برگردان: لیلای لیلی
بنویساش، بنویس. با جوهر معمولی
بر روی کاغذ معمولی: به آنها غذایی داده نشد،
آنها همه از گرسنگی مُردند. «همه. چند نفر؟
آنجا چمنزار وسیعیست. چقدر علف
برای هر یک؟» بنویس: نمیدانم.
تاریخ بقایای استخوانهایش را با اعداد گرد میشمرد.
هزارویک میشود یکهزار
گویی آن یک هرگز وجود نداشته است:
جنینی تخیلی، گهوارهای خالی،
«الف – ب – پ»ای هرگز خوانده نشد،
هواست که میخندد، گریه میکند، رشد میکند،
هیچوپوچی که از پلکان بهسمت باغچه میدود،
جای هیچکس در صف.
ما در علفزار میایستیم جایی که این همه اتفاق افتاده،
و علفزار مانند شاهدی دروغین خاموش است.
آفتابی. سبز. در این نزدیکی، جنگلی
با چوبهایی برای جویدن و آبی زیر پوست درختان-
هر روز جیرهٔ کاملی از چشمانداز برابرت
تا جایی که دیگر چیزی نبینی. بالای سرت، پرندهای-
سایهٔ بالهای حیاتبخشاش
بر لبهاشان عبور کرد. آروارههاشان باز.
صدای خوردنِ دندانها برهم آمد.
شب، داس ماه در آسمان درخشید
و گندم را برای نانشان درو کرد.
دستهایی شناور از سوی پیکرهای سوخته بیرون آمدند،
با جامهایی خالی میانِ انگشتهاشان.
بر روی میلههای سیم خاردار
مردی را میچرخاندند
آنها با دهانهاشان مملو از خاک ترانهای میخواندند.
«ترانهای زیبا از اینکه چگونه جنگ
یکراست اصابت میکند
به قلب.» بنویس: چه بیصدا.
«باشد.»
ویسواوا شیمبورسکا (Wisława Szymborska) – تولد ۲ ژوئیهٔ ۱۹۲۳ و مرگ ۱ فوریهٔ ۲۰۱۲ – شاعر، مقالهنویس و مترجم لهستانی بود که در سال ۱۹۹۶ جایزهٔ نوبل ادبیات را دریافت کرد. فروش آثار شیمبورسکا در لهستان به حد رقابت با آثار نثرنویسان برجسته رسیده است، گرچه او یکبار در شعری با عنوان «برخی شعر دوست دارند»، اظهار کرد که در بین هر هزار نفر، نهایتاً دو نفر به هنر اهمیت میدهند.
شیمبورسکا پس از دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات در سطح بینالمللی بیشتر شناخته شد. کارهای او به زبانهای انگلیسی، عربی، عبری، فارسی، ژاپنی، چینی و بسیاری زبانهای اروپایی ترجمه شده است.