گفتوگو با ڕزگار حەمە ڕەشید، هنرمند و کارگردان ساکن ونکوور، بهمناسبت روی صحنهرفتن نمایش «دودی پشت طناب»
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
ڕزگار حەمە ڕەشید، هنرمند برجستهٔ تئاتر است با نزدیک به چهار دهه حضور فعال در صنعت هنرهای نمایشی. او که زادهٔ شهر سلیمانیه در کردستانِ عراق است، ۲۵ سال است که کانادا را وطن خود میداند و پیش از اقامت در ونکوور در شهرهای مختلف زندگی کرده است. رزگار با وجود چالشهای مهاجرت و جابهجایی، پیشینهٔ حرفهای پرباری در عرصهٔ تئاتر را حفظ کرده و بهعنوان کارگردان، نمایشنامهنویس، بازیگر، تکنسین، مربی بازیگری و غیره فعالیت میکند.
رزگار طی سفر حرفهایاش، تعداد بسیار زیادی تولیدات نمایشی، سمینار، سمپوزیوم، و کارگاه با تمرکز بر موضوعات متنوعی ازجمله نقد تئاتر، مشارکت اجتماعی، و تکنیکهای بازیگری را مدیریت کرده است. مشارکت او در این زمینهها با فعالیت و همکاری در پروژههای بینالمللی، از کانادا هم فراتر میرود.
او بهعنوان یکی از بنیانگذاران Sky Theater Group و عضوی متعهد در سازمانهای مختلف هنری و تئاتری، عمیقاً متعهد به پیشبرد هنرهای نمایشی است. تلاشهای او، جوایز و تقدیرهای متعددی را برایش به ارمغان آورده است، ازجمله قدردانیهایی از سوی پلتفرمهای معتبری مانند جشنوارهٔ بینالمللی تئاتر ادینبورگ.
باخبر شدیم بهزودی نمایش جدیدی از رزگار حهمه با عنوان «دودی پشت طناب» (A Smoke Behind the Rope) از پنجم تا دهم ژوئیه در سالن راندهاوس در داونتاون ونکوور به روی صحنه خواهد رفت و بههمین مناسبت گفتوگویی با ایشان انجام دادهایم که توجهتان را به آن جلب میکنیم.
* * * * *
سلام رزگار عزیز. ممنون از وقتی که به ما دادید. برای شروع، لطفاً دربارهٔ پروژهٔ جدید خود، «دودی پشت طناب» برایمان بگویید. چه چیزی باعث شد که این پروژه را شروع و روی آن کار کنید، و چرا تصمیم گرفتید روی موضوعِ فعالیت سیاسی و سرکوب تمرکز کنید؟
از شما برای فرصتِ برای بحث در مورد پروژهٔ جدیدمان، «دودی پشت طناب»، سپاسگزارم.
من چند سالی بود که با این موضوع زندگی میکردم و از آن ناراحت بودم. مشاهدهٔ تصاویر و سپس خواندن روایتهای آنهایی که در زندانها به مرگ محکوم شدند و همچنین اطلاع از اخبار و تجربیات عزیزانشان، عمیقاً مرا تکان داده است. این تجربهٔ عمیق الهامبخش من بود تا از طریق تلاشهای ادبی و هنری خود، این موضوعات را کاوش و بررسی کنم.
من چند سال پیش شروع به نوشتن شعری کردم اما نتوانستم آن را کامل کنم و آنچه را که در دلم بود بهطور کامل بیان کنم. پس از آن، کار روی یک رمان را شروع کردم که همچنان پیشنویسی است که باید آن را تمام کنم. همزمان به نوشتن یک نمایشنامه فکر کردم، چندین بار تلاش کردم و ایده را رها کردم؛ پاکش میکردم و دوباره شروع میکردم. از طریق شخصیتها و رویدادهای مختلف، دوباره شروع میکردم، دوباره تسلیم میشدم و از نو شروع میکردم. در نهایت پروژه را برای مدتی طولانی رها کردم و بهجای آن، دو شخصیت را در ذهنم تجسم کردم که با آنها زندگی میکنم و میخواهم به آنها خیلی نزدیک شوم. من تصاویر آن دو شخصیت را با چندین رویداد واقعی ترکیب میکردم و آنها را با هم در ذهنم در هم میآمیختم. وقتی بالاخره شروع به نوشتن کردم، این شخصیتها را از نزدیک میشناختم.
دلیل انتخاب موضوع زندانیان سیاسی و اعدام و شکنجه، شاید بهخاطر داستان برادرم باشد که در جوانی دستگیر شد. او تجربیات خود از دستگیری، جمعشدن در اتاق اعدام و شاهدبودن اعدام برخی از دوستانش و همچنین حکم حبس ابد خود را بازگو کرد. همچنین به داستانهای دیگر زندانیان گوش میدادم و از آنها سؤالاتی میپرسیدم. خواندن این تجربیات و فکرکردن به آنها، تأثیر قابلتوجهی در نوشتن این نمایشنامه داشت.
چگونه از رویدادهای واقعی الهام گرفتید و در عین حال عناصر نمایشنامه را بهصورت تخیلی وارد کار کردید؟ آیا همهٔ آن رویدادهای واقعی مربوط به ظلم و ستم در ایران است، یا شامل تجربیاتی از دیگر دیکتاتوریهای جهان نیز است؟
نمایشنامه با برخوردی ساده بین یک پسر و دختر شروع میشود اما سپس به زندگی و احساسات، افکار و روابط آنها میپردازد. از اینرو، هدف نمایش آن است که درگیریها و مبارزات کنشگران را تصویر کند. با اینحال، به جنبهٔ هنری، زیباییشناختی و حرفهای نوشتن یک متن تئاتری پایبند است.
در این نمایش، هدف ما برانگیختن واکنشهای عاطفی گذرا مانند اشک یا خنده نیست، زیرا این سادهترین راه برای تولید نمایشی است که حواس مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. این شیوه تأثیر درستی روی مخاطبان بر جای نمیگذارد؛ فقط موجی موقتی از حسگرهاست، و با پایان نمایش، آن هم به پایان میرسد. آنچه برای ما مهم است، چیزیست که کارگردانانی مانند برتولت برشت و آنتونن آرتو توصیف میکنند: چگونه میتوان تأثیر ملموسی روی تماشاگر گذاشت. بهطور مثال، شاهکارهای زیادی دربارهٔ زندان در تاریخ ادبیات وجود دارد، مانند جنایت و مکافاتِ داستایوفسکی، بینوایانِ ویکتور هوگو، غریبهٔ کامو، دادگاهِ کافکا و دهها نمونهٔ دیگر که زندانها و زندانیان را بهشکلهای مختلف توصیف میکنند، هرچند، هریک از آنها زندان را از منظری متفاوت طراحی کردند، ما همیشه با هر شخصیت جدید، ابعاد جدید، متمایز و منحصربهفردی را کشف میکنیم.
در این متن، من جنبههایی از شخصیتها را ارائه کردهام که شاید برای نویسندگان دیگر کمتر جذاب بوده است.
در مورد قسمت دوم سؤال شما، بله، این داستان بهویژه از زندانهای ایران و همچنین زندانهای عراق، ترکیه و سوریه الهام گرفته است. با اینحال، رژیمهای دیکتاتوری و تمامیتخواه را بهطور کلی با همهٔ اشکال سرکوب، نظارت، کنترل، آزار و اذیت و مجازات مورد بحث قرار میدهد.
داستان این نمایش، این مضامین را از طریق شخصیتهایی که در متن نمایشنامه طراحی شدهاند، به تصویر میکشد، و مملو است از لحظات خوب و بد، طنز و غم، عشق و نفرت، نزدیکی و جدایی، و لحظات بسیاری سرشار از هنر، رقص، آهنگ، سکوت و شعر.
لطفاً دربارهٔ روند تحقیق و جستوجو برای بسط و سیر تکامل نمایشنامه برایمان بگویید. آیا با کارشناسان یا افراد دارای تجربهٔ دست اول در شرایط مشابه هم مشورت کردهاید؟
تحقیقات من در مورد این موضوع با جمعآوری اطلاعات از منابع مختلف آغاز شد، با سؤالاتی از برادرم، سپس از همبندیهای او و بعد از همهٔ کسانی که برای دستیابی به آزادی در زندان بودند. کنجکاو بودم که بفهمم فداکاریکردن به چه معناست و شرایطی را بررسی کنم که افراد را به جایی میرساند که دیگر احساس درد جسمی نکنند و حاضر به مواجهه با شکنجه، آزار و اذیت، قتل و اعدام شوند، در حالیکه همهشان رؤیایی دارند که برایش زندگی میکنند و میمیرند.
مشخص شد که بسیاری از حوادث واقعی مقاومت در داخل زندانها رخ میدهد و کسانی که خارج از سیستم زنداناند، ممکن است باور این داستانها برایشان مشکل باشد.
بخش دوم تحقیق من شامل خواندن نامههای زندانیان سیاسی بود که بیشتر آنها در منابع مختلف منتشر شده و در دسترس بودند. این نامهها از طرف زندانیان به بستگان و دوستان خود قبل از اعدام نوشته شده بودند و همچنین گزارشات محاکمههای آنها و آنچه که در برابر قضات رخ داده بود. با مشاهدهٔ رفتار محترمانهٔ آنها نسبت به همبندان خود، بینشی در مورد شخصیت کسانی که میدانستند پایان زندگیشان نزدیک است، پیدا کردم.
اینها همه بخشی از فرآیند تحقیق من قبل از نوشتن متن بود. من این رویکرد را در برخی از کارهای قبلیام هم به کار گرفتهام و این تحقیق را با همکاری تئاتر پژوهشمبنای دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام دادهام.
این نمایش به گفتوگوهای پسر و دختری میپردازد که آخرین شب خود را در زندان سپری میکنند. برای بهتصویرکشیدن چنین لحظات پرتنشی روی صحنه با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
بهتر است بگوییم پسر و دختری که آیندهٔ آنها نامعلوم است. ممکن است غافلگیریهایی در انتظار آنها باشد و سرنوشتشان چرخش غیرمنتظرهای بیابد. آنها از سلول انفرادی خود در حال ساختن زندگی جدیدیاند.
چالشهای زیادی در این زمینه وجود دارد، مانند نوسانات روحی شخصیتها و تلاش برای ثبت دقیقترین احساسات درونی آنها در هر لحظه از نمایش.
از منظر هنری، ترجمهٔ حوادث زندگی واقعی به تئاتری جذاب بدون ازدستدادن ماهیت روایت، بسیار مهم است. ایجاد تعادل بین وفادارماندن به تجربیات شخصیتها و القای خلاقیت در تصویرسازی، نیازمند دقت است. اغلب، وقتی میخواهید در مورد رویدادی واقعی بنویسید، ویژگیهای منحصربهفرد آن رویداد ممکن است شما را از ملاحظات هنری دور کند. از اینرو باید با دقت پیش میرفتیم و مطمئن میشدیم که فضای نمایش خیلی آرام و راکد نباشد تا مراحل روانی شخصیتها بیشازحد بر مخاطب تأثیر نگذارد.
نمایش خیلی تغییر میکند و شرایط ناپایدار است. اگرچه وضعیت فلسفی صحنه پایدار است، حالت فیزیکی و تخیلی اجرا پویا و پر از تغییر است. این امر امکان خلق لحظات زیباییشناختی را فراهم میکند و مخاطب را درگیر وقایعی میکند که جلوی چشمانش اتفاق میافتد.
علیرغم این چالشها، این تلاش سرشار از پتانسیل داستانگویی عمیق و طنین عاطفیست که نوید تجربهٔ تئاتریِ متقاعدکنندهای را هم به اجراکنندگان و هم به تماشاگران میدهد. البته چالشهای زیاد دیگری هم وجود دارد که ما ازجمله من، بازیگران و در کل دستاندرکاران نمایش میتوانیم بعد از اجرا بیشتر در موردشان صحبت کنیم.
چه پیام یا احساساتی را امیدوارید مخاطبان از تجربهٔ تماشای «دودی پشت طناب» دریافت کنند؟ چه امیدی به تأثیر این نمایش، چه در جامعهٔ تئاتر و چه در جامعه بهطور کلی دارید؟
تفسیر ما از این مضامین با هدف دستیابی به مخاطبان گسترده در سراسر ونکوور و کانادا، فراتر از جوامع است. ما در تلاشیم تا بر جنبههایی از زندگی که اغلب مورد توجه قرار نمیگیرند، بهویژه با توجه به تمرکز انتخابی رسانههای جریان اصلی، نوری بتابانیم. در عصری که تحت سلطهٔ رسانههای اجتماعیست، جایی که اخبار جعلی تکثیر میشود و واقعیت را تحریف میکند، آنقدر اخبار جعلی، شخصیتهای جعلی، ایدههای جعلی و رویدادهای جعلی ایجاد کردهاند که رویدادها، اخبار و شخصیتهای واقعی ناپدید میشوند و شنیده نمیشوند؛ کار ما بهدنبال کاهش سروصدا و مواجههٔ بینندگان با واقعیت رویدادهای جهانی است.
ما امیدواریم که این نمایش درک عمیقتری از واقعیتهای پیش روی جوامع تحت ستم در سراسر جهان را تقویت کند و باعث همبستگی و اقدام بینالمللی شود. خواه دفاع از حقوق تظاهرکنندگان باشد، یا محکومکردن استفاده از مجازات اعدام، یا پیشنهاد حمایت از خانوادههای قربانیان، ما به قدرتِ حتی جزئیترین اقدامات بشردوستانه اعتقاد داریم.
از منظر هنری، امیدواریم سبکی که در حال آزمایش آنیم، بتواند تأثیری واقعی بگذارد، مدتی طولانی پس از بستهشدن پرده افکار را برانگیزد و گفتوگوها و تفکرات معناداری را ایجاد کند.
فکر میکنید چه چیزی تفسیر شما از این مضامین را از سایر آثاری که به موضوعات مشابه میپردازند، متمایز میکند؟
این تلاشی ماجراجویانه برای آمیختن با خون مخاطب است. این نمایش چگونه میتواند بهطور قابلتوجهی بر آنچه آرتو اغلب آن را طاعون میخواند، تأثیر بگذارد؟ پس از اجرا، مخاطب باید لکهای بر روی افکار خود احساس کند و سؤالات جدیدی برایش مطرح شود. منظور ما سؤالی نیست که هیچکس هیچوقت به آن فکر نکرده باشد، بلکه سؤالیست که نادیده گرفته شده است.
در میان پیچیدگیهای مدرنیته، ازجمله برهمخوردن تمرکز بهدلیل دنیای دیجیتال و انزوای اجتماعی، ما امیدواریم بتوانیم از تئاتر بهعنوان مجرای ارتباط مجدد با خود و یکدیگر استفاده کنیم.
زندگی روزمره و روال همیشگی اغلب باعث میشود که سؤالات اساسی دربارهٔ خود، روابط و اصول انسانیمان را فراموش کنیم. دنیای جدید آنقدر گرفتار است که انسان حتی فراموش میکند حس زندگی را در آن استشمام کند تا اینکه در آخرین لحظات زندگیمان به یادش میآوریم و شاید بگوییم زندگی نسیمی بود که از کنار گوشم گذشت.
علاوه بر مشکلات کلاسیک سیستمهای کار و سرمایه، مشغلههای دنیای دیجیتال و انزوای مردم آنها را هزاران فرسنگ از خودشان، خودِ زندگی و زندگی واقعی دور میکند. تئاتر فرصتی عالی برای برقراری ارتباط مجدد و ایجاد لحظات تفکر، پرسش و تأمل در مورد خود و یکدیگر است.
تفاوت اصلی در این کار ممکن است در سادگی آن باشد. ما مسائل را پیچیده و فلسفی میکنیم تا در نهایت به شفافیت و آسانی نامنتظری برسیم.
در طول این نمایش، ما رویدادها، داستانها و شکلهای جدید و تکاندهندهای را میبینیم و میشنویم، اما در بیشتر آن لحظات، مخاطب ممکن است شوکه شود، یا بگذارید بگوییم، ما میخواهیم آن شوک را ایجاد کنیم یا آنها را وادار کنیم که بگویند، عجب! این در دنیایی که من در آن زندگی میکنم دارد اتفاق میافتد؟ چرا هنوز آنطرف دنیا را اینطور ندیدهام؟ یا کاری کنیم که بگویند، من شرایط مشابهی را پشت سر گذاشتم اما بهروشی متفاوت. ما میخواهیم آن لحظات را خلق کنیم و امیدوارم بتوانیم به هدفمان برسیم.
آیا میتوانید دربارهٔ انتخابهای هنری یا تکنیکهایی که برای انتقال عمق احساسی و پیچیدگی شخصیتها و موقعیتشان استفاده کردهاید، صحبت کنید؟
تمرکز هنری این اثر بر روی بازیگری است. هر چیز دیگری برای خدمت به بازیگر ایجاد شده است.
برای بهرهگیری از تمام تواناییهای پنهان بازیگران، ما سلسلهتمرینات منحصربهفردی انجام میدهیم. بازیگران حرفهایاند و تجربهٔ کارهای قبلی زیادی دارند، اما هر پروژه ویژگیهای خاص خود را دارد. بهخصوص در کار ما که لحظهها بهسرعت تغییر میکنند، بازیگران باید کمک کنند تا لحظات مختلف را تجسم کنند. آنها علاوه بر تغییرات درونی شخصیتها، یکدیگر را در حالات روحی و جسمی مختلفی قرار میدهند و با هم بازیهایی پرتکاپو انجام میدهند. اَشکال روی صحنه، حرکات، صداها و افکتها همگی فضایی را ایجاد میکنند که مخاطب را مشتاق دیدنِ لحظات بعدی میکند و اینکه نمایش را با عطش تماشا کند.
ما شخصیتها را طوری طراحی نکردیم که بازیگرها بیایند و به آنها عادت کنند، چون اگر این کار را میکردیم، فرصتی برای هنرپیشهها وجود نداشت که خلاقیت خود را به کار اندازند. بهخصوص که متن را خودم بهعنوان کارگردان نوشتم، اگر این کار را میکردم، کل گفتمان نمایشنامه منعکسکنندهٔ متن من بود. ما این را نمیخواستیم، میخواستیم بدانیم چگونه بازیگر را در طراحی و ساخت ابعاد شخصیتها مشارکت دهیم و آنها را در جای طبیعی خود قرار دهیم تا بتوانند خلاقیت خود را در این کار کشف کنند. من از این روش در سالهای گذشته و تجربیات قبلیام استفاده کردهام و آن را با تمرینهای بداهه ترکیب کردهام، اما در این کار تکنیک پختهتری داریم و بازیگران بهراحتی با دنیای شخصیتها میآمیزند.
بهنظر شما چگونه این نمایشنامه به گفتوگوهای گستردهتر در مورد فعالیت سیاسی، سرکوب و حقوق بشر کمک میکند؟
ابعاد کامل اهداف ابتکاری نمایشنامه ممکن است پس از ارائهٔ نمایش آشکار شود. با اینحال، این محور اصلی تلاش ماست. ما قاطعانه به شرکت در این بحثها متعهدیم و مهمتر از آن به ایجاد فشارهای اساسی نهتنها در ایران، عراق، ترکیه، سوریه و سایر کشورهای سرکوبگر، بلکه برای اطمینان از لغو مجازات اعدام در سراسر جهان. علاوه بر این، هدف ما جلوگیری از دستگیری و مجازات افراد بهدلیل داشتن دیدگاههای متفاوت است و تضمین اینکه هر یک از اعضای جامعه میتوانند بهطور کامل از حقوق اساسی خود استفاده کنند.
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد «دودی پشت طناب» و پروژههای آیندهٔ خود با ما در میان بگذارید؟
این اثر قرار است امسال و سال آینده در چندین جشنوارهٔ داخلی و بینالمللی شرکت کند. امیدواریم مخاطبان هرچه بیشتری آن را ببینند و پیامهایش را دریافت کنند.
از شما و مجلهتان برای این فرصت و بحث دربارهٔ بسیاری از جنبههای نمایشمان، سپاسگزاریم.
مردم چطور میتوانند برای تماشای این نمایش بلیت تهیه کنند؟
میتوانند یا از این لینکهای استفاده کنند یا:
https://www.skytheatregroup.com
https://www.eventbrite.ca/e/a-smoke-behind-the-rope-tickets-861954809037
با سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.