پرویز حسینی – ایران
فریاد
به یاد نمیآورد
دعوت خاک را
و آن عبور پُرلکنتی
که میگفت
آن کلاغی
که خوابهایش را
در زمین دفن کرد
تاریکی را
به خاک هدیه داد
سومین مجموعه شعر خانم فرناز جعفرزادگان، فضایی کاملاً متفاوت دارد. از یکسو، ایجاز و کوتاهی در سرودهها کمتر دیده میشود و شاعر از فرم قبلی تا حدودی فاصله گرفته است و از سوی دیگر، بهلحاظ محتوا، شاعر به اسطوره گرایش آشکاری نشان داده است. بینش فلسفی نیز چه در شعرهای پیشین ایشان و چه در شعرهای این مجموعه دیده میشود. و شاید خواسته است به تقارن میان زن-اسطوره دست بیابد و وجهی از الههگی و تضاد آرای تاریخی و فلسفی را در باب مؤنث-اندیشگیِ جهان و هستی، به نمایش بگذارد. نمونهاش در شعر ۳، که شاعر نمیتواند در این جدول فلسفی و اسطورهای، بیطرف بماند و همهٔ فلاسفه را به عشق افلاطونی (platonic love) دعوت میکند و هایدگر را فاشیست مینامد، هر چند که در بیانی پارادوکسیکال چنین میسراید:
من اکترا نبودم
مدهآ نبودم
شعر نبودم
تنها زنی بودم
میان
دو تاریکی
با سایههای زیادی
که در او میدوید
شاعر با ظرافت به مثَلِ افلاطونی و سایههای غار اشاره دارد و اینکه زن پیوسته و از ازل در رؤیاها و تصورات ما حضور داشته است. مصداق این حضور ازلی و حوّاگونه، در شعر ۹ بهخوبی دیده میشود، که به افسانهٔ خدای (ا آ) و خلقت زن اشاره دارد.
هم-جان دیگر من زنیست
که خانه دارد
در هزار (ا آ)
و بیرون از آبهای جهان
آبتنی میکند
و بدین قرار، زن که میان زهدان ماه و زمین، یعنی رو به جهان تاریک قرار گرفته است، «زنی میان دو تاریکی» لقب میگیرد، که هر گاه از سایه بیرون شود، با یک اشاره جهان را روشن میکند، و بهعبارتی دیگر، زن جهانی را خلق مینماید، چون توانایی زایش و باروری را دارد.
البته ناگفته نماند که شاعر هنرمندانه، مانند شعرهای پیشینش، گاهی به ایجاز و جناس با واژگان، روی میآورد که شگرد اوست.
دادگاه
داد میزند
داد
در دادوبیداد
از اتاقی که راه راه فکر میکند
و راهرویی
که به هزار راه میرسد
کدام میز
کدام صندلی
کدام راه
کدام داد
کدام…
و نیز شعرهای دیگری نیز از این دست در شعرهای شماره ۲۹، ۳۰، ۳۹، ۴۳، ۴۶، و… و گاهی با کلمات بهگونهای رفتار میکند که مختص خود شاعر است و فرم و محتوا را با هم به چالش میگیرد و دیگر جزئی از سبک ایشان شده است. و نیز گاه تصویری به دست میدهد که هم دیداری و هم شنیداری است. نمونه اش شعرهای شمارهٔ ۲۰ و ۲۱ و… است.
چمدان
چه میدانی
فرق بین دستهای مسافر
تا دستهای انتظار
وقتی
میدانی نباشد
تا امتداد ره-گذر، را ببینی
چمدان
چه میدانی…
با اینهمه بهنظر میآید در شعر امروز زنان ایران، نسلی سر برآورده است که انتظارات مخاطب شعر و نیز منتقدان این حوزه را سخت بالا برده است، و «بیتردید فرناز جعفرزادگان، متعلق به همین نسل است»؛ نسلی که در آیندهٔ شعر امروز میهن ما اثر انگشت خودشان را خواهند داشت.
پرویز حسینی
۱۸/۵/۱۳۹۸