گفتوگو با نورا محمدیون، هنرمند ساکن ونکوور، که در جریان آتشسوزی ساختمان اینترنشنال پلازا در نورث ونکوور، آثار هنری، وسایل و محل زندگیاش را از دست داد
سیما غفارزاده و هومن کبیری پرویزی – ونکوور
حدود چهار هفتهٔ پیش، خبر آتشسوزی ساختمان اینترنشنال پلازا در نورث ونکوور، که محل سکونت بسیاری از هموطنان و همزبانانمان است، منتشر شد. این چندمین باری است که این ساختمان طعمهٔ حریق میشود و اینبار خانهٔ یکی از هموطنانمان در این ساختمان آتش گرفت و همهٔ وسایل زندگیشان در آتش سوخت. بهفاصلهٔ کوتاهی از این آتشسوزی، چند پست دربارهٔ جمعآوری کمک برای خانوادههای آسیبدیده به گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» فرستاده شد و البته در شبکههای مجازی دیگر هم ازجمله کانالهای تلگرامی و صفحات اینستاگرامی در این زمینه اطلاعرسانی شد و البته هنوز کمپینهای جمعآوری کمک به این خانوادهها فعال است و کسانی که تمایل به کمک دارند، میتوانند با سرزدن به شبکههای اجتماعی ازجمله گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» به این خانوادهها کمک کنند.
در این میان داستان دختر جوان هموطنمان، نورا محمدیون، که بهدلیل این آتشسوزی محل زندگیاش را از دست داد، مورد توجه ویژهای قرار گرفت، یکی از دوستانش ویدئویی از او را به گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» فرستاد که در آن ویدئو او دربارهٔ اینکه چطور این حادثه موجب شده همهٔ وسایل زندگی و خانهاش را از دست بدهد و همچنین دربارهٔ درگیریاش با بیماری سرطان، توضیح میداد. این ویدئو با موجی از همدلی از سوی هموطنانمان مواجه شد که همت، شجاعت و امید این هنرمند جوان به زندگی را میستودند.
بههمین دلیل در این شماره گفتوگویی داشتیم با ایشان تا دربارهٔ این حادثه، بیماریشان و وضعیت کنونیشان برای خوانندگان ما بگویند که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
* * * * *
با سلام و سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید، لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید و بفرمایید از چه زمانی و چطور وارد کانادا شدید، و در این مدت در چه زمینههایی فعالیت داشتهاید؟
من هم سلام میکنم به هر دو شما عزیزان و مرسی بابت این وقتی که میگذارید و میخواهید پیام مرا منتقل بکنید. اسم قانونی من زهرا محمدیون است، ولی اسمی که ترجیح میدهم با آن صدایم بزنند، نوراست.
من حدود سه و نیم سال، نزدیک به چهار سال پیش با ویزای تحصیلی برای خواندن فوقلیسانس دومم وارد کانادا شدم. بعد که درسم را تمام کردم، اجازهٔ کار گرفتم و الان هم مجوز کار باز (open work permit) دارم. در دورهٔ دانشجویی، هم دستیار استاد بودم و هم مشاور دانشجو (student advisor)، همچنین در دانشگاه نمایندهٔ فرهنگی ایران بودم و برنامههای فرهنگی بسیار زیادی در این رابطه برگزار کردیم ازجمله بزرگترین شب پرشین، شب هندیها، شب چینیها و… در تمام این سالها کارهای بسیاری بهعنوان برنامهگذار انجام دادهام که اغلب آنها داوطلبانه بوده است. بعضی اوقات هم کار فروش انجام میدادم، و خلاصه تجربهٔ کار کانادایی زیاد باعث شد که من بلافاصله بعد از فارغالتحصیلیام در کالجی در داونتاون دوباره بهعنوان مشاور دانشجو شروع به کار بکنم. کلاً کارم همیشه با مردم بوده و کمککردن به جاافتادن زندگی جدیدی که هر مهاجری نیاز دارد. بعد، مدتی هم با آیاِساِس بیسی (ISSofBC) کار میکردم، بهعنوان کسی که به مهاجران تازهوارد کمک میکند تا کار پیدا کنند و در کانادا جا بیفتند. در دورهای که در آیاِساِس کار میکردم، زندگی خیلی فعالی داشتم؛ دو سه شغل، شب تا صبح مشغول کار، بدو بدو و ورزش و…
از چه زمانی تشخیص بیماری سرطان برای شما داده شد و چه مراحلی را برای درمان طی کردید؟
حدود هشت ماه پیش طی ورزش متوجه شدم که در بدنم اتفاقهای غیرطبیعیای دارد میافتد و وقتی به دکتر مراجعه کردم، معلوم شد که سرطان دارم، استیج ۴ و اینکه متاستاز کرده و باید هرچه زودتر شیمیدرمانی را شروع بکنم. شیمیدرمانی خیلی سنگینی را برایم در نظر گرفتند و گفتند که چون جوانم میتوانم از پس آن بربیایم.
مدتی طول کشید تا بتوانم این موضوع را بپذیرم، بهخصوص که من همیشه سبک زندگی خیلی سلامتی داشتهام، آدم خیلی فعال بودهام و روحیه و انرژیام هم همیشه بالا بوده. دو ماهی طول کشید تا به خانوادهام بگویم، همچنان در حال شیمیدرمانی بودم و سعی کردم حداقل یکیشان را بیاورم اینجا پیش خودم، ولی خب متأسفانه بهشان ویزا ندادند.
خوشبختانه دورهٔ شیمیدرمانیام کمتر از یک ماه پیش تمام شد، ولی داروهای دیگری را باید مصرف کنم که عوارض جانبی شیمیدرمانی را ندارد. هر سه هفته یک بار تزریق دارم، در بیمارستان بهمدت دو ساعت زیر سرمم و هر شب هم قرصهایی مصرف میکنم که برای هورمونتراپی است.
آیا هزینههای درمان و داروهای شما تحت پوشش بیمهٔ درمان استان بریتیش کلمبیا بوده است؟
خوشبختانه اماسپی من فعال بود، چون ماهانه ۷۰ دلار را پرداخت میکردم. از طریق همین اماسپی بخش زیادی از این هزینههای درمان و همچنین شیمیدرمانی و داروها پوشش داده شد، تنها یک سری قرصها تحت پوشش نبود که حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ دلار در ماه میشد و خودم باید پرداخت میکردم.
آیا در زمان درمان قادر به ادامهٔ کار بودهاید؟
از آنجاییکه عوارض شیمیدرمانی خیلی اذیتم میکرد، از کارم استعفا دادم، و تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم، کارهای هنری بود چون پیشینهٔ حرفهای من در ایران هنر بود. من فلسفهٔ هنر و طراحی گرافیک خوانده بودم و بعد که آمدم اینجا، کلاً از هنر دور شده بودم چون کارهای غیرهنری میکردم، ولی در دوران شیمیدرمانی که خودم بودم و آن تنهایی و تاریکی، به هنرم پناه بردم و هنرم مرا بهنوعی نجات داد؛ از این تاریکی و تنهایی درآورد و بهنوعی درمانم کرد.
لطفاً بفرمایید در روز آتشسوزی کجا بودید و چطور متوجه آتشسوزی شدید؟
من در خانه بودم و با هدفون روی گوشم همراه با موزیک داشتم روی یکی از تابلوهای جدیدم کار میکردم. آژیر خطر را نشنیدم چون صدایش ضعیف بود، در واقع از بوی دود متوجه شدم که آتشی در کار است و سریع پاسپورتم را که دم دست بود، گوشی تلفنم و تسبیحی را که مادرم بهم داده بود برداشتم و رفتم بیرون. تمام راهرو طبقهٔ ما را دود گرفته بود. خانهای هم که آتش گرفته بود، مادربزرگی با نوهاش بیرون درش ایستاده بودند و بسیار ترسیده بودند. بهجز آن، افراد سالمند زیادی در راهرو بودند که همه ترسیده بودند و جیغ میزدند. من این افراد را یکییکی بهسمت خروجی هدایت کردم و ده دقیقهای طول کشید تا ما ۱۸ طبقه را طی کنیم و برسیم پایین. بعد آتشنشانها رسیدند و فکر میکنم توانستند طی حدود یک ربع آتشسوزی را مهار کنند.
ظاهراً همهٔ وسایل زندگی و آثار هنری شما در جریان آتشسوزی از بین رفته، آیا توانستید هیچکدام از وسایل، مدارک یا آثار هنریتان را بازیابی کنید؟
واحد ما و همهٔ آنهایی که در طبقهٔ ۱۸ بودند، و البته طبقهٔ ۱۷ و ۱۹ تقریباً همهچیز را از دست دادیم. این آتشسوزی دوباره چالش جدیدی برای من شد و دقیقاً در زمانی که احساس میکردم انگار کمی دارم آرام میگیرم، چنین اتفاقی افتاد.
به ما گفتند که شما میتوانید پنج قلم چیزهای غیرپارچهای را از خانهتان بردارید و من توانستم لپتاپم، سه تا از کارهای هنریام و یک چمدان خالی را، که فکر میکردم در آن وسایلی دارم، بردارم. و دلیل اینکه هر کس تنها پنج قلم میتوانست بردارد، این بود که میگفتند چون آزبست در هوای اتاق هست و استشمام آن سرطانزاست، بنابراین افراد میبایستی خیلی سریع ضروریترین اقلام از وسایلشان را برمیداشتند.
آیا بیمهٔ آتشسوزی داشتید؟
من در واقع اتاقی از آپارتمانی در این ساختمان را اجاره کرده بودم و همخانهٔ من هم بیمه نداشت و آنها هم نسبت به وسایلی که بیمه نبودند، هیچ مسئولیتی قبول نمیکردند. به ما گفتند که اگر بیمه داشته باشید، میتوانید از آنها بخواهید بیایند بروند بالا و وسایل شما را بیاورند پایین، هرچند این وسایل بهدلیل وجود آزبست، دیگر همه سمی شده بودند و باید تمیز میشدند که هزینهٔ خیلی بالایی هم دارد. من که تنها حدود یک ماه بود به این ساختمان آمده بودم، هنوز فرصت نشده بود قراردادی با همخانهام امضا کنم و اسم من در لیست افراد این ساختمان نبود و برای همین هر امکاناتی که قرار بود به افراد خسارتدیده برسد، به من نمیرسید و حق هیچگونه ادعایی نداشتم و متأسفانه این موضوع ضرر بیشتری را شامل حال من کرد.
حدود یک ماه از این حادثه میگذرد، در حال حاضر در کجا زندگی میکنید و آیا هموطنانمان کمکی به بهبود شرایط زندگی شما کردهاند؟
دو سه هفتهٔ اول ما را در هتل جا دادند تا در آن فرصت برای خودمان دنبال خانه و وسیله باشیم، ولی با این بودجهها و وضعیت گرانی، متأسفانه علیرغم بازدیدهای زیادی که از جاهای مختلف داشتم، نتوانستم خانهای مناسب خودم و شرایطی که درش هستم پیدا بکنم. در حال حاضر هم با خانم نازنینی زندگی میکنم که به من اجازه دادهاند یک ماه در خانهشان باشم و در این فرصت دنبال جا بگردم. این خانم حالا فرشتهٔ زندگی من است.
من در دوران شیمیدرمانی چالشها و فشارهای روانی زیادی را با خودم حمل میکردم، ولی به کسی چیزی نمیگفتم چون نمیخواستم دیگران را درگیر شرایط خودم بکنم، اما در آتشسوزی دیگر درخواست کمک کردم و به مردم گفتم که این اتفاق افتاده و من دیگر بهتنهایی از عهدهاش برنمیآیم. بنابراین شروع کردم با مردم صحبتکردن و توانستم سه چهار تا از کارهای هنریام را که در دورهٔ شیمیدرمانیام تولید کرده بودم و آنها را از این آتشسوزی نجات داده بودم، برای فروش بگذارم و ویدئویی ضبط کردم که یکی از دوستان، پروین جان، آن را منتشر کرد، که آن را خیلیها دیدند و موج قشنگی از مهربانی شروع شد و عدهٔ زیادی گفتند که میخواهند آثار هنری مرا بگیرند، و من هم بهشان گفتم به من زمان بدهند تا خانهای پیدا بکنم و بتوانم بنشینم و در آرامش کار هنریام را تولید کنم.
در حال حاضر به چه کمکهایی نیاز دارید و هموطنانمان چطور و از چه طریقی میتوانند از شما حمایت کنند؟
همین الان هم خیلی تشکر میکنم بابت هرگونه کمکی که بوده، حتی بعضی اوقات به من پیغام دادهاند که مثلاً ما برای شیمیدرمانیات میآییم دنبالت و میبریمت؛ شاید خود مردم فکر کنند که این کمترین کمک است ولی اینها برای من که اینجا تک و تنها بودهام، خیلی دلگرمکننده است و من واقعاً قدردان آنها هستم.
کمکهایی که میشود به من کرد، اول از همه اینکه من به جایی نیاز دارم که بتوانم در آنجا آرامش داشته باشم. واقعیتش آخرین باری که رفتم دکتر، همین دو هفته پیش و بعد از این اتفاق، دکترم بر اساس آزمایش خونم گفت سطح استرسم خیلی بالاست و با توجه به اینکه هنوز بدنم در شرایطی هست که احتمال بازگشت سرطان خیلی بالاست، توصیه کرد که بیشتر مراقب سلامت روانم باشم. برای همین من بهدنبال جاییام که امن باشد و بتوانم آنجا در آرامش به کاری هنریام برسم تا حتی اگر نتوانم جایی استخدام بشوم، قادر باشم از طریق هنرم زندگیام را تأمین کنم، و در عین حال، به آن هدفم که میخواهم زندگی را قشنگتر کنم برسم؛ حالا با تکهای اثر هنری که به خانههای مردم اضافه میکنم و بهدنبالش عشق و محبت و صلح و همدلی… بنابراین نیاز اول من جایی مناسب برای زندگیست و اینکه مردم بتوانند از طریق هنرم حمایتم کنند. همین حالا هم اگر کسی از طریق GoFundMe مبلغی به من پرداخت بکند، من با آنها در ارتباط خواهم بود و حداقل تکهای از آثار هنریام را که این روزها برای نمایشگاهم رویشان کار میکنم، تقدیمشان خواهم کرد.
همچنین با توجه به سابقهٔ کاریام بهعنوان برنامهگذار و برگزارکنندهٔ برنامههای فرهنگی، اگر کسی کاری در این زمینه به من پیشنهاد بدهد، با اشتیاق استقبال خواهم کرد.
آیا از وضعیت دیگر هموطنانمان که محل سکونتشان در جریان آتشسوزی آسیب دیده اطلاعی دارید؟ آیا میدانید به آنها چطور میشود کمک کرد؟
بله، همان شبی که آتشسوزی اتفاق افتاد، خیلی از این افراد که در این خانهها بودند اغلب سن بالایی داشتند و انگلیسیشان هم خوب نبود، و وقتی که تیمهای کانادایی برای کمک آمده بودند، من مترجم آنها شده بودم. خلاصه خیلی از آدمها را دیدم که خانههایشان و وسایلشان را از دست دادند. بعضی از این خانوادهها را که با ما توی همان هتل بودند، بعد دیگر ندیدمشان و فکر میکنم جایی پیدا کردند و رفتند، و تا آنجا که من میدانم، به خیلیها واحد دیگری از ساختمان کناری دادند و سعی کردند در آنجا اسکانشان بدهند. دلیل وجود واحدهای خالی زیاد در ساختمانهای این مجموعه هم، فکر میکنم این است که خیلیها بهخاطر آتشسوزی، که بار دوم بود اتفاق میافتاد، این ساختمانها را ترک کردهاند. آقایی از دفتر این مجموعه میگفت که الان نوتیس برای تخلیه زیاد دریافت میکنند.
اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید لطفاً بفرمایید.
اول از همه خیلی تشکر میکنم از شما، گرچه که هر بار گفتن این داستان برای من خیلی سخت است و حقیقتاً هر بار اشکم درمیآید، ولی بهلطف خدا دوباره داریم جان میگیریم. همچنان از همهتان ممنونم و فقط امیدوارم بهزودی زود خبر بعدیای که از نورا بشنوند، این باشد که اتفاق خیلی خوبی افتاده و نورا خودش دارد باعث کمک به بقیه میشود؛ مثل قبل، قویتر از قبل.
با سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.
علاقهمندان میتوانند برای آشنایی با آثار هنری نورا محمدیون و همچنین تماس با این هنرمند از صفحهٔ اینستاگرام او به آدرس زیر دیدن کنند:
www.instagram.com/nooroshadi
همچنین کمک مالی به ایشان از طریق لینک زیر امکانپذیر است: