مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
در این روزهای پرتبوتاب اعتراضات داخل ایران هنرمندان زیادی با خلاقیتشان آثاری ماندگار خلق کردهاند که شاید مشهورترین آنها ترانهٔ «برای… » نوشتهٔ شروین حاجیپور، هنرمند جوان ایرانی، باشد که خودش هم آن را اجرا کرد و تنها در ۴۸ ساعت نزدیک به ۳۵ میلیونبار فقط در شبکهٔ اجتماعی اینستاگرام پخش شد.
این ترانه را شاید بتوان خلاصهای دانست از آنچه که ایرانیان امروز به آنها معترضاند. ولی ترانهٔ «برای… » که حالا سرود اعتراضی همهٔ ایرانیان در سراسر نقاط دنیا بدل شده است، تنها اثری نبوده که در طول سالیان، بیعدالتیهایی را که با هربار سرکوب به آتش زیر خاکستر بدل شدهاند، گوشزد کرده است. هنرمندان متعددی در طول این سالها کوشیدهاند تا صدای این اعتراضاتِ بهظاهر خفهشده را بهشیوههای مختلف پژواک دهند. یکی از این هنرمندان جعفر پناهی، فیلمساز مشهور ایرانی، است که چندین فیلم در این زمینه ساخته است و از بهترینِ آنها شاید بتوان به فیلم تاکسی اشاره کرد. پناهی این فیلم را در زمانی ساخت که دولت جمهوری اسلامی اجازهٔ ساخت فیلم را از او گرفته بود. در این شماره مروری خواهیم داشت بر این فیلم و خواستهها و آرزوهای سرکوبشده و مشکلاتی که در بطن جامعه نهفته مانده بود و پناهی هفت سال پیش از اعتراضات اخیر آنها را بهتصویر کشید.
دربارهٔ فیلم
تاکسی، مستندی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی جعفر پناهی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این فیلم را پناهی در دوران محرومیت خود از فیلمسازی در ایران ساخته است. این فیلم که ساختاری مستندگونه دارد، با امکانات محدودی ساخته شده و داستان آن در یک تاکسی در تهران میگذرد که نقش رانندهٔ تاکسی را خود جعفر پناهی بازی میکند. مسافران مختلفی سوار تاکسی میشوند و هر یک داستانی دارند. نسرین ستوده نیز که از وکلای دربند و اعضای کانون مدافعان حقوق بشر است، در این فیلم بازی میکند.
تاکسی نخستین بار در بخش رقابتی شصت و پنجمین جشنوارهٔ بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد و در آنجا برندهٔ جایزهٔ خرس طلای جشنواره شد. پناهی بهدلیل ممنوعالخروجبودن از ایران نتوانست در این جشنواره حضور یابد و جایزهٔ او توسط حنا سعیدی، خواهرزادهاش، دریافت شد. این فیلم بهطور کلی نقدهای مثبتی از سوی منتقدان داشت و فروش جهانی آن بیش از ۱۱ میلیون دلار بود.
پناهی دربارهٔ این فیلم میگوید: «باید فیلمی مىساختم معلق بین مستند و داستان، فیلمنامه را نوشتم و حالا باید بهدنبال اجراى آن بودم، اولین فکر دوربینهاى کوچک گو پرو بود، اما لنز آنها بیشازحد واید بود که در میزانسن و تدوین مشکل ایجاد میکرد، در نهایت به دوربینهاى بلک مجیک رسیدیم که بهاندازهٔ کف دست بود و بهراحتى در جعبهٔ دستمال کاغذى، یا عروسک کوچک و یا پوشش ساده پنهان مىشد و از بیرون جلبتوجه نمىکرد، این کار باعث مىشده بیرون از ماشین همهچیز مستند و طبیعى باشد و نیز امنیت کارى در درون ماشین برایمان وجود داشته باشد. با سه دوربینى که کار گذاشتیم دیگر جایى براى آدم اضافى باقى نمىماند، پس باید حواسم به همهچیز از بازىها گرفته تا دوربین و صدا و بدتر از همه بازى خودم و رانندگیام بود، نمىتوانستیم از هیچ نوع وسایل نورپردازى استفاده کنیم چون جلبتوجه مىکرد و کار لو مىرفت، بهخاطر همین سقف ماشین را شکافتیم و سندروف بزرگى ایجاد کردیم تا نور داخل و بیرون بالانس شود. فیلمبرداری پانزده روز طول کشید، که شبها هم در خانه فیلمها را مونتاژ مىکردم، با پایان فیلمبردارى تقریباً مونتاژ اولیه هم پایان یافت، جدا از آنکه از راشهاى هر روز بکاپ مىگرفتیم. بودجهٔ کل فیلم حدوداً صد میلیون تومان شد که قرض کردم. این در حالى بود که اکثر عوامل دستمزد کمی از من گرفتند و تعدادى از بازیگرها هم پول نگرفتند، معمولاً هر سال نمایندهٔ جشنواره برلین براى انتخاب فیلم به ایران مىآید. فیلم را نشان دادم، بعد از دو هفته خبر پذیرفتهشدنش را به من دادند.»
جعفر پناهی یکی از فیلمسازان برجسته و شجاع ایران است که در این سالها در جنبشهای اعتراضی همیشه کنار مردم بوده است، چه با ساختن فیلم و چه با حضور در عرصههای مختلف ازجمله ایستادن کنار کارگران نیشکر هفتتپه و شرکتکردن در اعتراضات خیابانی. او که به شش سال زندان محکوم شده و اکنون در زندان است، هرگز از بیان حقیقت نترسیده و وضعیت حاکم بر جامعهٔ ایران را در فیلمهایش بازتاب داده و آشکارا انتقاد کرده است. بیشک تاکسی یکی از سادهترین و بهترین فیلمهای او است. پناهی در همان زمان اندکی که در اختیار داشته، سعی کرده است طبقههای مختلف مردم ایران را در آن تاکسی بنشاند و شرایط وقت را از زبان آنها به چالش بکشد. از جوان لُمپنی که طرفدار اعدام مجرمان است تا معلمی که با او مخالفت میکند. از مرد فیلمفروش تا جوان دانشجوی سینما که جلوی پناهی میخواهد وانمود کند که فیلمهای هنری میبیند. از دو زنی که ماهی قرمز در دست و با خرافاتی عجیب در سر، راهی چشمهعلیاند، تا نسرین ستوده که از وکالت محروم شده و دارد به دیدن خانوادهٔ غنچه قوامی میرود و البته خواهرزادهٔ خودش که زیرکانه بسیاری از دیالوگها را از زبان او بیان میکند. خواهرزادهاش به پناهیِ در فکر فرورفته میگوید که معلمشان گفته باید فیلمی بسازند که در ایران قابلپخش باشد، آنها باید از سیاهنمایی دوری کنند. و به این ترتیب، باید و نبایدهای فیلمسازی در ایران از زبان خواهرزادهٔ کودکش بیان میشود.
منتقد برجستهٔ سینما، پیتر برد شاو، در مقالهای راجع به این فیلم میگوید: «تاکسی یک بذلهگویی شیرین، نمادی از فعالیت سینمادوستی لاقیدانه و نوعی سِلفی شغلی است – قطعاً پناهی زیر بار هیچگونه فروتنی کاذبی نمیرود. این فیلم در واقع بیانیهای اندوهبار اما مصرانه دربارهٔ یک اثر است که میگوید گرچه زمین خوردهام اما هرگز میدان را ترک نکردهام. او هنوز هست و هنوز دربارهٔ دیکتاتوری در ایران حرف میزند، و هنوز با دوربینهای دیجیتال، گوشیهای همراه و هر چیز دیگری که حافظه داشته باشد، فیلم میسازد. و در این فیلمها گریزهایی به فیلمهای قبلی خود نظیر «طلای سرخ» و «آفساید» دیده میشود.
فرضیه یا شوخی فیلم این است که پناهی حالا به یک رانندهٔ تاکسی تبدیل شده است. این کارگردان بزرگ حالا پشت فرمان یک تاکسی نشسته و دور تهران میچرخد و بازیگرها، آماتورها و دوستان پناهی نقشهایی را بهعنوان مسافران بازی میکنند. گاهی اوقات مسیری را با هم طی میکنند و گاهی اوقات این سفر بیشتر از چند بلوک نمیشود؛ عجیب اینکه آنها بهندرت به آدرس مشخصی اشاره میکنند. و پناهی رانندهتاکسی افسردهای است که اغلب مکانها را نمیشناسد، گرچه مسافران وراجش ظاهراً توجه چندانی به این موضوع ندارند، چون اغلب از آنها کرایه نمیگیرد. با یک دوربین قفلشده روی داشبورد ماشینش از مسافران فیلم میگیرد و نکته اینجاست که این یک دوربین ویدئوی امنیتی است که برای جلوگیری از سرقت نصب شده است؛ بعد میبینیم که این دوربین تا چه حد مفید خواهد بود. و این گالری انسانها دورنمای متحرکی از ایران امروز و اینکه انسانها در ایران چه حسی به جرم و مجازات و نحوهٔ زندگیشان دارند، به ما میدهند.»
شخصیتهای این فیلم کاملاً حسابشده انتخاب شدهاند و مسائل بسیار مهمی را مطرح میکنند. شاید بتوان گفت یکی از سکانسهای آغازین که یک معلم و یک جوان لُمپن دربارهٔ نحوه مجازات خلافکارها بحث میکنند، یکی از درخشانترین سکانسهای این فیلم است. مرد خواستار اعدام دزدها و باجگیرها بهدستور اسلام است؛ اما زن خواستار عفو است و معتقد است که هیچکس مادرزاد دزد بهدنیا نمیآید و این شرایط جامعه است که برخی را به این سمت سوق میدهد. در نهایت پناهی نسرین ستوده را سوار میکند که وکیل است ولی از وکالت محروم شده است، همانطور که او از فیلمسازی محروم شده است. آنها دربارهٔ پروندهٔ غنچه قوامی که بهدلیل تلاش جهت حضور در استادیوم برای تماشای مسابقهٔ والیبال مردان زندانی شده و اعتصاب غذا کرده است، بحث میکنند و از خلال این بحثها پناهی میخواهد به تماشاچی بفهماند که آدمهای درون ایران چه هنرمند، چه وکیل، چه معلم یا یک فرد کاملاً عادی در چه برزخی دستوپا میزنند. تاکسی فیلمی بهشدت انسانی، حقیقتگو و معترض است. این روزها حتماً تماشایش کنید. بهامید آزادی جعفر پناهی و باقی زندانیان سیاسی، چرا که هیچ انسانی بهخاطر عقایدش نباید در زندان باشد.
این فیلم در سال ۲۰۱۵ در جشنوارهٔ بینالمللی فیلم ونکوور به نمایش گذاشته شد و حالا در اغلب کتابخانههای مترو ونکوور ازجمله ونکوور، وست ونکوور (هم دیویدی و هم پخش آنلاین)، بخش نورث ونکوور، کوکئیتلام (هم دیویدی و هم پخش آنلاین)، پورت مودی، برنابی و کتابخانههای منطقهٔ فریزر ولی برای امانتگرفتن در دسترس است. علاوه بر این، میتوانید آن را از سرویسهای پخش فیلم آنلاین مانند گوگل پلی، یوتیوب یا اپل تیوی بخرید یا اجاره کنید.