رضا عباسی – ایران ۱ سالها نشست فرورفته در نخِ رنگ و گره و چشم برای بادها نقشه کشید که زیر پا بیاندازدشان مادرم پیامبر بود اما، سلیمان قالیچهسواری کرد ۲ مسخره است اعتقادی به مرزها نداشته باشی به خطهای مسخرهٔ کرهٔ زمین و پاهایت را سیاه و کبود کنند ساعتها در روز پوتینهایت در یک نقطهٔ صفر مرزی ۳ رگ رنگها را بزنید تکرار پیری که به جان شعرهایمان افتاده به جان پیراهنهایمان به…
بیشتر بخوانیدرضا عباسی
رضا عباسی، متولد شهریورماه ۱۳۷۱ و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است.