سلسله داستان‌های مهاجرت (۲)- برنامهٔ مهاجرتی نیروی متخصص

[ad name=”Daliri”]

 

قسمت اول این مطلب را در اینجا بخوانید

امیرحسین توفیق

سرمای استخوان‌سوز تورنتو نیز از شور و شعف الهام نمی‌کاهد. منزل مینا خانم در ریچموندهیل یکی از شهرهای تورنتوی بزرگ (GTA) واقع شده است، خانه‌ای زیبا، در منطقه‌ای قشنگ و دوست‌داشتنی.

چند روزی طول کشیده تا روز و شب الهام با ساعت شهر تورنتو در شرق کانادا منطبق شود. خستگی سفر بیست و اندی ساعته از بدن الهام خارج شده است و با دریافت سین نامبر (SIN Number) خود در روز قبل، عملاً کارش را به عنوان «پرستار کودک» آغاز نموده است.

ساعت، ۹ صبح روز شنبه را نشان می‌دهد که صدای زنگ موبایلش را می‌شنود. با شنیدن اولین کلمه، دلش برای مادر پر می‌کشد.

«خوبی مامانی؟»

«فدات شم عزیزم، من خوبم، جات اینجا خیلی خالیه عزیزم، خیلی دلم برات تنگ شده الهامم. امشب خونهٔ خاله‌اینا هستم، همه سلام می‌رسونند و نوشین هم می‌خواد باهات صحبت کنه. گوشی رو می‌دم بهش. مراقب خودت باش عزیزم.»

«الهام جان، سلام. خوبی، دختر خالهٔ خوشگلم؟ کانادا خوش می‌گذره؟ جا افتادی؟»

«سلام نوشین جان، مرسی عزیزم، خیلی عالیه اما حالا کو تا جا بیافتم. باید دو سال با ویزای کاری‌ای که دارم کار کنم تا برای اقدام‌کردن واسه اقامت دائم، واجد شرایط بشم. اما خیلی خوبه، جات واقعاً خالیه گلم.»

«من زیاد مزاحمت نمی‌شم، از موقعی که رفتی، من و امید هم به صرافت افتادیم که برای کانادا اقدام کنیم. فقط اگر لطف کنی و شماره تماس وکیلت رو بهم بدی، ممنون می‌شم.»

«نوشین‌ حیدری‌ام، ۳۰ ساله، کارشناس پرستاری و ۶ سال سابقهٔ کار در بخش اتاق عمل بیمارستان دارم. در حال گذروندن دورهٔ زبان‌ام و تا دو ماه دیگه برای آزمون آماده می‌شم. برای امتحان آیلتس آکادمیک هم ثبت نام کرده‌ام. به دلیل سردی هوای تورنتو، ترجیح ما شهر ونکووره. همسرم ۳۲ ساله، کارشناس ارشد کامپیوتر، ۶ سال سابقهٔ کار در زمینهٔ برنامه‌نویسی کامپیوتر و هم‌زمان برای امتحان آیلتس، البته جنرال، ثبت نام کرده و انشاالله تا دو ماه دیگه، هر دو امتحان رو خواهیم داد.»

این‌ها شرح حال نوشین و همسرش بود که در حضور مشاور مهاجرت، با شماره تماسی که از الهام گرفته بود، عنوان کرد.

«شما هر دو جهت اقدام از طریق برنامه اکسپرس انتری (Express Entry) واجد شرایطید. مدارک تحصیلی شما باید توسط یکی از سازمان‌هایی که وزارت مهاجرت کانادا اعلام کرده، ارزشیابی بشه و در مدرک زبان آیلتس که حتماً باید جنرال باشه، بایستی در تمام مهارت‌ها نمرهٔ حداقل ۶ رو بگیرید. پروسهٔ اخذ تأیید مدرک تحصیلی حدود دو ماه طول می‌کشه که تا اون‌زمان مدرک آیلتس خودتون رو هم گرفته‌اید و می‌تونیم پروفایل شما رو تشکیل بدیم. پس اگر تمایل دارید، می‌تونیم جهت عقد قرارداد اقدام نماییم.»

مشاور مهاجرت این‌ها را گفت و نوشین قرار شد با همسرش مشورت کند و تا دو سه روز آینده پاسخ قطعی را بدهد.

در طول مسیر بازگشت به خانه، نوشین صحبت‌های مشاور را با خود مرور می‌کرد.

– لیسنینگ ۷٫۵ – ریدینگ ۶٫۵ – و رایتینگ و اسپیکینگ ۷ اون هم آکادمیک! سخته، نمی‌دونم از پسش برمیام یا نه، این‌ها رو تازه سی‌ آر ان‌ بی‌ سی (CRNBC) می‌خواد تا بتونم خودم رو رجیستر کنم و به‌عنوان پرستار کار کنم. اگر بخوام به‌عنوان متقاضی اصلی اقدام کنم که یه آیلتس جنرال هم باید ثبت نام کنم.

شاید بد نباشه به توصیه مشاور عمل کنیم:

«من توصیه می‌کنم که همسر شما به‌عنوان متقاضی اصلی اقدام کنن و شما به‌عنوان همراه. دلیل اون هم اینه که اگه تو این برنامه بتونید پیشنهاد شغلی دریافت کنید، پذیرش شما قطعیه و ظرف شش ماه اقامت کانادا رو خواهید گرفت. گرفتنِ پیشنهاد شغلی برای شما با توجه به پرستار بودن که نیازمند اخذ لایسنس کاناداییه تا بتوانید کار کنید و این خودش پروسه‌ای داره، عملاً غیر ممکنه. اخذ پیشنهاد شغلی برای همسرتون امکان‌پذیره.»

«نوشین جان، پروسهٔ مهاجرت، پروسهٔ سخت و نفس‌گیریه، اول خوب فکرهاتون رو بکنید و زمانی که مصمم شدید، استوار و محکم دنبال کنید و نگذارید هیچ مانعی جلو شما رو بگیره.» از وقتی با الهام صحبت کرده است، مدام این جملهٔ او توی گوشش زنگ می‌زند.

تصمیم نهایی گرفته شد و با مشاور جهت عقدقرارداد وارد مذاکره شدند و نهایتاً با امضای قرارداد و اینکه امید به‌عنوان متقاضی اصلی، در پروندهٔ مهاجرتی قرار داشته باشد، پروسهٔ مهاجرت را آغاز کردند.

قدم اول، اخذ تأئیدیهٔ مدرک تحصیلی‌ست؛ یکی از الزامات برنامهٔ اکسپرس انتری. فردای آن روز، ایمیلی از مشاور دریافت کردند مبنی بر آنکه «پروفایل شما در سازمان بررسی‌کنندهٔ مدرک تحصیلی تشکیل و هزینهٔ مربوطه پرداخت شد؛ لطفاً فرم پیوست را به دانشگاه محل تحصیل خود ببرید تا در آنجا تکمیل شود و با یک نسخه ترجمهٔ ریز نمرات، مستقیماً به آدرس موجود در برگهٔ پیوست، ارسال نمایند.»

از زمانی که قرارداد را با مشاور امضا کرده‌اند، دلشورهٔ کار و زندگی در کشوری با فرهنگ متفاوت و فرسنگ‌ها دورتر از وطن، این زوج جوان را راحت نمی‌گذارد، اما هر بار که مستأصل می‌شوند، یاد جملهٔ الهام می‌افتند و افکار بد را از خود دور می‌کنند و مصمم‌تر از گذشته، چک‌لیست به دست، آماده‌سازی مدارک مورد نیاز را دنبال می‌کنند.

سلسله داستان‌های مهاجرت (۲)- مهاجرت نیروی متخصص- امیر حسین توفیق

«خاله جون، اگر خدا بخواد، ما هم رفتنی می‌شیم و می‌ریم کانادا، اما ما میریم ونکوور، کاش می‌شد الهام هم بیاد پیش ما، این‌جوری هیچ کدوم احساس غربت نمی‌کنیم.»

«بذارید الهام هم اقامت دائم خودش رو بگیره، اونم میاد ونکوور. من و مامانت هم میایم و به شما سر می‌زنیم. نگران نباشید و توکل کنید به خدا.»

«الو، خانم حیدری؟»

«بفرمایید»

«از دفتر مشاور مهاجرت تماس می‌گیرم. تماس گرفتم خدمت شما تا عرض کنم پروفایل اکسپرس انتری شما تشکیل شده و امتیاز شما مشخص شده و از الان باید صبر کنیم تا زمانی که وزارت مهاجرت نسبت به انتخاب امتیاز شما اقدام کنه. لطفاً نسبت به ارسال رزومه‌تون برای اخذ پیشنهاد شغلی اقدام کنید و ما هم به شما در این زمینه کمک می‌کنیم تا زودتر به نتیجه برسید و با گرفتن اون، انتخاب شما رو قطعیت ببخشیم»

چقدر زود گذشت، عقد قرارداد، اخذ مدرک زبان آیلتس، تشکیل پرونده، یعنی می‌شه به همین سرعت پیش بره و تا چند ماه دیگه، ما کانادا باشیم؟

تماس تلفنی که قطع می‌شود، نوشین در فکر فرو می‌رود…

پایان قسمت دوم

قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید

[ad name=”Daliri”]

نظرات

ارسال دیدگاه