مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
سریال «نجیبزادهای در مسکو»، مینیسریالی درام، تاریخی و مهیج، محصول سال ۲۰۲۴ کشور انگلستان، بهنویسندگی و کارگردانی بن ونستون است. بازیگرانی چون ایوان مکگرگور، مری الیزابت وینستد، بو گادسون، جانی هریس، لی هاروی، آناستازیا هیل، پل ردی و آلکسا گودال در این سریال به ایفای نقش پرداختهاند. سریال «نجیبزادهای در مسکو» براساس رمانی با همین عنوان بهقلم آمور تولز ساخته شده است.
خلاصهٔ داستان
کنت روستوف پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بهجرم اشرافزادگی، بهجای اعدام، به حبس ابد در هتل متروپل مسکو محکوم میشود. او در این هتل، که بهسرعت به زندانی لوکس تبدیل میشود، مجبور است با شرایط جدید خود سازگار شود و در عین حال، با محدودیتهای آزاردهندهای که بر زندگیاش تحمیل شده، دستوپنجه نرم کند.
طی سالهای متمادی حبس، کنت با شخصیتهای مختلفی در هتل آشنا میشود که هر یک بهنوعی بر داستان و تحول شخصیتی او تأثیر میگذارند. این تعاملات نهتنها به او کمک میکنند تا شرایط خود را پذیرا شود، بلکه فرصتهایی برای رشد و درک عمیقتری از انسانهای اطرافش فراهم میآورند.
دربارهٔ سریال
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه مهمترین انقلاب قرن بیستم بود که تقریباً تمام دنیا را تحت تأثیر خود قرار داد و جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرد. در جریان انقلاب روسیه، مالکیت خصوصی لغو شد و تمام امور به شوراها واگذار شد. تمام زمینهای مالکان نیز میان دهقانان تقسیم شد. در ۱۹۱۸ میلادی، بلشویکها رسماً نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر دادند. در بامداد ۱۷ ژوئیهٔ ۱۹۱۸ نیکلای دوم و اعضای خانوادهاش در زیرزمین خانه به ضرب گلوله بهدست بلشویکها کشته شدند و اجساد آنان در جنگل مجاور شهر سوزانده و دفن شد. اشراف روسیه نیز یکی پس از دیگری به سرنوشت تلخی دچار شدند؛ یا اعدام شدند، یا به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند. آنهایی که خوششانستر بودند، توانستند از کشور فرار کنند. نقلقولی از رئیس پلیس مخفی حکومت کمونیستی تحت عنوان «چکا» هست که به مأمورانش میگفت: «هدف ازبینبردن بورژوازی بهعنوان یک طبقه است. برای دستگیری اشخاص ضروری نیست دلیل و مدرکی دربارۀ فعالیت آنها علیه حکومت شوروی یا اظهار مطلبی بر ضد حکومت داشته باشید. اولین سؤال شما از بازداشتشدگان باید این باشد که از کدام طبقه است، فرزند کیست، کجا تحصیل کرده و چه شغلی داشته است. پاسخ به این سؤالات برای تعیین سرنوشت شخص کافی است.»
این سریال که با اقتباس از رُمانی بههمین نام ساخته شده است، داستان آن دورهٔ اختناق و یکی از همین نجیبزادهها یا بهقولی بورژواهاست. سریالی که نگاهی عمیق به زندگی کنت الکساندر روستوف دارد، اشرافزادهای که زندگیاش بهشکلی بیرحمانه تحتتأثیر پیامدهای انقلاب روسیه قرار گرفت. روستوف، یک اشرافزاده است که با تخصصش دربارهٔ جفتکردن شرابها، برای زندگی در رفاه و آسایش به دنیا آمده است، رفاهی که از اجداد زمیندارش به او به ارث رسیده است. وقتی از شغلش پرسیده میشود، با غرغر پاسخ میدهد: «داشتنِ شغل در شأن یک جنتلمن نیست.» پیش از آنکه او بتواند مدیریت املاک خانوادگیاش را برعهده بگیرد، انقلاب روسیه بیرحمانه سر میرسد. یک شعر انقلابی در دوران دانشجویی او را از تیرباران نجات میدهد.
کنت روستوف بهدلیل شعری انقلابی که پیشتر سروده و طبقهٔ خود را نقد کرده بود، از مجازات اعدام جان به در میبرد اما محکوم به حبس ابد در اتاقی محقر در هتل متروپل مسکو میشود. او از سالها زندگی در اوج اشرافیت و تجمل، خود را یکشبه محبوس در هتل متروپل مییابد. این هتل، که بهعنوان محل اقامت اجباری او تعیین شده، بهسرعت از یک مکان مجلل به زندانی عجیب برای او تبدیل میشود. با اینحال، کنت با قدرت و شخصیت منحصربهفردش، توانسته روحیهاش را حفظ کند و حتی در این شرایط دشوار نیز به دنبال یافتن معنا و هدف در زندگیاش باشد.
مهمترین پیام این سریال و البته رُمانی تحت همین عنوان، چگونگی برخورد انسانها با تغییرات زندگی است. تغییراتی که گاهی بسیاربیرحماند و چنان ناگهانی رخ میدهند که آدم فرصت نمیکند راهی برای خروج از آن بیابد. پس ناگزیر باید راهی برای کنارآمدن با آن شرایط پیدا کند. از طریق زندگی کنت و تعاملات او با سایر شخصیتها که هر کدام داستانهایی مختص به خود دارند، این سریال به بررسی عمیقتری از ماهیت انسانی، استقامت، و تابآوری میپردازد. ما در خلال تماشای این سریال شاهد تحول یک انسانیم و تأثیری که تاریخ بر سرنوشت او میگذارد. کنت با تمام توانش میکوشد در دنیایی که دیگر متعلق به او نیست، معنا و هدفی برای زندگیاش بیابد.
بازی ایوان مکگرگور بسیار بسیار درخشان است. مکگرگور دربارهٔ انتخابش برای این نقش خوشحالیاش را اینگونه بیان کرده است: «این داستانی فوقالعاده و شگفتانگیز است و من بسیار خوشحالم که توانستم چنین نقش فوقالعادهای را بازی کنم.»
در طول تاریخ بهنام عدالت و آزادی و برابری جنایتهای بسیار زیادی انجام گرفته است. ازجمله انقلاب اکتبر که شعارش نجات فرودستان و زحمتکشان از یوغ بردگی بود، اما بسیار خون ریخت.
در دیکتاتوریهای کمونیستی، نقض آزادی، هم بهنام عدالت و هم بهبهای آن، برابری و صلح بود. تاریخ ثابت کرد که هیچکدام از آرمانهای اجتماعی که آن انقلاب از آن دم میزد، تحقق نیافت. ایدۀ عدالت اجتماعی، آزادی و برابری از همان روزهای آغازین و هفتهها و ماههای ابتدای انقلاب روسیه در حکومت بلشویکی نابود شد.
این سریال بسیار ظریف به این مسائل اشاره میکند و نشان میدهد چطور آنهایی که روزی دیکتاتور را نقد میکنند و بر علیه او انقلاب میکنند، در نهایت خود به دیکتاتوری مخوفتر بدل میشوند. بهقول نیچه: «هشدار که اگر با هیولا میجنگی، خود بدل به هیولا نشوی.»
این مینیسریال هنور در کتابخانهها در دسترس نیست ولی میتوان آن را با خرید اشتراک سرویس پخش فیلم پارامونتپلاس تماشا کرد.