زندگی شاید… به فروغ فرخزاد، خواهرِ ندیده‌ام

زندگی شاید… به فروغ فرخزاد، خواهرِ ندیده‌ام

لادن نیکنام – ایران سهمی‌ نداشته‌ام از آب‌های سرگردان حساب و کتابی ندارد دلم موازی جریان‌های خروشان برکه‌ای متروک یا حواصیلی فراموش‌شده‌ام حالا وقتِ مهاجرت می‌روم سراغِ همان جدول همان جوی آجرهای بهمنی و سری که شکسته در آستانه‌ات می‌خوابد پروازم این بار تأخیر ندارد مستقیم مقصدم آفتاب بی‌هیچ رخت اضافه‌ای یا شمعدانی‌های همیشه در ایوان پیراهن تافته بر تن شال کهنهٔ ترکمن بر شانه‌ها درشکه‌ای دربست می‌گیرم به اسب‌های بالدار نشانیِ اتاقت را داده‌ام…

بیشتر بخوانید

گفت‌وگو با لادن نیکنام – آرامش من در سایهٔ خطرکردن‌هایم محقق می‌شود

گفت‌وگو با لادن نیکنام – آرامش من در سایهٔ خطرکردن‌هایم محقق می‌شود

بی‌تردید تاریخ ژورنالیسم ادبی معاصر در ایران؛ نمی‌تواند از کنار نام «لادن نیکنام» به‌سادگی عبور کند. گواه این ادعا نه فقط سال‌ها تلاش او در روزنامه‌های «شرق» و «اعتماد» و نشریاتی چون  «هفت» و «سینما و ادبیات» است، بلکه نیکنام خود شاعر و نویسنده است و در این جرگه دست به تجربه‌های موجد و آوانگاردی زده است. با لادن نیکنام، شاعر، نویسنده، منتقد و روزنامه‌نگار، دربارهٔ ژورنالیسم ادبی یا ادبیات ژورنالیستی به گفت‌وجو نشستیم. او…

بیشتر بخوانید