نسرین امینی – ایران دلهره با دلهره آب میشود آخرین برف کاجها که، در عمق چشمان من جاری تا حارهٔ استوایی نگاهت زمستان را نبیند من بدهکار میشوم به همهٔ درختان دنیا بادهای گمراه حدیثی نامطلوب از این باغ عقیم سالهاست چشمِ چشمهاش نابینا… کِرتها… در گیروداری که تاراج میبرد بذر هر شبدر و یونجهزار به تسلیم بادهای وحشی و تازیانهٔ هر صاعقه تن خسته شب میتازد به جولانگاهش که تن خستهٔ من است و…
بیشتر بخوانید