حمیدرضا یعقوبی – ونکوور پری دریایی در افسانههای بسیاری از فرهنگهای جهان، از تمدن آشوریان تا بابل و یونان باستان وجود دارد. در بعضی افسانههای اروپایی آمده است که پری دریایی توانایی برآوردهکردن آرزوهای انسانها را دارد. حوريان دريا را ديدهام كه برای يكديگر نغمهسرايی میكنند گمان نمیبرم كه آنها برای من نغمهسرايی كنند، من آنها را ديدهام كه سوار بر گردهٔ امواج رو به دريا تاختهاند و زلفان سفيد امواج را…
بیشتر بخوانیدخاطره
و دوباره پاریس…
حمیدرضا یعقوبی – ونکوور سهامهای بیشمار کارخانهها و تکنولوژیهای روبهرشد، در سطح کشورهای پیشرفته، نصیب دربار شاهنشاهی بود، بهعنوان مثال، تقریباً ۴۰٪ سهام کروپ متعلق به دربار بود. اما سال ۱۳۶۸ هیچ اثری از تختوتاج نبود و غالبان بر حکومت پیشین، پس از جنگ چاره را بازستاندن غنائم موجود در دیگر بلاد دانسته بودند، غافل از اینکه حکومتمداران بلاد کفر به آسانی حاضر به بازپسدادنِ غنائم نبودند. آنان تنها چاره کردند که بهجای وجوه فروش…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – بدترین سؤالِ ممکن
رژیا پرهام، ادمونتون – کانادا دخترکِ چهار ساله بعد از مدتها همسرم بهروز را دید و باهاش گپ زد. بعد که صحبتش تمام شد، خیلی جدی مرا مخاطب قرار داد و پرسید: ?Razhia, are you an adult (رژیا، آیا شما انسان بالغی هستید؟) با سر تأیید کردم. به بهروز زل زد و دوباره با قیافهٔ متفکرانهای از من پرسید: ?!Is Behrouz your son (آیا بهروز پسرِ شماست؟!)
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – پیراهن صورتی گلدار
رژیا پرهام – ادمونتون، کانادا آنروز صبح وقتی پدر دخترک او را به مهدکودک آورد گفت، دخترش پیراهن زیبای تولدش را آورده و میخواهد آنرا تنش کند. گفتم چه خوب! بعد از خداحافظی با پدر، همزمان که دخترک چکمهها و کاپشن و شلوارِ مخصوصِ برفش را درمیآورد، از من پرسید: Razhia, you can’t wait to see my pink beautiful fancy dress, right? (رژیا، نمیتونی صبر کنی تا پیراهن صورتی قشنگ و رویاییام رو ببینی، درسته؟)…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – حساسیت
رژیا پرهام ادمونتون – کانادا خواهر دوازدهسالهٔ دخترک در یکی از گردشهای مدرسه به مکانی رفته بود که سگهای بیسرپرست را نگهداری میکنند. چند روز بعد، پدر دخترک زودتر از معمول بهدنبالش آمد و گفت، یک «سورپرایز» برای او دارد. یک سگ یکسالهٔ خوشگلِ سفید و مشکی! موضوع صحبت دخترک تغییر کرد. دائم از عضو جدید خانواده میگفت. از کارها و شیطنتهایش. از خوشحالی خواهرش که یک کار خوب انجام داده و … اواسط ماه…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها
رژیا پرهام ادمونتون – کانادا دخترک چهارساله همه صبحها را با شادی خبری ساده و خوب شروع میکند! ولی خبر امروز او کمی متفاوت بود. بعد از گفتن صبحبهخیر با لحنی ذوقزده ادامه داد Guess what, Razhia? We all are humans! (فکر کن چی، رژیا! ما همه انسانیم!) نمیدانستم چه بگویم. با لبخند گفتم، بله هستیم. پدرش که متوجهِ تعجبم شده بود، تعریف کرد که، من و همسرم سعی میکنیم هر روز یک رفتار خوب…
بیشتر بخوانید