شرمین فرهمند – ونکوور محمود فرجامی متولد ۱۳۵۶ در مشهد، طنزنویس و طنزپژوه ایرانی است که از سال ۱۳۸۰ در رسانههای فارسیزبان داخل و خارج ایران فعال بوده است. او دارای مدرک دکتری ارتباطات در شاخهٔ روزنامهنگاری است و پایاننامهٔ خود را با موضوع انگیزههای طنز سیاسی در ایران نوشته است. از فرجامی تا کنون صدها مقاله و یادداشت و ده عنوان کتاب در داخل و خارج از ایران منتشر شده است که از میان…
بیشتر بخوانیدطنز
کمدیکتاب بیشعوری در ونکوور با حضور محمود فرجامی
محمود فرجامی، طنزنویس، طنزپژوه، نویسنده و مترجم، روز شنبه ۷ اکتبر برنامهٔ «کمدیکتاب بیشعوری» خود را در ونکوور برگزار خواهد کرد. این برنامه که توسط نشریهٔ «رسانهٔ همیاری» برگزار خواهد شد در واحد دانشگاهی هاربرسنتر دانشگاه سایمون فریزر برگزار میشود. برنامهٔ «کمدیکتاب بیشعوری» محود فرجامی، مخلوطی از ارائه و امضای کتاب، و استندآپ کمدی است که پیش از این در شهرهای کلن، پاریس، لوزان و میلان با موفقیت برگزار شده است. زمان: شنبه ۷ اکتبر ۲۰۱۷ تهیهٔ…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – سنتهای باستانی
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته خُب دیگه سبزهها رو گره زدید، آش رشته رو خوردید، والیبال و وسطی بازی کردید و جوج و مخلفات و متِخلفات زدید و الان دیگه طبق روالِ برنامه روز از نو، روزی از نو. قشنگه، همش قشنگه، کسی هم کاری نداره و چیزی نداره بگه. خیلی هم خوبه سنتها رو بهجا آوردن و حفظ مراسم ملّی، اما بالاغیرتاً یه نگاه اجمالی بندازیم به از سر تا تهِ آداب و…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – خونهتکونی دل
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته نوروز دست و پای ما رو میبنده والّا؛ میگن دست بردار این سال نویی و نزن این جوالدوزو، خوبیت نداره، اما چه کنم که هر کسی را بَهر کاری ساختهاند…، ما هم مجبوریم سوزن بزنیم دیگه. آقا این بار میخوام برم سراغ آدمای بددل، آدمای کینهای، اونایی که حاضر نیستن یه ریزه درِ قلبشونو باز کنن و بذارن هوای بهاری واردش بشه. اونایی که بخشیدن رو سالهاست که فراموش…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – سیستم پزشکی کانادا
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته توی شماره ۲۳ نبودم. نه اینکه مطلبی نباشه که در موردش بنویسم. خیلیها کلی خوش به حالشون شده بود که جوالدوزی نصیبشون نشده بود ها… خودمونیم ☺ مسئله اینجاست که مریض شده بودم. اونقدر سخت که نمیتونستم حتی تایپ کنم. خلاصه که نصیب گرگ بیابون نشه. اما همین مریضی باعث شد تا این بار یه جوالدوز حسابی بزنم به سیستم پزشکی کانادا. بعله، درسته که این کشور کلاً ۱۵۰…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – زمستون خدا سرده …
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته سر میدون ولیعصر وایساده بودم و منتظر تاکسی تا خودمو برسونم به خوابگاه. مثل این فیلمای هندی یه دفعه چند تا رعد و برق زد و انگار شیلنگ گرفتن بالا سرمون، یه باره چنان بارونی گرفت که همه از عصبانیت خندهشون گرفته بود. یه کمی رفتم بالاتر و روبهروی سینما استقلال وایسادم تا ماشین گیرم بیاد، آخه نزدیک میدون عین استخر آب جمع شده بود. بقیه هم مثل من…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – فراموشی
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته این روزا روزای پسا عیده، عید و روزهای آغاز سال نوی میلادی، برای همین زیاد نمیخوام اذیتتون کنم و جوالدوز محکم بزنم. اما چه کنم، خودتون نمیذارید این جوالدوز ما دو دقیقه آروم پَرِ شال ما جا خشک کنه. امروز میخوام راجع به یه پدیدهٔ عجیب و غریب صحبت کنم که بلای خانمانسوز جامعهٔ ایرانیمون شده. اونم پدیدهٔ فراموشیه! آلزایمر رو نمیگم که اون هم متأسفانه بیماری قرنه. این…
بیشتر بخوانیدشاه میبخشه و شاهقلی نمیبخشه
جوالدوز هستم دامت برکاته لالهزار آخرین روزهای لالهزاریش رو طی میکرد؛ آخرین روزهای تئاتر نصر و تئاتر پارس رو، سینما متروپول و سینما رکس، سینما رویال، سینما کریستال و سینما ونوس رو. آخرین روزهای بو و مزهٔ ساندویچ تخممرغ پخته با نون بُلکی و دوغ شیشهای گازدار رو داشت طی میکرد. آخرین روزها برای اینکه همهٔ اون خیابون داشت بوی سیم برق و لامپ و کلید و پریز میگرفت، البته که الان کاملاً گرفته و…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – مالکیت معنوی
جوالدوز هستم دامت برکاته توی همون روزای دانشجویی بدجوری به پیسی خوردم. سعی میکردم توی رشتهٔ خودم یا لااقل نزدیک به رشتهٔ خودم کار کنم و پول در بیارم، اما برای ورود به سینما و تولید فیلم، هنوز خیلی راه باقی بود. باید شناخته میشدم و مهمتر از همه اینکه میآموختم و تجربه میکردم و دیده میشدم. برای همین دیدم اینجوری نمیشه، باید هر کاری میشه کرد. دل رو به دریا زدم و تلاش برای…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – «اون وقتا»
دوستان عزیز، جوالدوز هستم، دامت برکاته. دماوند رو فقط توی عکسها و تلویزیون دیده بودم. هیچوقت از نزدیک با عظمتش برخورد نکرده بودم، تا اینکه یکی از انجمنهای دانشجویی برای تور دماوند و «دریاچه سدّ لار» آگهی کرد. انجمن از بچههای رشتهٔ عکاسی تشکیل میشد و یکی از شرایط حضور در این تور، داشتن دوربین عکاسی بود. رفتم ثبتنام کردم و هر جوری بود یه دوربین «Zenith 122» گیر آوردم و یه حلقه فیلم ۳۶تایی…
بیشتر بخوانید