سلسله داستان‌های مهاجرت (۳)- مهاجرت از طریق برنامه‌های سرمایه‌گذاری

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

امیرحسین توفیق

«احمد شکرانی هستم. ۵۳ ساله و دارای دو فرزند. لیسانس مهندسی برق دارم. زبانم بد نیست، اما مدرک ندارم. ۱۷ سال سابقهٔ کار دارم که ۷ سال آخرش در شرکتی بوده که تأسیس کردم؛ به‌عنوان مدیر عامل مشغولم. کار ما ساخت تابلوهای برقه و کارگاهی در جاده ساوه دارم که حدود ۶ نفر اون‌جا مشغول‌اند و ۴ نفر هم توی دفتر مرکزی که در تهرانه.

خواهرزاده‌های من از طریق شما برای مهاجرت به کانادا تشکیل پرونده دادند و با توجه به تعریف‌هایی که اون‌ها کردند، من هم علاقه‌مندم که اگر واجد شرایط باشم، با شما کار رو شروع کنم.»

این‌ها اولین جملات احمد، دایی الهام و نوشین است که در دفتر مشاور مهاجرت عنوان گردید.

«طبق قانون فعلی، البته صحبت‌هایی هست که تغییر کنه، فرزندان ۱۹ سال به بالا در پروندهٔ مهاجرتی والدین قرار نمی‌گیرند.»

«دختر بزرگ من ۱۶ سالشه و پسرم هم ۹ سالشه.»

«بسیار خب، پس بابت این قضیه مشکلی نخواهید داشت. با توجه به مواردی که عنوان کردید، تنها گزینهٔ شما با توجه به شرایط سنی، اقدام از طریق سرمایه‌گذاری یا کارآفرینیه.»

«اگر اشتباه نکنم، اسمش اسکیل ورکره، از اون طریق نمی‌شه؟»

«خیر، متأسفانه. امتیاز سن شما برای این برنامه معادل صفره و این کمبود امتیاز رو تنها می‌تونید از طریق زبان جبران کنید که گرفتن این مدرک با حداکثر امتیاز، کار راحتی نیست و تازه اون زمان هم با حداقل امتیاز نهایی وارد پروسه خواهید شد.»

«بسیارخب. می‌شه کمی در مورد برنامهٔ سرمایه‌گذاری توضیح بدید؟»

«لطفاً میزان سرمایه‌ای رو که دارید بفرمایید. منظور کلیهٔ اموال منقول و غیرمنقول غیر از طلا و جواهر در خارج از کاناداست.»

«یه زمین در لواسون دارم و یه خونه هم تو شهرک غرب که همون‌جا ساکن‌ام. آیا اموال همسرم هم قبوله؟»

«بله، اموال و دارایی‌های ایشون هم محاسبه می‌شه. خب، ارزش این‌ها چقدره؟»

«نمی‌دونم، یعنی مطمئن نیستم. اما شاید ۲-۳ میلیارد تومان نهایتاً ارزش داشته باشند. ارزش فعلی و واقعی این‌ها رو چطوری می‌شه نشون داد؟»

سلسله داستان‌های مهاجرت (۳)- برنامهٔ مهاجرتی سرمایه‌گذاری استانی- امیر حسین توفیق

«کارشناس رسمی دادگستری، قیمت‌گذاری می‌کنه. ببینید، در کانادا چندین برنامهٔ سرمایه‌گذاری یا کارآفرینی وجود داره. آیا برنامهٔ خاصی مدنظر شماست؟ یا فرقی نمی‌کنه؟ آخه، شرایط هر کدوم با اون یکی تفاوت داره.»

«من نظر خاصی ندارم. هر کدوم رو که مطمئن‌تر، عملی‌تر و سریع‌تره لطفاً پیشنهاد و دنبال کنید.»

«اگر بخواهید برای برنامهٔ سرمایه‌گذاری استان کبک اقدام کنید، باید نشون بدید حداقل ۱٫۶ میلیون دلار سرمایه دارید، که ظاهراً ندارید و بهتره اون رو دنبال نکنیم. می‌مونه برنامهٔ کارآفرینی استان مانیتوبا و بریتیش کلمبیا که شرایط اون‌ها با هم تفاوت داره، اما برای هر دو واجد شرایطید. هر چه میزان سرمایه‌تون بیشتر باشه، امتیاز شما بیشتر می‌شه. داشتن مدرک زبان الزامی نیست، اما داشتنش امتیاز داره. هر چه بعد از اقامت و ساکن‌شدن بر اساس بیزینس پلن طراحی‌شده، که ما این‌کار رو برای شما بر اساس سوابق کاری و عملی‌تون انجام می‌دیم، نسبت به به‌کارگیری افراد بیشتری اقدام کنید، امتیاز شما بیشتر می‌شه.»

«می‌شه همسرم رو استخدام کنم؟»

«خیر. فرد استخدام‌شده نباید از اعضای خانوادهٔ شما باشه.»

«تفاوت برنامه مانیتوبا و بریتیش کلمبیا چیه؟»

«فرق اساسی‌شون اینه که دولت مانیتوبا از شما ۱۰۰ هزار دلار ودیعه می‌گیره تا اطمینان حاصل کنه که بر اساس بیزینس پلن، سرمایه‌گذاری خودتون رو در استان انجام دادید و این مبلغ ودیعه بعد از ۲ سال بدون هیچ سودی به شما بازپرداخت می‌شه و در ازای اون به شما مستقیماً ویزای اقامت دائم داده می‌شه. اما دولت بریتیش کلمبیا، از شما هیچ ودیعه‌ای نمی‌گیره؛ به شما تنها ویزای کار داده می‌شه و بعد از سرمایه‌گذاری بر اساس بیزینس پلن و تأیید دولت استانی، مجوز لازم جهت اقدام برای اقامت دائم‌تون خواهند داد که اون هم حدود دو سال طول می‌کشه.»

«خب، تا اینجاش که ظاهراً مانیتوبا راحت‌تره!!»

«بله، اما خب، شرایط آب و هوایی اون‌ها هم با هم کاملاً تفاوت داره.»

«چه اختلاف دیگه‌ای دارند؟ از لحاظ سرمایه‌گذاری و هزینه؟»

«برای استان مانیتوبا، باید نشون بدید که حداقل ۳۵۰ هزار دلار سرمایه دارید و سرمایه‌گذاری‌ای که انجام می‌دید، حداقل مبلغ ۱۵۰ هزار دلاره. برای استان بریتیش کلمبیا، باید نشون بدید که حداقل ۶۰۰ هزار دلار سرمایه دارید و سرمایه‌گذاری‌ای که انجام می‌دید، حداقل مبلغ ۲۰۰ هزار دلاره.»

-«خب، پس تا اینجا هم ظاهراً مانیتوبا راحت‌تره!»

«بله، اما باز شرایط آب و هوایی را مدنظر داشته باشید.»

«آیا شرط اصلی دیگه‌ای هم دارند؟»

«بله، داشتن ۵ سال سابقهٔ مدیریت هم به شما امتیاز لازم رو می‌ده که شما تا الان ۷ سال بنا به گفتهٔ خودتون دارید.»

«خب! دیگه چی؟»

«باید حداقل امتیاز رو کسب کنید تا برای ادامهٔ پروسه انتخاب بشید. به اعتقاد من، یکی از این دو برنامه رو انتخاب کنید تا وارد جزئیات اون بشیم.»

«شما کدوم رو پیشنهاد می‌کنید؟»

«پیشنهاد من، اقدام از طریق برنامهٔ کارآفرینی مانیتوباست. دلیل من هم اینه که چون طبق شرایط این برنامه سرمایهٔ کمتری لازمه، پس هر چی نسبت به اون مبلغ، نشون بدید که بیشتر سرمایه دارید، امتیاز بیشتری کسب می‌کنید و ما باید تلاش کنیم تا جایی که امکان داره، امتیاز شما رو افزایش بدیم تا شانس‌تون برای پذیرش و ادامهٔ پروسه، بیشتر بشه.»

«بسیار عالی. الان که فکر کنم وقت من تموم شد. اگر لطف کنید و زمان دیگه‌ای رو مشخص کنید،می‌تونیم در مورد یکی از اون‌ها وارد جزئیات و قرارداد بشیم. من هم تا اون زمان، مشورت‌هام رو می‌کنم و نهایتاً روی یکی از اون‌ برنامه‌ها، تصمیم قطعی می‌گیرم.»

«خوبه. پس تا جلسه بعد.»

*****

«الو، سلام دخترم. خوبی الهام جان؟»

«ممنونم، مامان جونم. شما چطورید؟»

«مرسی عزیزم. منم خوبم. دایی امروز رفته بود پیش وکیل تو. اونم ظاهراً داره راهی می‌شه. یه دختر داشتم که رفته. یه برادر دارم، که اونم داره می‌ره… من، تک و تنها، چی‌کار کنم؟! کاش منم می‌تونستم بیام. آخه من که دیگه کسی رو این‌جا ندارم.»

«نگران نباش، مامانی. مطمئن باش که تو رو هم میارم پیش خودم. فقط باید یه کم صبر کنی که من اقامت دائم خودم رو بگیرم و بعد اقدام کنم.»

«دایی هم میاد تورنتو؟»

«نمی‌دونم عزیزم. یک اسم دیگه‌ای رو گفت. خودش هم دقیق نمی‌دونست کجاست. داره تحقیق می‌کنه که ببینه اصلاً کجاست. فقط می‌گفت شرایط آب و هوایی‌اش ظاهراً زیاد خوب نیست. البته باز هم مطمئن نبود.»

«مامان جان، می‌خوای دعوت‌نامه برات بفرستم تا درخواست ویزای توریستی کنی و یه سر بیایی اینجا تا آب و هوات تغییر کنه؟»

«می‌شه؟»

«آره فکر کنم. اما باز از وکیلم سؤال می‌کنم تا مطمئن بشم.»

«مراقب خودت باش دختر گلم.»

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید.

نظرات

ارسال دیدگاه