مانیفست مهاجران (قسمت سوم)

عنایت کشاورزی

در قسمت‌های اول و دوم، در حد توان کوشیدم که خطر روبه‌رشد نژادپرستی و تبعات شوم سکوت در برابر آن‌را به‌تصویر کشم، هم‌چنان‌که پیکار با جلوه‌های متلوّن برتریِ نژادی را نه یک فانتزی روشنفکری، که حقیقت دردناک زندگی روزمرهٔ بخش بزرگی از جامعه برشمردم. دست آخر هم بر این نکته پای فشردم که به‌وقت بحران‌های شگرف اجتماعی‌ ـ‌ اقتصادی نژادپرستی در قواره‌ای بسیار رعب‌انگیزتر از دوران شکوفایی خود می‌نماید.

در این قسمت اما، بیش از آنکه به بحث‌های نظری بپردازم، خواهم کوشید پتانسیل گروه‌های مهاجران، به‌خصوص جامعهٔ ایرانی را مورد بازخوانی قرار دهم. اما پیش از هر چیز، تذکری را لازم می‌دانم. اینکه، بی‌مشارکت شما خوانندهٔ محترم، بدون بازگوییِ تجربه‌هایتان، و بدون نگاه دقیق و انتقادی‌تان، این نوشتار نیست جز محیط را به‌کفچه‌پیمودن و آب را درهاون‌کوبیدن.

اگر جمعیت ایرانیان حاضر در کانادا را حدود نیم میلیون نفر، اعم از دانشجو، پناهنده و مهاجر به‌حساب آوریم، می‌توان ادعا کرد که حدود ۱٫۳ درصد کانادا را ایرانیان تشکیل می‌دهند. ناگفته پیداست که چه پتانسیل عظیمی می‌تواند توسط این جمعیت انبوه آزاد شود. قدرت لابی‌گریِ ایرانیان، خصوصاً در کلان‌شهرهایی مانند تورنتو و ونکوور می‌تواند بر فضای اجتماعی‌ـ سیاسی این استان‌ها تأثیرات پردامنه‌ای داشته باشد. ایرانیان می‌توانند ـ و شاید بتوان گفت باید ـ تصمیم‌گیرندگان را در سطوح مختلف وادار به شنیدن کنند. وادارشدن در حوزهٔ اجتماعی ـ سیاسی بدان معناست که ترس ریزش رأی، نمایندگان را وادار به لحاظ‌کردن یک گروه اجتماعی پرقدرت می‌کند. پرقدرت هم معنا نمی‌شود جز در متشکل‌بودن یک گروه اجتماعی.

مانیفست مهاجران (قسمت سوم)- عنایت کشاورزی

به اعتقاد بسیاری از ناظران، ایرانیان درونکوور و تورنتو از مرحلهٔ فقط حمایت از گروه‌های اجتماعی گذشته و قادرند نمایندگان مستقل خود را در سطوح محلی و استانی به شهرداری‌ها و نهادهای تصمیم‌ساز بفرستند. تجربهٔ نمایندگان ایرانی تورنتو می‌تواند مؤیدی بر این گذار باشد. اما گاه موقعیتی پارادوکسیکال، سؤالات عمیق‌تری را پیش می‌کشد که شاید پاسخ ساده‌ای نداشته باشد. اینکه آیا صرفِ ایرانی‌بودن یک نماینده، متضمن ارادهٔ او برای پیگیری مطالبات مهاجران است؟ آیا ایرانی‌بودن نماینده او را به نیرویی در تضاد با خواست‌های گروه‌هایی قرار خواهد داد که کانادایی‌ها را طبقه‌بندی می‌کنند؟ در انتخابات پیشین، نمایندگان ایرانی عضو حزبی بودند که بزرگ‌ترین مصائب سال‌های اخیر را برای مهاجران رقم زده بودند. بنابراین هنگامی که دربارهٔ مشارکت سخن می‌گوییم، باید مراقب باشیم که ایرانی‌بودن، البته که نباید تنها مؤلفهٔ انتخاب جامعه ایرانی باشد. جامعهٔ ایرانی هم مانند هر جمع دیگری دارای تنوع فکری است و این تلوّن به غنای آن خواهد انجامید. اما در عین تنوع، بعید است شمار کثیری از ایرانیان مثلاً از ترامپ که هزار یک تحقیر را به او و ملیتش تحمیل می‌کند، حمایت کنند. و همین علاقهٔ مشترک است که می تواند موتور محرک یک جامعه مهاجر گردد.

حضور یا مشارکت در فضای جامعه می‌تواند در سطوح گوناگونی تجلی یابد. گر چه ممکن است بسیار باشند آن‌هایی که مشارکت را بیشتر مقوله‌ای سیاسی بدانند، اما حقیقت آن است که گرچه مشارکت سیاسی از طریق انتخابات پر سروصداتر خود را می‌نمایاند، اما آنچه در تحلیل نهایی ماندگارتر و سرنوشت‌سازتر است، مشارکت تدریجی در نهادهای زیرین مدنی است . حضوری که از طریق تشکل‌هایی منسجم قدرت را محدود و مهار می‌کند. سؤال اساسی این است که در چه حد ایرانیان توانسته‌اند در بافت جامعه مدنی حضور یابند؟ آیا ایرانیان توانسته‌اند محصولاتی تولید کنند که نه تنها جامعه ایرانی را ارضا کند، که از مرزهای ایرانیان فراتر رفته و سهمی از فضای اندیشگی را مرهون شکوهش کند؟

پاسخ به این پرسش‌ها ممکن نیست مگر اینکه با کاوشی پیرامون خود، به شناسایی و معرفی گروه‌های فعال ایرانی پرداخته و سهم آن‌ها را در فضای اجتماعی به دقت رصد کنیم. به بیانی دیگرباید کوشید ارزیابی‌هایمان نه ایده‌آلیستی که مشروط به واقعیات گرداگردمان باشد. بهترین آغازگاه، تحلیل درست داشته‌هایمان است که می‌تواند به سمت‌گیری آتی تشکل‌های مهاجران کمک شایانِ توجهی مبذول دارد. در قسمت بعدی این سلسله گفتار، به گروه‌های مردم‌نهادِ ایرانی در ونکوور که توانسته‌اند توفیقی نسبی در متشکل‌کردن بخشی از مهاجران به‌دست آورند، خواهیم پرداخت. گفته‌ای بسیار سیاه ـ و البته متأسفانه غالباً درست ـ در میان ایرانیان خارج از کشور دهان‌به‌دهان می‌چرخد که: ایرانی، ایرانی را از درون می‌راند. این گفتار تلخ، چونان اسطوره‌ای بدشگون، جز واگرایی چیز دیگری نصیب ایرانیان نکرده است. آیا تشکل‌های نوپای ایرانی توانسته‌اند از این اسطورهٔ بدیمن درگذرند و طرحی نو در کنش ارتباطی ایرانیان دراندازند؟ در قسمت بعدی به راست‌آزمایی این گزاره خواهیم پرداخت.

نظرات

ارسال دیدگاه