حمیدرضا یعقوبی – ونکوور سال ۱۳۵۸ است، فکر میکنم اسفندماه. خیابان تخت جمشید، طالقانی امروز، دیوار ضلع جنوبی سفارت آمریکا که حالا به آن لانهٔ جاسوسی میگویند. زیاد به امجدیه میرفتم. یکبار بعد از امجدیه، از جلوی فروشگاه ورزشی «جدیکار» رد شدم، بهطرف تخت جمشید و برای اولین بار دیدمش؛ مردی متوسط قامت، کلاه فرانسوی (برت) به سر، با نزدیک به نیم قرن اندوختهٔ زندگیاش و طمأنینهای خاص مشغول بود به نقشدادنِ شاهکاری بر دیوارِ…
بیشتر بخوانیدهنر
ملکهای پابرهنه
حمیدرضا یعقوبی – ونکوور بزرگی میگفت گذشتهٔ زندگی، تجربه است و آیندهاش رؤیا، اما وقتی رؤیا بهصورت واقعیت در زمانِ حال مینشیند، کام زندگی شیرین میشود. سالیانی دور که در زمرهٔ افسران ردهپایین بهروی کشتیهای تجاری اقیانوسپیما فعالیت میکردم، ذهن سال دقیق را یاری نمیکند اما اوایل دههٔ ۷۰ شمسی و ۹۰ میلادی بود، که بهواسطهٔ روابط خاکستریرنگ ایران و مصر و نوع محمولهٔ کشتی، به جای گذر از کانال سوئز و از طریق مدیترانه،…
بیشتر بخوانیددر ساعت پنج عصر، سرود رفتن و رفتن
حمیدرضا یعقوبی – ونکوور «ساعت پنج» با تاريكی شامگاه عجين میشود و سنگينی حضور آن لحظه، آبستن یک تراژدی. درست در ساعت پنج عصر، تنها مرثیهای برای «ایگناسیو سانچز مخیاس» نبود، حکایت رفتنِ خودش نیز بود، پیشگوییای غریب، اما نه در قبای پُرزرقوبرق یک ماتادور، که با لباسی ساده در گرانادا، زادگاهش – شهر اسطورهای کولیان ایبیزیا – و وداعی غریب با زندگی، چون کولیای گمنام، شاعری کولی، هر چند برخی ناقدانِ ادبی بر این…
بیشتر بخوانید«خورشید»ی در سایه – هنر و سیاست
حمیدرضا یعقوبی به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم تو صـد فتنه در جهان انداخت «حافظ» ناوگان تجاری ایران، بزرگترین مجموعهٔ کشتیرانی تجاری خاورمیانه و هشتمین شرکت کشتیرانی بزرگ در دنیا – در تمامی آبراهها و اقیانوسهای کرهٔ خاک، در پنج قاره – مشغول عملیات حملونقل و تردد و گذر بود. سال ۱۳۷۶ خورشیدی – «گفتگوی تمدنها» نقل محافل فرهنگی بود و در چنین اوضاعی، درگیری کلامیای پیش آمده بود در باب…
بیشتر بخوانیدپرویز: پرتره ای از هیولای درون ما
محمدرضا فخرآبادی – ونکوور فیلم سینمایی «پرویز» چندی پیش (۱۲ ژوئن) در برنامهٔ ماهانهٔ گروه نمایش فیلم «پلان» اکران شد. در این نوشته نگاهی به این فیلم دارم. بخشهایی از فیلم در این نوشته تعریف میشود. «پرویز» دومین قسمت از سهگانهٔ مجید برزگر بعد از «فصل بارانهای موسمی» و پیش از «یک شهروند کاملاً معمولی» است. فیلمِ خوبی که در یک قدمی اثری درخشان و احتمالاً یگانه در سینمای ایران میایستد. فیلمساز و فیلمنامهنویسانش میتوانستند…
بیشتر بخوانیدپرویز تناولی: «هنر من سیاسی نیست»
پرویز تناولی، ۷۹ ساله، مجسمهساز مشهور ایرانی-کانادایی که حدود چهار هفته پیش گذرنامهاش توقیف و خروجش از ایران به قصدِ شرکت در سخنرانی در بریتانیا منع شده بود، نهایتاً اجازه یافت به ونکوور بازگردد. تناولی قصد دارد در آینده باز در ایران کار کند. بهگزارش رسانهٔ همیاری بهنقل از سیبیسی نیوز، تناولی گفت که هنوز نمیداند علت ممانعت از خروج وی از ایران چه بوده و مقامات رسمی ایران تنها به اشاره به این نکته اکتفا…
بیشتر بخوانیدبا باد رفته و در یاد مانده
حمیدرضا یعقوبی – ونکوور «در تمام فیلمها خواستهام این است که تصویری مهربانتر و صمیمیتر از انسانیت و کشورم را به نمایش بگذارم. من مثل یک درخت هستم؛ درخت بهخاطر اینکه از زمین رشد کرده و بیرون آمده، نسبت به آن احساس مسئولیت ندارد، بلکه باید میوه، برگ و شکوفه بیاورد. من هیچ وظیفهای برای تصحیح شناخت اشتباه از کشور و فرهنگم ندارم. من چهکسی هستم که چنین وظیفهای داشته باشم. ازسوی دیگر، تعداد کسانی…
بیشتر بخوانیدشفافیت ورای سیاهی آن عینک آفتابی
محمدرضا فخرآبادی – ونکوور ۱- دانشجوها داشتند کلاس درس را ترک میکردند. در فاصلهٔ بین دو کلاس رفتم طرف کیف و از داخل جیب آن موبایل را درآوردم و به عادت همیشگی نگاهی به صفحه فیسبوک انداختم. خبر تکاندهنده بود و غیرقابل باور. یکی نوشته بود: «غمانگیزترین خبر سال: عباس کیارستمی در ۷۶ سالگی در پاریس درگذشت». صفحه را پایینتر بردم و دیدم بقیه هم خبر مشابهی نوشتهاند. دانشجوهای کلاس دوم یکی یکی وارد شدند…
بیشتر بخوانیدرسیتال پیانو، پایانی موزیکال بر دورههای آموزشی استودیو آرتاسپات
سیما غفارزاده عصر شنبه ۱۸ ماه ژوئن رسیتال پیانوی هنرجویان استودیوی آرتاسپات، در کلیسای سنتلورنس واقع در شهر کوکئیتلم برگزار شد. استودیوی آرتاسپات چندسالیست که توسط آقای رهام بهمنش در شهر پورتمودی تأسیس شده و در این مدت توانسته است حضوری موفق در جامعهٔ ایرانی مترو ونکوور داشته باشد. برای شرکت در این برنامه از خانه خارج میشوم. رسیدنام به محل برنامه خود حکایتیست که البته نقلش در این یادداشت جایی ندارد؛ فقط همینقدر بگویم…
بیشتر بخوانیدنگرشی دیگرگون
حمیدرضا یعقوبی – ونکوور از ابتدای زندگی، معلم فقط در کلاس درس ظاهر نمیشود، انسانهای بسیاری در حد توانشان ایفاگر نقشی در زندگیمان میشوند. شاید رفتگر هر روزهٔ کوچهمان باشد و نقشی سترگ بازی کند و در مقابل استاد دانشگاهی با معلومات وافر و نقشی اندک. حداقل برای من تا انتهای نوجوانی چهار نفر نقش عمده داشتند: مرحومه بیبی، یکی از داییهایم، معلم هنر اول راهنمایی که بعدها هنرپیشهٔ سینما شد و در نهایت مرحوم…
بیشتر بخوانید