کمتر از ۴۰ روز به انتخابات سرنوشتساز استانی بریتیش کلمبیا در سال ۲۰۱۷ باقی مانده است. انتخاباتی که اینبار شاهد رقابتی بسیار نزدیک بین احزاب مهم این استان یعنی بیسی لیبرال، بیسی اندیپی و بیسی گرین است. در چند شمارهٔ اخیر و نیز همین شماره به بررسی دلایل و لزوم مشارکت در این انتخابات از جنبههای گوناگون پرداختهایم. از این شماره و تا زمان برگزاری انتخابات به بررسی مواضع احزاب مختلف دربارهٔ مسائل کلیدی در این انتخابات و نیز رویکرد آنان به نیازهای مهاجران و بالاخص ایرانیان ساکن بریتیش کلمبیا خواهیم پرداخت.
به همین منظور پرسشنامهای از سوی «رسانهٔ همیاری» تهیه شده و برای نمایندگان احزاب مختلف در مترو ونکوور فرستاده شده است، که در صورت دریافت پاسخ از هر یک از آنان تا زمان برگزاری انتخابات، منتشر خواهد شد. امید است این مطالب به افزایش آگاهی جامعهٔ ایرانیان مهاجر در خصوص انتخابات و دیدگاهها و مواضع احزاب مختلف دربارهٔ مسائل و مشکلات اساسی زندگی در بریتیش کلمبیا کمک کند.
لطفاً خودتان را معرفی کنید و به ما بگویید از چه زمانی و چرا تصمیم گرفتید وارد سیاست شوید؟ چرا حزب بیسی اندیپی را انتخاب کردید؟
من دکتر مهدی راسل، ۴۷ ساله و ساکن منطقهٔ نورثشور هستم، سال ۲۰۰۸ به کانادا مهاجرت کردم، سه دختر دارم، از زندگی در این منطقهٔ زیبا خوشحالم و همواره برای توسعه و رشد آن تلاش خواهم کرد، تا نسلهای آینده نیز زندگی آرام و مرفهی را تجربه کنند.
همه ما به جهت خانوادگی و شغلی مستقیماً با جامعه در ارتباطیم، و گروه پزشکی که من هم عضوی از آن هستم، بهطور مداوم با فعالیتهای اجتماعی درگیر و با آسیبهای اجتماعی مواجه است.
بعد از فارغالتحصیلی از رشتهٔ پزشکی، برای کمک به افراد بیبضاعت و افراد آسیبپذیر، شروع به فعالیتهای اجتماعی کردم؛ برای آن دسته از مردمی که در آن زمان خیابانخواب و کارتنخواب بودند. مجتمعی برای آنها درست کرده بودیم، کمکشان میکردیم و سعی میکردیم آنها را درمان کنیم. متعاقب آن درگیر بیمههای همگانی شدم، در سطحی که بتوانیم با سیاستگذاری و مقررات اجرایی، آنها را به اجرا درآوریم. در کنار آن در کشور انگلیس در رشتهٔ سیاستگذاری و مدیریت سیستمهای بهداشتی و درمانی و بهداشت عمومی ادامهٔ تحصیل دادم، و با فعالیتهای سازمانهای جهانی مانند سازمان جهانی بهداشت، سازمان ملل و…، سروکار پیدا کردم و در برخی از پروژههای آنها ایفای نقش کردم.
در چندین مأموریت برای این سازمانها، در کشورهایی کار کردم که بعد از بحرانها و حوادث غیرمترقبه نیاز به کمک داشتند. این سلسله تجربیات اجتماعی من بوده است بهعلاوهٔ تجربیات کاری و فعالیتهای بازرگانی که البته در رابطه با پزشکی بوده است. مجموعِ این تجربیات اقتصادی، تحصیلی و همچنین تجربیات اجرایی، آن چیزی است که برای مشارکت اجتماعی خودم دارم.
و اما علت انتخاب NDP بریتیش کلمبیا: هدف من این است که نسل بعدی برای زندگی در اینجا، زندگیِ با کیفیت بهتر و راحتتری داشته باشد. این موضوع، سرمایهگذاری بیشتری بر روی سرویسها و خدمات عمومی و اجتماعی را میطلبد و از افتخارات این جامعه آن است که اگر فردی بیمار بشود، دیگر برای درمان مستأصل نیست و سیستمی وجود دارد که توسط اندیپی پایهگذاری شده است. چنانچه اندیپی این سیستم را پایهگذاری نمیکرد، ما هم سرگذشتی مثل مردم دیگر کشورها، مثل مردم آمریکا داشتیم که مجبورند گاهی از پایهایترین حقوق انسانی خودشان صرفنظر کنند و هزینههای بالا بپردازند و گاهی اوقات حتی به خدمات مناسب دسترسی پیدا نکنند، اما ما در اینجا سرویسی داریم که حداقل نیازهای اساسیمان را پوشش میدهد، هرچند این نیازها مرتباً تغییر پیدا میکند، سیستم بهداشتی مرتب نیاز به بهبود و توسعه دارد و دولتی که به این خدمات عمومی بها دهد، دولت ایدهآلی خواهد بود که میتواند برای نسلهای آینده سرمایهگذاری کند.
نسبت به بازار کار برای نسل آینده نیز حساسایم و دوست داریم سرمایهگذاری مناسبی انجام شود و کسانی که شروع به کار میکنند حقوق مناسب و مکفی برای زندگی داشته باشند نه حداقل دستمزدی که ممکن است برای زندگی کفاف ندهد. خود این مسئله باعث میشود که اقتصاد شکوفاتر شود و این دریافتها در جامعه بهصورت مناسبتری خرج شود و چرخ اقتصادی بچرخد.
بهادادن به زنان، بانوان و مادران یکی از اصولی است که این حزب بهصورت اختصاصی و متفاوت به آن نگاه میکند.
این حزب کمک زیادی به اقلیتهای مختلف نموده و اکثر آنان اولین بار با حزب دمکرات نوین به مجلس راه یافتهاند.
بهعنوان یک پدر، دوست دارم فرزندانم در جامعهای رشد کنند که نیازهای اولیهٔ آنها را فراهم کند. بهعنوان مثال بهداشت و درمان و خدمات اجتماعیای که نیاز دارند به آنها ارائه شود، آموزششان را تأمین کند و از آن طرف این امکان برای آنها باشد که بهصورت برابر در مسائل اجتماعی مشارکت داشته باشند. این یک توسعهٔ پایدار باشد، نه مقطعی و کوتاه که عدهای بهره ببرند و عدهای احساس کنند که از کل چرخهٔ اقتصادی بهرهای ندارند یا بهرهٔ کمی دارند و در زندگی روزمرهشان دچار مشکل باشند.
اگر حزب شما برندهٔ این انتخابات شود، چه چیزی تغییر خواهد کرد؟
پرداخت هزینهٔ مهد کودکها، بگونهای که خانواده فقط ۱۰ دلار در روز هزینهٔ مهد کودک را پرداخت خواهد کرد و مابقی توسط دولت پرداخت میشود تا والدین با فراغ بال بیشتر بتوانند تحصیل کنند، و وارد عرصههای اجتماعی و بازار کار شوند.
افزایش حداقل دستمزد به میزان ۱۵ دلار در ساعت، تا زندگی افراد با توجه به تورم سالهای گذشته راحتتر شود و این درآمد در چرخهٔ اقتصاد محلی صرف شود.
حمایت و تخصیص بودجه برای مسکن ارزان و قابل دسترس برای اقشار متوسط جامعه و کمک به صاحبخانهشدن نسل جوان.
حذف کامل سرانهٔ بیمه درمان (MSP) که سالیانه بالغ بر ۱۰۰۰ دلار به ازای هر نفر به اقتصاد خانوادهها کمک خواهد کرد.
سرمایه گذاری و توسعهٔ آموزش و پرورش، مدارس و دانشگاها، موضوعی که در طی ۱۶ سال گذشته دولت لیبرال ضربهٔ سنگینی به آن وارد کرده و بیش از ۲۰۰ مدرسه را بسته، و بودجه دانشگاهها را محدود کرده است.
توسعهٔ صنایع پیشرفته، که آیندهٔ توسعهٔ اقتصادی استان و دنیا است، و وابستگی اقتصادی استان را از صادرات منابع طبیعی و خام کم خواهد کرد.
توسعهٔ صنایع میانی برای ایجاد ارزش افزوده منابع طبیعی قبل از صدور آنان به سایر کشورها، که سبب افزایش کار و توسعه و رشد اقتصادی خواهد شد.
ما لیست بلند و کاملی از اقدامات داریم که بهعنوان نقشهٔ راه حزب دمکرات نوین منتشر شده است و در وبسایت حزب قابل دسترسی است و در پیامهای مختلف به آن اشاره خواهد شد.
من بهعنوان فردی از جامعه کانادایی-ایرانی اقداماتی را به این لیست افزودهام که به دو مورد آن اشاره میکنم:
۱. تسهیل تأیید مدارک تحصیلی ایرانیان مهاجر که باعث توانمندسازی آنان برای پیدا کردن کار باشد.
۲. تلاش برای ترویج زبان فارسی با قراردادن آن در لیست زبانهای انتخابی در مدارس بهعنوان زبان دوم.
برنامهها و اهداف اصلی شما دربارهٔ مشکلاتی مانند مسکن ارزان، اقتصاد قدرتمند و نرخ بالاتر اشتغال، مقرونبهصرفهترکردن زندگی در مترو ونکوور و پاسخگویی به مشکلات اساسی مردم حوزهٔ انتخابیتان چیست؟
در مورد مسکن، حزب دمکرات نوین استان همگام با دولت فدرال و شهرداریها بودجههای لازم را برای خانهای ارزانقیمت اختصاص خواهد داد، امری که دولت لیبرال استانی به آن بیتوجه بوده و سیاست وام ـ دوم را تا سقف ۳۷ هزار دلار دنبال کرده است.
در مورد اقتصاد قوی و روبهرشد بخش در سؤال قبلی تیتروار اشاره شد؛ سیاست کلی ما در تقویت اقتصاد خانواده با برنامه ۱۰ دلار در روز مهد کودکها، افزایش حداقل دستمزد، حذف سرانهٔ درمانی، توسعهٔ آموزش و پرورش است.
سرمایهگذاری روی تکنولوژیهای جدید (High Tech) و بیزینسهای کوچک، توسعهٔ بازار مسکن با ساخت وسیع خانههای ارزان، توسعهٔ حملونقل شهری، سرمایهگذاری روی گردشگری، توسعهٔ صنایع تبدیلی برای ایجاد اشتغال پایدار در استان بیسی خواهد بود.
ازمسائل مهم حوزه انتخابی من، مشکلات ترافیک و حملونقل است که هر روز در این منطقه در حال افزایش است، جمعیت ساکن منطقهٔ نورثشور بهزودی به دو برابر یا نزدیک به دو برابر خواهد رسید. مطابق آمار و ارقام و با ساخت و سازهایی که انجام شده، جمعیتی که قرار است در این شهر ساکن شود، با زیرساختار موجود تطابق ندارد، که من این موضوع را بهعنوان یک اولویت پیگیری خواهم کرد.
محیط زیست از دیگرمواردی است که باید به نسلهای آینده منتقل کنیم، بههر حال ما در منطقهٔ زیبایی زندگی میکنیم. من حساسیت مردم را راجع به این سه موضوع زیاد دیدهام، که البته همهٔ موارد در اولویت کاری حزب دمکراتیک نوین قرار گرفتهاند تا اقدامات لازم صورت پذیرد.
آیا در حوزهای که در آن نامزد انتخابات شدهاید، ساکناید؟ چه مدت در آنجا زندگی کردهاید و چقدر خودتان را مطلع از مشکلات حوزهٔ انتخاباتیتان میدانید؟
حدود ۹ سال. این منطقه زمینههای زیادی برای رشد اقتصادی و سرمایهگذاری دارد که با مشارکت مردم میتوان به این پیشرفتها دست یافت. منطقهٔ وست ونکورـ کپیلانو که من برای آن کاندیدا شدهام، علیرغم رشد ۵٬۵ درصدی جمعیت ۵ سال گذشته در ونکوور، ۲ درصد کاهش جمعیت داشته است و گروه سنی ۲۵ تا ۵۵ سال که از نظر اقتصادی مولد محسوب میشود، منطقه را ترک کردهاند. ما اینجا موقعیتهای کاری کمی داریم و زمینهٔ بیزینس نیز آنچنان وجود ندارد، در عین حال هزینهٔ زندگی بالاست. پس منطقی است که افراد اینجا را ترک کنند. واقعیت این است که بچههای ما میخواهند اینجا باشند و به عنوان ساکن اینجا نیاز داریم که فعالیتهایی بکنیم که بتوانیم از نظر اقتصادی رشد داشته باشم و کار ایجاد کنیم.
وقتی از نظر اقتصادی توانستیم رشد داشته باشیم و فرزندان ما توانستند که در این منطقه بمانند، توانستند کار خوب و منزل هم داشته باشد، رونق اقتصادی صورت خواهد گرفت.
از جمله نکاتی که برای آگاهی مردم خوب است، اینکه من با رئیس پلیس وستونکوور که صحبت میکردم فقط دو پلیس در منطقهٔ نورثشور ساکناند. تعداد کمی از آتشنشانان و کادر درمانی بیمارستان هم در این منطقه زندگی میکنند. همه از سایر مناطق میآیند، و اگر موقعیت مشابه کاری باشد، ترجیح میدهند که پست خود را رها کنند و به سایر مناطق بروند. حال فکر کنید که یک آتشسوزی عظیم یا زلزلهٔ بزرگی اتفاق بیفتد. این افراد برای رسیدن به این منطقه و امدادرسانی مشکل خواهند داشت. این مشکلات عمدهای است که بایستی به آنها رسیدگی کنیم.
جمعیت ایرانی زیادی در حوزهٔ انتخاباتی شما زندگی میکنند. چقدر آنها را میشناسید؟ و چقدر از نیازهایشان مطلعاید؟
بهعنوان فردی که به کانادا مهاجرت کرده و بهدنبال کیفیت زندگی بهتر در کانادا بوده است، با این مسئله مواجه شدهام که نحوهٔ ادغامشدنشان در جامعهٔ کانادا در خیلی از موارد با مشکل مواجه بوده است. از گروههای مختلف با تحصیلات مختلف در اینجا دیدهام که وقتی وارد کانادا میشوند، اولین سدی که مقابل خودشان میبینند اعتبارسنجی مدارک تحصیلی و وفقدادن خودشان با محیط کار در اینجا است و این واقعاً بنیانهای خانواده را میتواند متزلزل کند و باعث بروز مشکلات عدیدهای میشود، بخش مهمی از مدیریت هر اجتماع و خانوادهای، تأمین منابع مالی است و وقتی نتوانید خانواده را تأمین کنید، دچار مشکلات شده و بهدنبالش عواقب مختلفی خواهد داشت. این یکی از مهمترین مسائلی بوده که با آن برخورد کردهام.
نکتهٔ دیگر، انتظار میرود بهعنوان کامیونیتیای که در کل منطقهٔ بیسی بالغ بر هفتادهزار نفر تخمین زده میشویم، مرکزی وجود داشته باشد برای فعالیتهای اجتماعی و گروهی و مثالهایی میآورند مانند لهستانیها، مجارستانیها و خیلیهای دیگر که از اقلیتهای اینجا هستند و کامینیتیسنتر و مرکز تجمع دارند. بگذریم از قومیتهایی مثل چینیها که دیگر شهری برای خود دارند. بگذریم از هندیتبارهایی که مناطق بزرگی را در اختیار گرفتهاند، معابد، بیزینسهای مختلف و مراکز خرید بسیار بزرگی مطابق سلیقهٔ خودشان دارند، اما ما ایرانیها در حد یک کامیونیتیسنتر هم نداریم.
دغدغهٔ جدی دیگر، موضوعات اخیر سیاسی در آمریکا است که یک حس ناامنی ایجاد کردهست. وقتی در زمانی کوتاه رئیسجمهور آمریکا بیاید و صرفاً بهخاطر ملیت و قومیت ما، مانع ورود ما به آمریکا شود و اگر این موضوع بخواهد ادامه پیدا کند و بر سایر جنبههای زندگی ما تأثیر بگذارد، و موضوعات تبعیض آمیز رشد کرده و رایج شود، پس آمدنِ ما به این کشور برای چه بوده، آیا اینجا هم ممکن است این اتفاق بیافتد و اگر افتاد، چهکار میخواهیم بکنیم.
از مشکلات دیگر مهاجران، تحصیلات بچههایشان است. ما بهعنوان قومیتی که خیلی خیلی بر روی تحصیلات فرزندانمان اصرار داریم و اینکه آنها تحصیلات خوبی داشته باشند، وقتی ایرانیها میآیند و میبینند سیستم موجود آن انتظار را برآورده نمیکند، طبیعتاً سرخورده میشوند. اینها مسائل عمدهای بوده است که از جامعه و مردممان، در این مدت کوتاهی که با آنها در ارتباط بودهام، شنیدهام.
موضع حزب شما در قبال حمایتهای مالی شرکتهای بزرگ و اتحادیهها به کمپینهای انتخاباتی چیست؟ چگونه آن را توجیه میکنید؟
خیلی روشن و صریح اعلام میکنم که حزب متبوع من با کمکهای بزرگ شرکتهای بزرگ و اتحادیهها مخالف و در اولین اقدامات در صدد ممنوعیت آن است تا دموکراسی، گروگان قشری خاص نباشد و همهٔ مردم بهصورت واقعی مشارکت سیاسی داشته باشند.
آیا چیز دیگری دربارهٔ خودتان و/یا دیدگاههای سیاسیتان هست که بخواهید با جامعهٔ ایرانی-کانادایی به اشتراک بگذارید؟
خیلی کوتاه میگویم، چون روی صحبتهای ما با هموطنان خواهد بود، این است که همهٔ ما بهنوعی رنج مهاجرت را برای داشتن زندگی بهتر، سالمتر، آزادتر و امنتر قبول کردهایم. هیچ تضمینی وجود ندارد که ما تمام این خواستهها و امیال خودمان را در اینجا داشته باشیم و برای نسلهای آینده ادامه داشته باشد، مگر اینکه نسبت به حفظ، تثبیت و توسعهٔ آن مشارکت کنیم و فعالانه پیگیر باشیم.
ما علیرغم داشتن جامعهٔ نسبتاً بزرگ ایرانی در بیسی، با جمعیت حدود یکصدهزار نفر، تحصیلکرده، ثروتمند و فعال، در مراکز تصمیمگیری و مراکز شکلگیری قدرت، نمایندهای نداریم، نه در شهرداریها، نه در استان و نه در سطح فدرال، که حداقل نسبت به منافع اقلیتی ما حساس باشد و آن را دنبال کند. این میتواند بهترین موقعیت باشد که به صحنهٔ اجتماعی وارد شویم و سعی کنیم منافع خودمان را حفظ کنیم و میزان مشارکت اجتماعی خود را افزایش دهیم.
همچنین میتوانیم بهعنوان یک شهروند کانادا، تجارب، دانش و تواناییهای فردی و اجتماعی خود را به کل افراد ساکن در استان ارائه بدهیم و در ساخت آیندهای روشن و با رفاه در این استان سهیم باشیم.