نویسندهای از ایران با امضاء محفوظ چشمهای پخشان شکافهای سقف سلول زندان را ردیابی کرد، به سالهایی فکر کرد که زیر این سقف سپری شده بود. نور ضعیفی از پنجرهٔ میلهدار عبور میکرد و سایههای بلندی را در سراسر اتاق میانداخت. نور ضعیفی که یادآوری بیرحمانهای از آزادی دور از دسترسش بود. چشمانش را بست و اجازه داد ذهنش به روزهایی برگردد که سرنوشت او را رقم زده بود. خیابانهای تهران با فریاد اعتراضشان زنده…
بیشتر بخوانید