برگردان: علیاصغر راشدان مردی را میشناختم که جدول برنامهٔ حرکت تمام قطارها را از حفظ میدانست. تنها جایی که سرخوشش میکرد، ایستگاههای راهآهن بود. روی این حساب تمام وقتش را در ایستگاه راهآهن میگذراند. تماشا میکرد چطور قطارها میآیند و چگونه میروند. واگنها، نیروی لوکوموتیوها و چرخهای عظیم شگفتزدهاش میکردند. جابهجایی اتصالات و مدیریت ایستگاه به حیرتش میانداختند. هر قطاری را میشناخت، میدانست از کجا میآید، کجا میرود، کی و از کجا میرسد و کدام…
بیشتر بخوانید