مژده مواجی – آلمان
بعد از سلام و احوالپرسی یکباره گفت:
– ما تازه به آلمان وارد شدهایم. تاریخ تولدم در کارت شناساییام اشتباه ثبت شده است. ششساله بودم که پدرم به هرات رفت و برایم شناسنامه گرفت.
روبهرویم آنطرف میز نشسته بود. از داخل کیفش انبوهی از نامهها را روی میز گذاشت. اول فرم پذیرش را باید پر میکردم. کارت شناساییاش را از او گرفتم. مشغول پر کردن فرم پذیرش شدم. تاریخ تولد، تاریخ ورود به آلمان، شمارۀ تلفن، تاریخ ورود به مدرسه و تحصیلات، شمارهٔ پرونده در ادارهٔ امور اجتماعی،…
نگاهی به مدارک تولدش که به فارسیِ دری بود، انداختم. فهمیدن ثبت تاریخها چندان راحت نبود.
– ولی فعلاً همهجا همین تاریخ تولدی را که در کارت شناساییتان نوشته شده قبول میکنند.
کارت شناسایی پسرش را روی میز گذاشت و گفت:
– تاریخ تولد بچهام هم که در صربستان، در راه فرار به اینجا به دنیا آمد، در کارت شناسایی اشتباه است. کوچکتر قید شده است. الان با مدیر اسکان پناهجویان بهخاطر زدن واکسن و زمان رفتن به مهد کودک بحث داشتیم.
– مدرکی به همراه دارید؟ مدرک قابل قبولی که در آن تاریخ تولد قید شده باشد.
– گواهی تولد در صربستان را دارم.
از لابهلای نامهها گواهی را بیرون کشید و روبهرویم گذاشت. تاریخ آنرا با تاریخ کارت شناسایی کنترل کردم. حدود دو سال تفاوت داشتند. پیشنهاد دادم:
– با مدیر اسکان موضوع را در میان میگذارم. فعلاً پیگیری تصحیح تاریخ تولد پسرتان مهمتر از تاریخ تولد خودتان است. این یکی که درست شد، بعد تصحیح تاریخ تولد خودتان را دنبال میکنیم.
یکییکی به نامههای روی میز نگاه کردم. از مهلت جواب دادن به اکثر آنها گذشته بود. هیچ عددی درست سر جایش نبود؛ آشفته و شلوغ.