دکتر فرشید ساداتشریفی۱ – کیچِنِر
پل آستر، نویسندهای که با آثارش همچون «سهگانهٔ نیویورک» به شهرت رسید، در ۷۷ سالگی درگذشت. آستر که در دههٔ ۱۹۸۰ بهعنوان یکی از چهرههای برجستهٔ رمان نوآر پستمدرن شناخته شد، در بروکلین نیویورک از دنیا رفت. علت مرگ او عوارض ناشی از سرطان ریه بود که از سوی دومین همسرش، سیری هاستودت، تأیید شد. گفتنی است نام این نویسنده در ترجمههای فارسی بسیاری از کتابهایش بهصورت پل استر آورده شده و بههمین دلیل میان فارسیزبانان بیشتر با این نام شناخته میشود.
۱. خلاصهای از زندگی و آثار پل آستر۲
آستر که اصالتاً اهل نیوجرسی بود، عمری را در بروکلین گذراند و در آثارش بهوضوح میتوان تأثیرات این شهر را دید. او نهتنها بهعنوان یک نویسنده، بلکه در جایگاه یک پیشگام فرهنگی در بروکلین شناخته شده بود و نسلهای بعدی از نویسندگان را تحتتأثیر قرار داده است. پل آستر بهخاطر تواناییهای خود در خلق داستانهایی که هم در آمریکا و هم در فرانسه و سپس در سراسر جهان (ازجمله ایران) مورد تحسین قرار گرفتند، همواره مورد تقدیر بود. او در فرانسه بهویژه بهعنوان ستارهای محبوب و پرفروش شناخته میشد.
در انگلستان، رمان او «۴۳۲۱» که چهار نسخهٔ موازی از زندگی قهرمان داستان را نشان میدهد، به فهرست نهایی جایزهٔ «من بوکر» رسید. آستر همچنین برای فیلمنامهنویسی و کارگردانی شناخته شده بود و آثاری چون «دود» و «لولو روی پل» از او به یاد مانده است.
زندگی حرفهای آستر با خاطراتنگاری او شروع شد و سپس به نوشتن رمان پرداخت. او علاوه بر نوشتن، به کارهای ترجمه و تدریس نیز میپرداخت. پل آستر همیشه بهدنبال راههای جدیدی برای روایت داستانهایش بود و علاقهمند به پیچیدهکردن فرمهای روایی متداول در ادبیات بود.
وی در طول دوران حرفهای خود به سبکی ساده اما عمیق نوشت و به بازیهای ادبی پستمدرنیستی علاقهمند بود. آستر در کارهای خود بهطور مداوم به بررسی مفاهیم هویت و واقعیت پرداخت و اغلب از شخصیتهایی استفاده میکرد که در جستوجوی معنا و هویت خود بودند. او با استفاده از فنونی نظیر راویان غیرقابلاعتماد۳ و شکستن دیوار چهارم۴، خوانندگان را به چالش میکشید.
پل آستر نهتنها بهعنوان نویسندهای برجسته، بلکه بهعنوان صاحبفکری نوآور شناخته میشد که آثارش همواره مورد تحسین قرار گرفته و درعینحال محل جدل بوده است. او آثاری به یادگار گذاشت که نهتنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان خوانده میشوند و تأثیرات عمیقی بر جامعهٔ ادبی گذاشتهاند.
در ادامه، نکات و بخشهایی از مصاحبهٔ مفصل او با مجلهٔ معتبر «نقدنامهٔ پاریس» را تقدیم کردهام تا با افکارش بیشتر آشنا شویم.
۲. پل آستر و جستوجوی حقیقت در داستاننویسی مدرن۵
فرایند خلق و کشف در نویسندگی: پل آستر، در پاسخ به سؤالاتی دربارهٔ فرایند نویسندگیاش، اشاره میکند که هر کتاب جدید برای او همچون یادگیری دوبارهٔ نویسندگی است. او میگوید: «هر کتابی که مینویسم با چیزی که به آن صدای وزوزِ توی سر میگویم شروع میکنم، نوع خاصی موسیقی یا ریتم و نوا. بخش مهم تلاشِ دخیل در نوشتن رمانهای من سعی در وفادارماندن به آن صدا یا ریتم است که کاری بینهایت دروننگرانه است. نمیتوانید بهطور عقلانی آن را توجیه یا از آن دفاع کنید بلکه، وقتی با یادداشتی اشتباه مواجه میشوید، متوجه آن میشوید و وقتی درست به هدف بزنید هم کاملاً مطمئن خواهید بود.»
نقد آستر بر رسانهها و اجتماع: یکی از قسمتهای برجستهٔ مصاحبه، نقد تند آستر بر صنعت رسانه و نحوهٔ برخورد آن با مردم است. او میگوید: «رسانهها جز مشاهیر، اراجیف و شایعات، چیز بیشتری به ما نشان نمیدهد و آنطور که ما خودمان را در تلویزیون و فیلمها نمایش دادهایم، آنقدر تحریفشده و تنزلپیداکرده است که زندگی واقعی دیگر فراموش شده است… در رسانهها با مردم مثل ابلهان برخورد میشود. دیگر انسان نیستند، مصرفکنندهها و فریبخوردههاییاند که کنترل میشوند تا چیزهایی را بخواهند که نیازی به آنها ندارند.» این نقد که از دیدگاه آستر بر تأثیرات مخرب رسانه بر جامعه تمرکز دارد، اهمیت وجود صدایی صادق و مستقل در ادبیات را برجسته میکند که او سعی کرد این جای خالی را با مجموعهٔ مردمیِ «روایتهای نیویورک» تا حدی پر کند.
چالشها و روند آفرینش: آستر در مورد چالشهایش در نویسندگی نیز صحبت میکند؛ بهویژه دررابطهبا رمانهایی که نوشته است. او تأکید میکند که نویسندگی همواره فرایندی دشوار بوده و از اینکه هر اثر جدید باید برای نویسندهای مثل او که تجربیات زیادی دارد، همچون کشفی جدید باشد، سخن میگوید: «همیشه احساس یک تازهکار را دارم و مدام به همان مشکلات، موانع و ناامیدیها برمیخورم. در جایگاه نویسنده زیاد اشتباه میکنید، جملهها و ایدههای بد زیادی را حذف میکنید، صفحههای بیارزش زیادی را دور میریزید و درنهایت میفهمید که چهقدر احمقید. نویسندگی حرفهای است که شما را افتاده میکند.»
و در پایان: فهرست گزیدهای از برگردان آثار او به فارسی (بهترتیب الفباییِ عنوانِ فارسی)۶:
- اتاق دربسته، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- اختراع انزوا، برگردان بابک تبرایی، نشر افق
- ارواح، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- بامگارتنر، برگردان مهتاب صفدری، نشر یکشنبه
- تیمبوکتو، برگردان شهرزاد لولاچی، نشر افق
- خاطرات زمستان، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- دستبهدهان (گاهشماری شکستهای نخستین)، برگردان بهرنگ رجبی، نشر چشمه (بخورونمیر؛ شرح شکستهای من، برگردان مهسا ملک مرزبان، نشر افق)
- دفترچهٔ سرخ، برگردان شهرزاد لولاچی، نشر افق
- دیوانگی در بروکلین، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- سانست پارک، برگردان مهسا ملک مرزبان، نشر افق
- سفر در اتاق تحریر، برگردان مهسا ملک مرزبان، نشر افق (سفر در اتاق نسخهبرداری، برگردان مهدی غبرایی، نشر ثالث | سفر در اتاق کتابت، برگردان احسان نوروزی، نشر چشمه)
- سهگانهٔ نیویورک، برگردان شهرزاد لولاچی و خجسته کیهان، نشر افق. (شامل سه کتاب: شهر شیشهای، ارواح، اتاق دربسته)۷
- شب پیشگویی، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- شهر شیشهای، برگردان شهرزاد لولاچی، نشر افق
- کپسول زمان، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- کتاب اوهام، برگردان امیر احمدی آریان، نشر مروارید
- کشور آخرینها، برگردان خجسته کیهان، نشر افق۸
- مردی در تاریکی، برگردان خجسته کیهان، نشر افق۹
- موسیقی شانس، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- مون پالاس، برگردان لیلا نصیریها، نشر افق
- ناپیدا، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- هیولا (لویاتان)، برگردان خجسته کیهان، نشر افق
- هیولای دریایی، برگردان ماندانا مشایخی، نشر ماهی
۱نویسنده و مترجم و ادبپژوه؛ استاد ادبیات کاربردی در مؤسسهٔ «سَماک»، کانادا، انتاریو
۲خلاصهای از مطلب «نیویورکتایمز» دربارهٔ درگذشت آستر:
https://www.nytimes.com/2024/04/30/books/paul-auster-dead.html
۳«راوی غیرقابلاعتماد یا ناموثق، راویای در اثر ادبی یا تئاتر یا سینما است که سخنش فاقد اعتبار است. این اصطلاح اولینبار از سوی وین سی بوث ابداع شد. درحالیکه راوی غیرقابلاعتماد بر اساس تعریف مرسوم، راوی اولشخص است بعضی استدلال میکنند که راوی غیرقابلاعتماد مخصوصاً در سینما و تلویزیون میتواند علاوه بر اولشخص، دومشخص یا سومشخص نیز باشد.» (ویکیپدیا)
۴«صحبتکردن بهشکلی مستقیم و بیواسطه با مخاطبان، دیوار چهارم را میشکند و توهم واقعیبودن نمایش را از بین میبرد. برای مثال در بسیاری از آثار برتولت برشت، مانند دایرهٔ گچی قفقازی شخصیت «گروشا» دربارهٔ کودکی بهنام «مایکل» اینگونه با مخاطبین صحبت میکند: ‘خودم بزرگش کردم، آیا خودم هم باید نابودش کنم؟ نمیتوانم.’» (همان)
۵برگرفته از ترجمهای مشترک با شکیبا شریفپور، رؤیاهای بیداری: مصاحبههای «پاریس ریویو»؛ مجموعهمصاحبهها با نویسندگان بزرگ، جلد اول، تهران: پارسیک. چاپ اول۱: ۱۳۹۳.
۶برگرفته از ویکیپدیای فارسی
۷این کتاب برای خرید در کتابفروشی پانبه در داونتاون ونکوور بهصورت حضوری یا آنلاین در دسترس است. همچنین میتوان آن را از کتابخانههای ونکوور و شهر نورث ونکوور به امانت گرفت.
۸این کتاب در کتابخانهٔ شهر ونکوور برای امانتگرفتن موجود است.
۹این کتاب در کتابخانهٔ شهر ونکوور برای امانتگرفتن موجود است.