برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) دو شعر از: لطیف هلمت ۱ نمیدانم: از کِی همدیگر را میشناسیم… اما پانزده… بیست سده است که بر یک رختآویز لباسهایمان را میآویزیم ۲ دستم را که میفشاری واژه میبارد شعر میچکد دستت را که میفشارم پنج شیشهٔ عطر در دستانت میشکند * * * * * شعری از: شیرکو بیکس دوست داشتنات به «باد» میماند هنگام که میخواهم برافروزماش میآید و خاموشام میکند روشن هم که شدم میآید و…
بیشتر بخوانید