پایهگذار نظام درمان همگانی و صندوق بازنشستگی کانادا و تنها فرد کانادایی برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل تاکنون
ویرایش و بازنویسی: مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
لستر بولز «مایک» پیِرسون (Lester Bowles “Mike” Pearson) محقق، دولتمرد، سرباز، نخستوزیر و دیپلمات کانادایی بود که در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ صلح نوبل را برای سازماندهی نیروهای اضطراری سازمان ملل متحد (UNEF) برای حلوفصل بحران کانال سوئز دریافت کرد. او چهاردهمین نخستوزیر کانادا از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸ و رهبر دو دولت پیدرپی اقلیت لیبرال در دو انتخابات سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۶۵ بود.
پیرسون در ۲۳ آوریل ۱۸۹۷ در نیوتاونبروک در ناحیهٔ یورک در استان انتاریو به دنیا آمد که امروز بخشی از تورنتوی بزرگ محسوب میشود. مادرش، آنی سارا بولز، و پدرش، ادوین آرتور پیرسون، کشیشی بود که به کلیسای متُدیست اعتقاد داشت. پیرسون دو برادر بهنامهای وان وایتیر و مارمدوک (دوک) داشت. پدر وی خانواده را به شمال تورنتو در نزدیکی کلیسای متدیست آرورا در خیابان یانگ منتقل کرد و در آنجا مشغول به کار شد. پیرسون در این محله بزرگ شد و به مدرسهٔ دولتی خیابان چرچ رفت. او در شانزدهسالگی از کالجی در همیلتون، انتاریو فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۱۳ به کالج ویکتوریا در دانشگاه تورنتو رفت. او بهدلیل عملکرد علمی فوقالعاده در زمینهٔ تاریخ و روانشناسی به عضویت افتخاری جامعهٔ علمی «پایگامامو» درآمد.
طی جنگ جهانی اول، پیرسون بهعنوان کمکبهیار داوطلب در واحد بیمارستانی دانشگاه تورنتو خدمت کرد. در سال ۱۹۱۵، به نیروی پزشکی ارتش سلطنتی کانادا در جنوب اروپا پیوست و درجهٔ ستوانی دریافت کرد. طی دو سال حضور در جبهه، چندین بار به مصر سفر کرد و در جبههٔ مقدونیه خدمت کرد. سپس در سال ۱۹۱۷ به یگان پروازی پادشاهی بریتانیا منتقل شد و در آنجا پرواز را فرا گرفت، اما سال بعد بهدلیل جراحت در دو حادثه به کانادا بازگردانده شد. او طی اولین پرواز خود از یک حادثهٔ سقوط هواپیما جان سالم به در برد. معلم پروازش در لندن گفته بود که نام لستر برای یک خلبان نام بسیار ملایمی است و بههمین دلیل نام مستعار مایک را برای او انتخاب کرد. از آن دوران بهبعد، تمام دوستان و خانوادهٔ پیرسون او را مایک خطاب کردند و او فقط در امور رسمی و اداری از نام لستر استفاده کرد.
مایک در سال ۱۹۲۵، با یکی از دانشجویان خود در دانشگاه تورنتو بهنام ماریون مودی اهل وینیپگ ازدواج کرد. این زوج صاحب پسری بهنام جفری و دختری بهنام پاتریشیا شدند. با وجود اینکه ماریون در ابتدای ازدواجشان زن بسیار منتقدی بود و طی دو دهه زندگی مشترک گاهی هم خلقوخوی تنگی داشت، اما در دستاوردهای سیاسی همسرش از وی حمایت قابلتوجهی کرد.
در سال ۱۹۲۷، پیرسون در آزمون ورودی وزارت امور خارجهٔ کانادا شرکت کرد و نمرات بسیار بالایی به دست آورد. نخستوزیر وقت، ریچارد بنت، به کشف استعدادهای درخشان شهرت داشت. در آغاز دههٔ ۱۹۳۰، توجه بنت به لستر پیرسون جوان جلب شد و او را به دو مأموریت مهم دولتی فرستاد. بنت زمانی که دید پیرسون برای عملکرد فوقالعادهاش نشان افتخار امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد، به او پاداشی بهمبلغ ۱۸۰۰ دلار اهدا کرد و در سال ۱۹۳۵ او را به کمیسیون عالی کانادا، دفتر نمایندگی کانادا در بریتانیا، فرستاد. طی جنگ جهانی دوم، پیرسون بهعنوان قائممقام سفیر کانادا مشغول به کار بود که وظیفهاش هماهنگی پشتیبانی نظامی و مشکلات پناهندگان بود. او در کتاب خاطراتش مینویسد که در دههٔ ۱۹۴۰ از سوی سِر ویلیام استفانسون، جاسوس اسرارآمیز کانادایی، معروف به «بیباک»، استخدام شده بود تا بهعنوان «پیک پادشاه»، نامههای حاوی اسناد محرمانه را به اروپا منتقل کند.
در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲، پیرسون بهعنوان دستیار وزیر امور خارجهٔ کانادا انجام وظیفه کرد و در ژوئن ۱۹۴۲ بهعنوان مشاور وزیر امور خارجه به واشنگتن منتقل شد و دو سال در مقام قائممقام سفیر فعالیت کرد. در ژانویهٔ ۱۹۴۵ به سمَت سفیر کانادا در ایالات متحده منصوب شد. سال بعد، قرار بود به سمَت دبیرکل سازمان ملل متحد نائل شود، اما شوروی از حق وتوی خود برای جلوگیری از این انتصاب استفاده کرد. در انتخابات سال ۱۹۵۳ نیز از ۱۱ رأی موجود، ۱۰ رأی را بهدست آورد و بریتانیا کمپینی برای حمایت از وی به راه انداخت، اما باز هم شوروی با استفاده از حق وتو از انتصاب او جلوگیری کرد و داگ همرشولد سوئدی جایگزین او شد. تا پایان جنگ سرد، این مقام فقط به شهروندان کشورهای بیطرف اعطا شد.
نخستوزیر مکنزی کینگ، در سال ۱۹۴۸ پیرسون را به مقام وزارت امور خارجهٔ کانادا در دولت لیبرال منصوب کرد و او اندکی بعد موفق شد در مجلس عوام کانادا صاحب کرسی شود. او تا سال ۱۹۵۷ بهعنوان وزیر امور خارجه برای نخستوزیر لوئیس سنت لارنت خدمت کرد.
در این سال، پیرسون برای حل بحران کانال سوئز از طریق سازمان ملل متحد به جایزهٔ صلح نوبل دست پیدا کرد. کمیتهٔ گزینش جایزهٔ نوبل بیان کردند که پیرسون موفق شده است «دنیا را نجات بدهد»، هرچند منتقدان او را به خیانت به وطن خود و پیوند کانادا با بریتانیا متهم کردند. پیرسون و دبیر کل سازمان ملل در آن زمان، داگ همرشولد، بهعنوان پدر مفهوم «پاسداری از صلح» شناخته میشوند. این دو تن با همکاری یکدیگر موفق شدند «نیروی اضطراری سازمان ملل متحد» را در نوامبر سال ۱۹۵۶ سازماندهی کنند.
در دوران نخستوزیری، پیرسون هرگز اکثریت کرسیهای مجلس عوام را بهدست نیاورد، اما توانست بسیاری از برنامههای اجتماعی مهم کانادا ازجمله نظام بیمهٔ درمانی همگانی، صندوق بازنشستگی کانادا و وامهای دانشجویی کانادا را پیادهسازی کند و همچنین پرچم ملی جدید کانادا با سمبل برگ افرا در دورهٔ او ارائه و برگزیده شد. او همچنین قوانین ۴۰ ساعت کار در هفته، دو هفته تعطیلات و حداقل دستمزد جدید را وضع کرد.
پیرسون در ژانویهٔ سال ۱۹۶۵، توافقنامهٔ خودروسازی کانادا-ایالات متحده (پیمان خودرو) را منعقد کرد که توانست نرخ بیکاری را به نسبت دههٔ قبلش به حداقل خود برساند. او از اعزام نیرو به آمریکا برای شرکت در جنگ ویتنام امتناع کرد و در سخنرانی خود در ایالت فیلادلفیای آمریکا اظهار امیدواری کرد که بمباران ویتنام متوقف شود تا راهحلی دیپلماتیک پیدا شود. از نظر رئیسجمهور لیندون جانسون، انتقاد از سیاست خارجی آمریکا در خاک این کشور گناهی نابخشودنی بود. روز بعد پیرسون به دفتر جانسون احضار شد. گزارش شده است که جانسون یقهٔ کت او را با عصبانیت گرفت و فریاد زد: «حق نداری به خانهٔ من بیایی و روی فرشهای من خرابکاری کنی». پیرسون از این ملاقات به تلخی یاد کرده است، اما عنوان میکند که در نهایت صمیمانه با هم وداع کردند. پس از این واقعه، این دو شخصیت سیاسی دو بار یکدیگر را در خاک کانادا ملاقات کردند چرا که ایالات متحده برای تأمین منابع و مواد خام موردنیاز برای جنگ ویتنام به کانادا وابسته بود.
پیرسون چند کمیسیون سلطنتی مانند «کمیسیون سلطنتی وضعیت زنان» و «کمیسیون سلطنتی دوزبانه بودن و چندفرهنگی» را تأسیس کرد که به ایجاد برابری قانونی برای زنان و رسمیشدن دوزبانهبودن در کشور کمک کرد. پس از تمامشدن دوران نخستوزیری پیرسون، زبان فرانسوی به زبان رسمی کشور تبدیل شد و از آن زمان خدمات دولتی به دو زبان انگلیسی و فرانسوی ارائه میشود. پیرسون برای متحدکردن نیروهای دریایی و هوایی کانادا تحت خدماتی واحد بهنام نیروهای کانادا با چالشهایی مواجه شد و سرانجام این امر را با کسب رضایت ملکه در سال ۱۹۶۸ صورت داد. شارل دوگل، رئیسجمهور وقت فرانسه، که طرفدار جداسازی کبک بود، نطق معروف «زندهباد کبک آزاد» را در سفر خود به مونترآل بیان کرد و کبک را با فرانسه در روزهای پس از آزادی از تصرف نازیها تشبیه کرد. کانادا در هر دو جنگ جهانی به فرانسه کمک کرده بود، بههمین دلیل پیرسون بسیار خشمگین شد و در سخنرانی خود اعلام کرد که کاناداییها نیازی ندارند آزاد شوند و بهوضوح اعلام کرد که دیگر از دوگل در کانادا استقبال نخواهد شد.
پس از بازنشستگی در ۱۴ دسامبر سال ۱۹۶۷، پیِر ترودو جانشین وی شد و طی سالهای بعد پیرسون بهعنوان ریاست کمیسیون توسعهٔ بینالمللی تحت حمایت بانک جهانی، ریاست هیئت رهبران مرکز تحقیقات توسعهٔ بینالمللی و ریاست دانشگاه کارلتون در اتاوا فعالیت کرد. در سال ۱۹۷۰، پیرسون تحت عمل جراحی تومور قرار گرفت و چشم راست خود را از دست داد. او تلاش کرد زندگینامهٔ خود را در سه جلد تدوین کند اما بهعلت بیماری موفق به این کار نشد و در ۲۷ دسامبر سال ۱۹۷۲ بهعلت پیشرفت بیماری سرطان به کبدش، به کما رفت و در خانهٔ خود در اتاوا درگذشت. پیرسون در گورستان مکلارن در ویکفیلد، کبک دفن شد.
لستر پیرسون طی دوران خدمت خود چندین نشان افتخار و تعداد بیشماری دکترای افتخاری حقوق به دست آورد و نام وی در تالار مشاهیر کانادا ثبت شده است. تعدادی مدرسه، کالج، پارک، بزرگراه، جام ورزشی، مقر اصلی ساختمان وزارت امور خارجهٔ کانادا در اتاوا و فرودگاه پیرسون تورنتو نیز بهیاد او نامگذاری شدهاند.
منبع: ویکیپدیا