تالین ساهاکیان – آلمان
بسیاری از رفتارها و برخوردهای ما با مسائل تا حد زیادی از شرطیشدگی و آن هم، نه شرطیشدگیِ ناشی از تجارب خودمان، بلکه از شرطیشدگی موروثی ما سرچشمه میگیرند. صدالبته که استفاده از تجارب و آگاهی نسلهای گذشته، مهمترین عامل پیشرفت بشر بوده، است و خواهد بود اما مشکل زمانی آغاز میشود که بدون بهچالشکشیدن باورها یا رفتارهای نسلهای پیشین آنها را کورکورانه میپذیریم و به نسلهای آینده هم منتقل میکنیم.
برخورد غیراخلاقی، نامناسب و حتی غیرعقلانی ما با برخی از گونههای حیوانی متأسفانه از همین شرطیشدگی موروثی ناشی میشود. شوربختانه موشها یکی از بارزترین قربانیان باورها و رفتارهای اشتباه موروثی ما هستند. اکثر مردم با دیدن موشها دچار چندش و وحشت میشوند، جیغ میکشند یا رفتارهای عجیب دیگری از خود بروز میدهند. آنها هیچ دلیل عقلانی و قانعکنندهای برای این همه وحشت و نفرت ندارند چون هیچ نقطهٔ تفاوت ظاهری یا رفتاری خاصی در موشها وجود ندارد که آنها را از سایر حیوانات پستاندار متمایز کند. حتی با درنظرگرفتن توصیفات اغراقآمیز در مورد بیماریزایی این حیوانات، باز هم بهسختی میتوان اینهمه واکنش منفی و عجیب در برابر این حیوانات را توجیه کرد. واقعیت این است که این رفتارها، موروثیاند و ربطی به تجارب شخصی ندارند. ما اینطور تربیت شدهایم که به موشها نه بهچشم یک حیوان پستاندار کوچک بلکه بهعنوان یک هیولا، طاعون، بیماری، موجود موذی یا لولو نگاه کنیم.
در این مطلب، به برخی از رفتارهای خشونتآمیز رایج در برابر موشها و چگونگی داشتن همزیستی بهدور از خشونت با این حیوانات باهوش و بامحبت خواهیم پرداخت.
موشها، حیواناتی بسیار باهوش و عاطفیاند
موشها حیواناتی از ردهٔ پستانداران و راستهٔ جوندگاناند. بیش از ۳۰ نوع موش وجود دارد. شناختهشدهترین موشها همان موشهای خانگیاند که در واقع، حیوانات وحشیاند اما بیشتر در کنار انسانها زندگی میکنند.
موشها بسیار باهوشاند. موشهای خانگی حافظۀ خیلی خوبی دارند و اگر مسیری را یاد بگیرند، هرگز آن را فراموش نمیکنند. موشهایی که بهعنوان حیوان خانگی نگهداری میشوند، درست مثل سگها و گربهها اسم خود و حتی بعضی دستورها و کلمات را یاد میگیرند و نسبت به آنها واکنش نشان میدهند.
علاوه بر هوش فراوان، موشها بسیار عاطفیاند و زندگی اجتماعی سرشاری دارند. آنها مادرانی بسیار دلسوزند و جان خود را برای فرزندانشان به خطر میاندازند و حس همدردی بالایی نسبت به همنوعان خود دارند. در یک آزمایش ساده در دانشگاه شیکاگو، پژوهشگران تلاش کردند بفهمند آیا در موشها حس همدردی وجود دارد یا نه و صدالبته که پاسخ مثبت بود. آنها در آزمایشات مختلف یک موش را آزاد گذاشتند و موش دیگری را در یک مخزن زندانی کردند. موش آزاد با شنیدن نالههای موش گرفتار راه آزادکردن او را کشف و در کمترین زمان ممکن او را آزاد میکرد. او این کار را بدون دریافت جایزه انجام میداد. در آزمایشات بعدی، محققان به موشی که آزاد بود برای آزادکردن موش دوم چند عدد شکلات دادند. جالب اینجاست که در همۀ موارد موش آزاد حداقل یکی از شکلاتها را برای موش دربند نگه میداشت! یک نکتهٔ جالب دیگر این بود که در این آزمایشات موشهای ماده رفتار نوعدوستانهتری از خود نشان دادند. از میان شش موش ماده، هر شش مورد و از میان ۲۴ موش نر، ۱۷ مورد برای آزادکردن موش اسیر اقدام کردند. حدس میزنید ما انسانها در شرایط مشابه چه آماری را ثبت کنیم؟
محبت موشها فقط به همنوعانشان محدود نمیشود. موشهایی که بهعنوان حیوان خانگی نگهداری میشوند، نسبت به آدمهای خودشان بسیار بامحبت و وفادارند.
بد نیست بدانیم که موشها فوقالعاده وسواسیاند، بسیار بیشتر از گربهها. آنها روزی چند بار خود را کاملاً تمیز میکنند. احتمال ابتلا به انگلها در موشها بهمراتب کمتر از سگها و گربههاست.
موشها، متهمان بیگناه و در عین حال محکومان ابدی پروندهٔ شیوع طاعون در اروپا در قرون وسطی
موشها هم مانند تمام جوندگان و حیوانات دیگر (ازجمله انسانها) میتوانند ناقل بیماریها باشند ولی در مورد انتقال بیماریها از طریق موشها بسیار اغراق شده است و همچنان میشود. آنها قربانی یک بدشانسی بزرگ تاریخیاند که باعث شده است برچسب «بیماریزا بودن» برای ابد بر پیشانی آنها چسبانده شود: در چند دورهٔ تاریخی و مهمتر از همه قرون وسطی، طاعون در اروپا بهشدت شیوع پیدا کرد و قربانیان بسیاری گرفت. عامل بیماری طاعون نوعی باکتری است که از طریق برخی از انواع ککها منتقل میشود. قرنها و تا همین چند سال پیش تصور میشد که ککهای موشها و در نتیجه، خود موشها مسئول انتقال و شیوع این بیماری در قرون وسطی در اروپا بودهاند و بههمین دلیل، در ذهن بسیاری از مردم نام «موش» با طاعون و بیماری گره خورده است در حالیکه تحقیقات جدید این نظریه را رد میکنند و ککهای نوع انسانی را مسئول شیوع این بیماری در قرون وسطی میدانند. با این وجود، پاککردن یک ذهنیت اشتباه که چند قرن نسل به نسل منتقل شده است، بسیار سخت است.
باید به این مسئله هم توجه کرد که حتی اگر این بیماری از طریق ککهای موشها منتقل شود، موشها عامل بیماری طاعون نیستند بلکه خودشان قربانیان اول این بیماریاند. شاید فکر کنید «چه فرقی میکند؟ مهم این است که این حیوانات به شیوع آن کمک میکنند.» ولی بد نیست به این نکته توجه کنیم که بیماری طاعون در بیشتر نقاط دنیا ریشهکن شده است و دلیلی برای نگرانی از شیوع مجدد آن وجود ندارد و در ضمن این بیماری میتواند از طریق ککهای سایر حیوانات (ککهای انسانها، گربهها و غیره) هم منتقل شود و ککهای موشها تنها منتقلکنندگان آن نیستند. اگر هم قرار باشد نگران انتقال سایر بیماریها باشیم، باید در وهلهٔ اول از انسانها بترسیم چون بیشتر بیماریهای شایع در حیوانات دیگر با انسانها مشترک نیستند و فقط گونهٔ خودشان را تهدید میکنند. تعداد بیماریهای مشترک میان هر کدام از ما با انسانهای دیگر و همچنین، احتمال انتقال این بیماریها در بین انسانها بهمراتب بیشتر از تعداد بیماریهای مشترک بین انسان و گونههای دیگر است، آن هم گونههایی که بهندرت در تماس مستقیم با ما هستند. البته این بهمعنای بیتوجهی به احتمال انتقال بیماریها از طریق حیوانات نیست. رعایت بهداشت در همهٔ شرایط یک ضرورت است اما این به آن معنا نیست که خواستار حذف و نابودی و عدم حضور گونههای دیگر شویم، آن هم گونههایی که از قضا قسمت مهمی از چرخهٔ اکوسیستماند و بدون آنها این چرخه دچار تزلزل میشود. وظیفهٔ ما پیداکردن راههایی است که در عین حفظ سلامتی خودمان، کمترین آسیب را به گونههای دیگر بزنند.
استفاده از تلههای چسبی، جنایتی آشکار و غیرقابلانکار در برابر حیوانات
متأسفانه در سالهای اخیر استفاده از تلههای چسبی برای حذف فیزیکی موشها بسیار رایج شده است. این روش، یکی از خشنترین و غیراخلاقیترین راهها برای کنترل جمعیت موشهاست. حیواناتی که در این تلهها اسیر میشوند، ممکن است روزها زجر بکشند تا در نتیجهٔ تشنگی، گرسنگی، اضطراب و خونریزیهای داخلی و خارجی بمیرند؛ روزهایی که هر لحظهاش مانند یک سال میگذرد. گاهی هم آنها برای نجات خود دست و پای خود را میجوند و قطع میکنند که باعث مرگ آنها در نتیجۀ خونریزی میشود.
گاهی هم پوست حیوانات در نتیجهٔ تقلا برای آزادکردن خود کنده میشود و حیوان به درجهای از درد و رنج میرسد که حتی تصور آن برای ما غیرممکن است.
علاوه بر این، این تلهها جان حیوانات دیگر مانند پرندگان، خفاشها، حلزونها، قورباغهها، مارمولکها، گربهها، سنجابها و جوندگان دیگر را نیز به خطر میاندازند.
نجات حیوانات از تلههای چسبی
اگر حیوانی را اسیر در تلههای چسبی یافتید، لطفاً بدون ازدستدادن وقت برای نجات او اقدام کنید.
وسایل لازم:
- روغن مایع خوراکی
- چند تکه پارچه یا دستمال آشپزخانه
- یک پارچۀ تر
- یک جعبۀ کفش دردار که چند سوراخ برای نفسکشیدن در آن ایجاد شده است.
- اگر حیوان بزرگ است، بهتر است یک دستکش کلفت هم داشته باشید چون خطر گازگرفتگی وجود دارد.
مراحل آزادکردن:
۱. سر حیوان را با یک دستمال آشپزخانه بپوشانید تا آرام شود و تقلا نکند و با دستی که دستکش دارید از حرکت سر حیوان بهطرف جایی که قرار است آزاد کنید، جلوگیری کنید.
۲. مقداری روغن را در جایی که بدن حیوان به تله چسبیده است بریزید و بهآرامی ماساژ دهید. روغن، چسب را حل میکند و کمکم قسمتهایی از بدن حیوان آزاد میشود. در قسمتهای آزادشده، یک دستمال یا پارچه بین بدن حیوان و تله قرار دهید تا دوباره نچسبد و به کار خود ادامه دهید تا تمام قسمتهای بدن حیوان آزاد شود. این کار ممکن است چند دقیقه طول بکشد.
۳. با دستمال یا پارچۀ خیس روغنهای اضافه را از روی بدن حیوان پاک کنید.
۴. اگر امکانش را دارید، حیوان را به دامپزشکی برسانید چون احتمال آنکه آسیبهای درونی دیده باشد یا آب بدنش از دست رفته باشد زیاد است و/یا ممکن است در نتیجۀ تقلای مداوم و طولانی تمام انرژی بدنش تحلیل رفته باشد و بعد از آزادشدن دوام نیاورد. علاوه بر این، روغن مالیدهشده به بدن حیوانات، تنظیم دمای بدن را بسیار سخت میکند. اگر به دامپزشک دسترسی ندارید، حیوان را بهمدت چند ساعت در جای تاریک، آرام و گرم نگه دارید تا خشک شود و کمی آب برای خوردن در اختیار او قرار دهید. سپس او را داخل جعبۀ سوراخدار (مثلاً کارتون کفش که تعداد زیادی سوراخ در آن ایجاد کردهاید) قرار دهید و در آن را ببندید و به محلی مناسب و نزدیک بُرده، آزاد کنید.
اگر در محیط بیرون حیوانی را اسیر در تلهٔ چسبی پیدا کردید و بهعلت داشتن فوبیا نمیتوانید به حیوان دست بزنید و کس دیگری هم برای نجات حیوان در دسترس نیست، لااقل مقدار زیادی روغن مایع خوراکی را در محل چسبیدن حیوان بریزید و اجازه بدهید خود حیوان کمکم خودش را آزاد کند. البته حیوان فقط زمانی میتواند این کار را انجام دهد که از زمان گرفتارشدنش زیاد نگذشته باشد و کاملاً به تله نچسبیده باشد و آب و انرژی بدنش تحلیل نرفته باشد. در غیر اینصورت، لطفاً بههر ترتیب ممکن از دیگران کمک بگیرید و حیوان را از آن وضعیت نجات دهید.
استفاده از سم برای کشتن موشها، جنایتی دیگر در برابر حیوانات و طبیعت
استفاده از سم، هم از نظر حقوق حیواناتی و هم از نظر زیستمحیطی غیرقابلقبول و توجیهناپذیر است. بیشتر سمومی که برای موشها استفاده میشوند حیوانات را فوری نمیکشند بلکه آنها را یک تا چند روز عذاب میدهند تا سرانجام در نتیجهٔ خونریزی داخلی بمیرند. اگر شاهد مرگ شخصی در نتیجهٔ خونریزی داخلی بوده باشید، حتماً میدانید که این مرگ حتی با وجود مراقبتهای پزشکی تا چه اندازه دردناک است. حالا تصور کنید این مرگ بدون مُسکّنها و مراقبتها باشد و چندین روز طول بکشد. حتماً تصدیق خواهید کرد که هیچ موجودی سزاوار اینهمه درد و عذاب و این مرگ وحشتناک نیست.
بدیهی است که پخش این مواد سمّی نهتنها موشها بلکه تمام جوندگان دیگر و حتی حیواناتی مانند سگها و گربهها و کودکان را در معرض خطر جدی قرار میدهد.
علاوه بر این، احتمال اینکه موشی در فاصلهٔ زمانی میان مصرف سم و لحظهٔ مرگ از سوی حیوانات دیگر مانند روباهها، پرندگان شکارچی، گربهها و غیره شکار و خورده شود، زیاد است مخصوصاً که حال مساعدی ندارد و آسیبپذیرتر است. نتیجه چه میشود؟ انتقال سم به حیوانات شکارچی و بیماری و در بدترین حالت، مرگ آنها.
حتی اگر موش شکار نشود، این سم از طریق ادرار، خونریزی یا تجزیهٔ بدن پس از مرگ به طبیعت راه پیدا میکند و چون تجزیهپذیر نیست تا مدتها در طبیعت باقی میماند.
استفاده از تلههای فنری برای کشتن موشها، یک روش شکنجهآمیز و غیرانسانی دیگر
سازندگان تلههای فنری این تلهها را بهعنوان ابزارهایی برای کشتن فوری و کمدرد موشها معرفی میکنند اما اغلب واقعیت با این ادعا فاصلهٔ زیادی دارد. این تلهها طوری ساخته میشوند که بهمحض قرارگرفتن موش در نقطهای خاص یا گاززدن طعمه، ضربهای شدید به نخاع یا سر حیوان وارد شود و او فوری بمیرد، اما سازندگان این تلهها فراموش میکنند که موشها حیواناتی بسیار سریعاند و بدنی بسیار ریز و انعطافپذیر دارند. در اکثر موارد، موشها قبل از آزادشدن فنر خطر را حس میکنند و میچرخند و در نتیجه، ضربهٔ شدید یا قطعی عضو در اعضایی از بدن مانند دست و پا صورت میگیرد و حیوان را فوری نمیکشد بلکه او را در زجر و عذابی چندروزه قرار میدهد تا بالاخره بمیرد، مگر آنکه کسی که تله را گذاشته است در فاصلههای زمانی کوتاه به آن سر بزند و با روش دیگری موش گرفتار را بکُشد! گاهی هم موشها موفق میشوند با اعضای قطعشده از تله فرار کنند و پس از چند روز درد و رنج در گوشهای دیگر میمیرند. در واقع، بهندرت پیش میآید که این تلهها دقیقاً به نقطهٔ مورد نظر از بدن حیوان ضربهٔ کاری بزنند و باعث مرگ آنی او شوند.
پس با چه روشی موشها را بکُشیم که درد و رنج کمتری داشته باشد؟
بهتر است بهجای این سؤال از خودمان بپرسیم: «آیا مجبوریم موشها را بکُشیم؟»
این حق طبیعی هر کسی است که نخواهد با یک موش همخانه شود و مثلاً در آشپزخانهاش با فضلهٔ این حیوانات روبرو شود یا نخواهد موشها کابلها و لوازم کارخانهاش را بجوند یا به محصولات کشاورزی در انبارش آسیب بزنند، ولی برای جلوگیری از تمام اینها، دورکردن موشها کافی است و ضرورتی برای کشتن این حیوانات باهوش و باعاطفه وجود ندارد. همیشه به این نکته فکر کنیم که کشتن یک موجود صاحب مغز و احساسات که میخواهد زندگی کند و مثل خود ما احساسات پیچیده و رؤیاها و کابوسها و نگرانیها و دغدغهها و فرزندان و خانواده و دوستانی دارد، در صورتی که از سر اجبار نباشد غیراخلاقی است و باید بهمعنای واقعی کلمه «آخرین» گزینه باشد. آیا بهتر نیست بهجای کشتن یک حیوان دارای شعور و احساسات، یک مادر دلسوز که فرزندانش در جایی منتظر او هستند تا غذایی برایشان بیاورد یا به آنها شیر بدهد، یک بچهٔ بازیگوش که دارد دنیا را کشف میکند، یک موجود جوان که از سر ناچاری و برای لقمهای غذا یا برای فرار از سرما به نزدیکی ما پناه آورده است، فقط کاری کنیم که او از منزل و محدودهٔ ما خوشش نیاید و به محیط دیگری برود؟
اینکه دوست نداشته باشیم این حیوانات با ما زندگی کنند هیچ مشکلی ندارد و برای دورکردن آنها روشهای اخلاقی وجود دارند ولی اینکه انتظار داشته باشیم هیچجا چشممان به موشها نخورد و آنها کلاً نابود شوند، خودخواهانه و غیرعقلانی است. این مثل آن است که بگوییم در داخل شهر نباید کلاغ، کبوتر، گنجشک، گربه و غیره وجود داشته باشد.
برخی از روشهای بدون خشونت برای دورکردن موشهای ناخواسته از منزل، انبار یا کارخانه
۱. موشها به محلی رو میآورند که در آن آب و غذای کافی وجود داشته باشد. کاری کنید که هیچ منبع آبی برای آنها وجود نداشته باشد (مثلاً اگر برای پرندگان یا حیوانات خانگی خود آب میگذارید، در طول شب ظرف را جمع کنید). همچنین، تمام غذاهای خشک (چه غذای خودتان و چه غذای حیوانات خانگی) را در ظرفهایی قرار دهید که قابلجویدن نباشند. باقیماندۀ هیچ غذایی را در طول شب بیرون نگذارید. در سطل زباله باید آنقدر محکم باشد که آنها نتوانند واردش شوند یا برای مدتی هر شب سطل زباله را خالی کنید.
۲. از تلههای زندهگیر برای گرفتن و بیرونبردن موشها استفاده کنید. این تلهها جعبهها یا قفسهایی کوچکاند و طوری ساخته میشوند که بهمحض ورود موش، در آنها بسته شود و انواع و اقسام آن در بازار و فروشگاههای آنلاین موجودند. برای جذب موشها یک قاشق مرباخوری کرهٔ بادامزمینی در انتهای آن قرار دهید. فاصلۀ بین در قفس و جایی را که موش در آن گیر میافتد، طوری تنظیم کنید که دُم موش زیر در نماند و نشکند. اگر برای ساعات طولانی از تله دورید و این امکان وجود دارد که موش برای مدت طولانی در قفس بماند، یک ظرف آب هم در آن قرار دهید. با اینحال، سعی کنید در فواصل زمانی کوتاه به تله سر بزنید چون ممکن است حیوان اسیر در اثر استرس و تقلا بمیرد.
۳. موشها را زیر نظر بگیرید و سوراخهایی را که آنها از آنجا وارد میشوند، پیدا کنید. معمولاً با ردگیری جویدگیها و فضلهها میتوان محل ورود و خروج آنها را مشخص کرد. سوراخها را ابتدا بهصورت موقتی و پس از آنکه موشها را با تلهٔ زندهگیر گرفتید و مطمئن شدید دیگر موشی داخل خانه نیست، با مواد دائمی و محکم مسدود کنید.
۴. در صورت امکان، از دستگاههای خاص صداساز برای راندن موشها استفاده کنید. این دستگاهها صداهایی با فرکانس خاص تولید میکنند که برای موشها و برخی حیوانات دیگر آزاردهندهاند ولی گوش انسان آنها را نمیشنود. این دستگاهها را میتوان بهصورت آنلاین سفارش داد و در گاراژها، خانهها، کارخانهها و غیره نصب کرد. این دستگاهها میتوانند تا چند صد متر مربع را پوشش دهند. لطفاً اگر در محل موردنظر، حیوان خانگیای وجود دارد با شرکت سازنده یا فروشنده در اینباره مشورت کنید چون این صداها میتوانند برای حیوانات دیگر هم آزاردهنده باشند.
۵. قراردادن یک تکهپارچۀ آغشته به آمونیاک در محلهای موردعلاقۀ موشها یا چند تکه پنبه که روی هر کدام دو قطره روغن نعناع ریخته شده باشد، میتواند این حیوانات را بتاراند چون از بوی آنها خوششان نمیآید.
۶. کاشتن نعناع در باغچۀ حیاط یا گلدانهای بالکن میتواند موشها را فراری دهد.
۷. آوردن یک یا دو گربه به خانه یا محل موردعلاقهٔ موشها هم آنها را میتاراند. همچنین میتوانید وانمود کنید که در آنجا گربه وجود دارد در حالیکه گربهای در کار نیست. برای این کار، خاک گربهٔ مصرفشده را از دوستانی که گربه دارند بگیرید، در چند ظرف بریزید و در محلهای مختلف قرار دهید.
۸. در محلهایی مانند کارخانجات و کارگاهها که نه خود موشها بلکه جویدگی سیمها، کابلها، لولههای آب و گاز و غیره مسئلۀ اساسی است، میتوانید از موادی که برای موشها بدبو هستند (مثلاً بوی نعناع) استفاده کنید. این مواد را می توان بهصورت آنلاین سفارش داد. همچنین، خود شما هم میتوانید یک مادۀ مؤثر طبیعی درست کنید. برای این کار، تعدادی سیر و ترب کوهی و فلفلقرمز خردشده را در روغن خوراکی مایع بریزید و بگذارید چند روز بماند. سپس قسمتهای جامد باقیمانده را از روغن جدا کنید و روغن را داخل یک ظرف اسپری بریزید و به کابلها و لولههایی که لازم است از جویدگی موشها مصون بمانند، بپاشید.
۹. ماهی یکبار حدود دو لیتر سرکۀ سیب را با هشت لیتر آب مخلوط کنید و دور خانه یا محل موردنظر بپاشید.
در صورت افزایش بیرویهٔ جمعیت موشها در شهرها، شهرداریها باید از چه روشی برای کنترل جمعیت آنها استفاده کنند؟ آیا در هر صورت مجبور نخواهند بود این حیوانات را بکُشند؟
وظیفهٔ شهرداریها در وهلهٔ اول آن است که با کنترل مناسب پسماند و زباله از جمعشدن موشها در یک محل جلوگیری کنند، اما اگر نیاز به کنترل جمعیت موشها در یک محله یا شهر باشد، خوشبختانه در سالهای اخیر، شرکتهای نوپا موفق به کشف مواد طبیعیای شدهاند که زادووَلد در موشها را برای مدت محدودی مختل میکنند و به این ترتیب، باعث کاهش مؤثر جمعیت موشها میشوند. یکی از این شرکتها، مادهای بهنام ContraPest ارائه کرده است (از اسمش مشخص است که هدف اولیهٔ سازندگانش، دوستی با موشها نبوده است و بهقول خودشان بهصورت تصادفی موفق به کشف این مواد شدهاند) که باید در قالب خوراکی در منطقه پخش شود و شامل دو مادهٔ اصلی است: مادهای که باعث توقف تخمکگذاری در موشهای ماده برای ۴۵ روز میشود و مادهٔ دیگری به نام triptolide که باعث توقف تولید اسپرم در موشهای نر برای ۴۵ روز میشود. این ماده در قسمتی از شهر سیاتل که جمعیت قابلتوجهی از موشها را دارد، آزمایش شده است و براساس مشاهدات، پس از چند ماه جمعیت موشها ۹۰ درصد کاهش یافته است. بر اساس اطلاعات این شرکت این ماده، یک مادهٔ طبیعی کاملاً بیضرر است که نهتنها موشها را از روشهای خشونتآمیز کشتار نجات میدهد، بلکه از آنجا که هیچ سمی در کار نیست، به طبیعت و گونههای دیگر (مخصوصاً گونههایی که موشها را میخورند) آسیبی نمیزند.
سخن پایانی
فراموش نکنیم این سیاره فقط متعلق به ما انسانها نیست و با اینحال، ما همهجای آن را اشغال کردهایم و با طمع فراوان، در حال چپاول همهٔ منابع آنیم. ما میتوانیم در ضمن رعایت بهداشت و برخی ضوابط، همزیستی متعادل، معقول و صلحآمیزی با سایر موجودات داشته باشیم و به حق زندگی آنها احترام بگذاریم.
چقدر جای افسوس خواهد داشت اگر موشها، حیواناتی که اکثر ما به چشم یک ویروس یا بیماری یا موجود موذی به آنها نگاه میکنیم، آنهمه حس همدردی و عاطفه از خودشان نشان بدهند و ما، بهعنوان موجوداتی که خودمان را پرچمدار وجدان و شعور و اخلاق میدانیم چنان از حس همدردی خالی باشیم که حاضر باشیم موجودات صاحب شعور و احساس را با روشهای سادیستیک مختلف شکنجه کنیم و بکُشیم چون از آنها خوشمان نمیآید!
توجه کنیم که احترام به طبیعت و موجودات دیگر، قسمتی جداییناپذیر از بهداشت روانی است که اگر مهمتر از بهداشت فیزیکی نباشد، کمتر از آن هم اهمیت ندارد.