نویسندهای از ایران با امضاء محفوظ
پس از حملهٔ موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل، مردم ایران بهشدت نگران وقوع جنگاند. این نگرانی در میان تمام اقشار جامعه، از خانوادهها تا کسبوکارها، بهوضوح دیده میشود. بسیاری از مردم تلاش میکنند تا اخبار را بهصورت لحظهبهلحظه دنبال کنند. بحثها در رسانههای اجتماعی و گفتوگوهای روزمره بیشتر حول محور احتمال واکنش نظامی اسرائیل و تأثیر آن بر زندگی عادی مردم میچرخد.
در همین حال، برخی از مردم نیز تلاش میکنند تا آرامش خود را حفظ کنند و به زندگی عادیشان ادامه دهند، اما نگرانی از بیثباتی اقتصادی و امنیتی تأثیر محسوسی بر رفتارهای اجتماعی و حتی خرید و فروشها داشته است. این وضعیت باعث شده تا در برخی از مناطق کشور تقاضا برای کالاهای اساسی و سوخت افزایش یابد و حتی صفهایی طویل در مقابل پمپبنزینها و فروشگاهها شکل بگیرد.
در این ميان دو دسته وجود دارند. دستهای معتقدند راه نجات ایران از دست جمهوری اسلامی، حملهٔ اسرائیل یا دخالت مستقیم خارجی است. این گروه بر این باورند که وضعیت کنونی ایران بهدلیل سیاستها و عملکرد حکومت بهگونهای شده که اصلاحات داخلی دیگر کارساز نیست و تنها یک تغییر اساسی که از خارج از مرزها تحمیل شود، میتواند باعث بهبود اوضاع شود. دستهٔ دیگر این دیدگاه را بهدلیل پیامدهای ناگوار جنگ و دخالت خارجی در کشور، ازجمله آسیبهای جانی، تخریب زیرساختها و تشدید بیثباتی، بهشدت رد میکنند. آنها میگویند که چنین راهحلهایی نهتنها به استقلال و حاکمیت ملی آسیب میزند، بلکه میتواند منجر به بحرانهای بزرگتری شود و تجربهٔ کشورهای دیگر در منطقه، مانند عراق و سوریه، را یادآوری میکنند که مداخلهٔ نظامی خارجی وضعیت را بهمراتب بدتر کرده است.
از سوی دیگر، حامیان جنگ معتقدند که خطرات چنین سناریویی کمتر از پیامدهای ادامهٔ حکومت کنونی است. بهعقیدهٔ آنها، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بهحدی رسیده که مردم تاب و توان مقابله با آن را ندارند و هر نوع تغییر حتی بهقیمت مداخلهٔ خارجی را به وضعیت فعلی ترجیح میدهند. در واقع، این دیدگاه نمایانگر ناامیدی عمیقی است که برخی از شهروندان نسبت به تغییرات از درون کشور احساس میکنند.
درگیری ایران و اسرائیل در خاورمیانه، همواره یکی از بزرگترین چالشهای امنیتی سیاسی منطقه و جهان بوده است. این تنشها بیشتر بهدلیل حمایت جمهوری اسلامی ایران از گروههای شبهنظامی، تروریستی و مسلح است. در پی حمایتهای مستمر جمهوری اسلامی ایران از این گروههای تروریستی، همچون حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان، تنشها به اوج خود رسید. حماس بهعنوان یکی از اصلیترین گروههای مقاومت فلسطینی، درگیریهای متعددی با اسرائیل داشته و همواره از سوی ایران بهلحاظ تسلیحاتی و مالی حمایت شده است. حزب الله نیز، بهعنوان یک نیروی شبهنظامی قدرتمند و وابسته به ایران، نقش برجستهای در جنوب لبنان و مناطق مرزی اسرائیل ایفا میکند. در این روزها تقابل مستقیم و غیرمستقیم میان نیروهای دو طرف در مناطق مختلف به اوج خود رسیده است. حملات موشکی به خاک اسرائیل، میتواند آغازی برای یک جنگ تمامعیار در منطقه باشد و پیامدهای وسیعی را نهتنها برای این دو کشور، بلکه برای تمام خاورمیانه و حتی جهان به دنبال داشته باشد.
جمهوری اسلامی با استفاده از این گروهها بخشی از استراتژی منطقهایاش برای مقابله با نفوذ اسرائیل و متحدان غربیاش در خاورمیانه را جامهٔ عمل میپوشاند. این اعمال برای اسرائیل نهتنها نشان از تهدیدی برای امنیت ملیاش است، بلکه عاملی برای تغییر توازن قدرت در منطقه بهنفع رهبری جمهوری اسلامی است. البته هستند کسانی که فکر میکنند وجود جمهوری اسلامی در منطقه و نیروهای نیابتیاش برای دولت دست راستی نتانیاهو نعمت است. او از وجود این تهدیدها استفاده میکند تا هر چه بیشتر به کشتار در سرزمینهای اشغالی و لبنان ادامه دهد.
این تنشها میتواند پیامدهای خطرناکی برای کل منطقه به همراه داشته باشد و احتمال درگیریهای گستردهتر را افزایش دهد. حملهٔ موشکی به اسرائیل اشتباهی بزرگ بود که عملاً مردم و کشور را به خطر انداخت.
مواضع تند خامنهای در نماز جمعه نیز ممکن است به افزایش تنشها و بیثباتی بیشتر در منطقه منجر شود. خطبههای خامنهای در نماز جمعهٔ هفتهٔ گذشتهٔ تهران، نشاندهندهٔ موضع افراطی و بیتغییر او در برابر اسرائیل است. این سخنان، در حالی بیان شده که تنشها در منطقه بهویژه پس از حمله موشکی به اسرائیل، به اوج خود رسیده، واکنشهای بینالمللی و منطقهای را برانگیخته است، و احتمال تشدید درگیریها و بحرانهای امنیتی و سیاسی را در منطقه افزایش خواهد داد.
با افزایش درگیریها، احتمال دارد ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی به حمایت بیشتر از اسرائیل روی آورند و حضور نظامی خود را در منطقه افزایش دهند. این مسئله میتواند به افزایش بیثباتی و ناامنی در خاورمیانه و حتی به رویاروییهای بیشتری با کشورهای همپیمان ایران مانند سوریه و لبنان منجر شود.
به نظر میرسد جامعهٔ بینالمللی، بهویژه کشورهای اروپایی و ایالات متحده، بهشدت به این حمله واکنش نشان خواهند داد. این واکنشها میتواند شامل تحریمهای جدید علیه ایران یا حتی تلاش برای وضع قطعنامههای شدیدتر در سازمان ملل باشد. از سوی دیگر، کشورهای همپیمان جمهوری اسلامی مانند روسیه و چین ممکن است به حمایت از موضع ایران برخاسته و منازعات دیپلماتیک را پیچیدهتر کنند.
در این شرایط بحرانی، نکتهای که این روزها توجهها را به خود جلب کرده کنار گذاشتن لفظ «جمهوری اسلامی» و استفاده از نام «ایران» در زمان تهدیدها به تلافیجویی از سوی اسرائیل، آمریکا و دیگر متحدان آنهاست.
همانهایی که پیش از این بارها گفته بودند حساب جمهوری اسلامی با مردم ایران سواست، حالا در چرخشی آشکار از حملهٔ «ایران» به اسرائیل و تلافی اسرائیل در پاسخ به «ایران» سخن میگویند. گویی زمینه را برای کشتار اجتنابناپذیر مردم عادی مهیا میکنند.
اگر اسرائیل بخواهد مانند آنچه در غزه و لبنان عمل کرده پیش برود، روزهای بسیار سختی برای مردم در پیش خواهد بود.
اینها عواقب جنگی است که جنگ ما نیست. عواقب قلدری حکومتی است که مردم بیگناه را گروگان گرفته، سرمایهٔ ملیشان را خرج تجهیز گروههای تروریستی کرده و با جاهطلبیهای بیمارگونه میخواهد برای خودش اعتباری بین مخالفان اسرائیل جلب کند و حواس مردم را از ظلمهایی که بر آنها میکند و بیکفایتیهای داخلیاش، پرت کند. حکومتی که به تأسی از بنیانگذارش باور دارد «جنگ نعمت است»، چون فرصتی مییابد تا بهبهانهٔ جنگ به قلعوقمع مخالفان داخلیاش بپردازد و در حالیکه رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان بیکفایتش در امنترین پناهگاهها سنگر گرفتهاند، مردم عادی را به کشتن بدهد و با کشتهشدنشان مظلومنمایی کند؛ مردمی که بارها جانشان را کف دستانشان گرفتهاند و با این حکومت ظالم و فاسد جنگیدهاند و سرکوب شدهاند، حالا در خطر بیشترین آسیبها قرار گرفتهاند؛ مردمی که آرزو میکنند بمبهای سنگرشکن پناهگاههای سران جمهوری اسلامی و فرماندهان سرکوبگر سپاه را هدف بگیرد تا بتوانند در قیامی کنترل کشورشان را از دست این حکومت خونریز و ستمگر پس بگیرند.
روزهای سخت و پرتبوتابی پیش روست…