افزوده است.
پس لازم است قبل از خرید هر وسیله، بزرگ یا کوچک، از خودمان بپرسیم: آیا واقعاً آن را لازم دارم؟ آیا لازم است حتماً آن را بخرم یا میتوانم آن را کرایه کنم یا به امانت بگیرم؟ آیا نمیتوانم با اطرافیانم بهصورت مشترک از یک وسیله استفاده کنم؟ اگر لازم است آن را بخرم، آیا حتماً باید نو باشد یا میتواند دست دوم هم باشد؟
خوشبختانه بهنظر میرسد که این تغییر دیدگاه دارد اتفاق میافتد، اگرچه شاید دیر و نه با سرعت کافی. برای بسیاری از افرادی که تا همین چند سال پیش داشتن یا عدم داشتن پول کافی، ملاک خرید یا کرایه کردن یا خرید وسایل دست دوم یا استفادهٔ اشتراکی یا قرض کردن بود، امروز ملاک اصلی چیز دیگری است، چون دریافتهاند پولی که برای خرید یک وسیله پرداخت میشود، کمترین هزینهٔ آن است و زمین و موجودات زمین با نابودی و مرگ خود هزینهای بسیار گزافتر برای خریدهای ما پرداخت میکنند. بدیهی است که بیزینسهای نوپای زیادی هم در حولوحوش این رویکرد در حال شکلگیریاند، بیزینسهایی که بهجای تمرکز روی فروشِ بیشتر و بیشتر و ایجاد مصرفگراییِ روزافزون، بهسمت «کرایه دادن»، «به اشتراک گذاشتن»، «بازیافت»، «فروش وسایل دست دوم»، «تعمیر و نوسازی» و استراتژیهای دیگری که رد پای بیولوژیکی بشر را لااقل تا اندازهای کوچک میکنند و مصرف منابع و آلودگی تولید شده توسط بشر را کاهش میدهند، حرکت میکنند.
همهٔ ما بهعنوان مصرفکنندگان، نقش بسیار بزرگی در تغییر این جریان فکری، اجتماعی و اقتصادی بازی میکنیم. پس زمین و ساکنانش را فراموش نکنیم. این سیاره، خانه و باارزشترین سرمایهٔ ماست، سرنوشت همهٔ زمینیان در دستان ماست و حتی با تمام سرمایهٔ دنیا نمیتوان سیارهای قابل سکونت، آن هم چنین زنده و شگفتانگیز، خلق کرد.