مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
«انجمن برف» (Society of the Snow) فیلمی مهیج و محصول سال ۲۰۲۳ میلادی است بهکارگردانی جِی.اِی. بایونا در مورد فاجعهٔ سقوط پرواز شمارهٔ ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه. این اثر سینمایی بر اساس کتابی بههمین نام نوشتهٔ پابلو ویِرسی است و داستان فاجعهٔ مرگبار پرواز آند را بازگو میکند که در سال ۱۹۷۲ میلادی رخ داد و در آن، گروهی از بازیکنان راگبی و بازمانده از سقوط باید ۷۲ روز را در شرایط مرگبار کوهستان سپری میکردند و این در حالی بود که با گرسنگی و درد شدید دستوپنجه نرم میکردند. انجمن برف مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و چندین منتقد آن را بهترین اثرِ بایونا نامیدند. این فیلم بهعنوان نمایندهٔ اسپانیا نامزد بهترین فیلم بلند بینالمللی در نود و ششمین جوایز اسکار انتخاب شد.
خلاصهٔ داستان
در سال ۱۹۷۲، پرواز ۵۷۱ خطوط هوایی اروگوئه، که برای سفر یک تیم راگبی به شیلی اجاره شده بود، در قلب رشتهکوههای آند سقوط کرد. از ۴۵ مسافر آن فقط ۲۹ نفر از این حادثه جان سالم به در بردند. هرچند افراد زندهمانده از این حادثه که در یکی از دورافتادهترین و غیرقابلدسترسترین مناطق کرهٔ زمین به دام افتاده بودند، مجبور شدند برای زندهماندن به اقدامات وحشتناکی متوسل شوند. اکنون فیلم «انجمن برف»، راوی این ماجرای دردناک است.
دربارهٔ فیلم
«ده سال طول کشید تا انجمن برف را تأمین مالی کنیم. سالهای زیادی در تلاش بودم تا سرمایهٔ لازم برای تولید این فیلم را مهیا کنم. در مصاحبههای زیادی در پایان میگفتم که امیدوارم فیلم بعدیام بهزبان اسپانیایی باشد. این تنفلیکس بود که در نهایت جسارت کافی به خرج داد و این فرصت را در اختیار ما گذاشت تا این داستان را با همان میزان از بلندپروازیای که بهدنبالش بودیم – بهزبان اسپانیایی، با بازیگران بومی و در همان مکانهایی که داستان اتفاق افتاد و در همان شرایط- روایت کنیم. بههمین دلیل بود که ساخت آن طولانی شد، زیرا واقعاً میخواستیم که آن را بهدرستی انجام بدهیم.»
(در مصاحبه با خوان آنتونیو بایونا، کارگردان فیلم انجمن برف)
«انجمن برف» یکی از میخکوبکنندهترین و تکاندهندهترین فیلمهای ۲۰۲۳ بود. طرح داستان بر اساس کتابی بههمین نام از نویسنده و روزنامهنگار اروگوئهای، پابلو ویِرسی، است که داستان تمام کسانی را که موفق به زندهماندن در این حادثه شدهاند، مستند میکند. علاوه بر این، سازندگان و بازیگران فیلم شخصاً به سخنان بازماندگان گوش فرا داده و با خانوادههای قربانیان صحبت کردهاند. حتی فیلمبرداری لوکیشن در محل خود تراژدی انجام شده است. همهچیز از آنجایی شروع شد که خلبانی بهنام دانته هکتور لاگورارا، بهاشتباه فکر کرد که بهزودی در مقصد فرود خواهند آمد، در حالیکه هنوز ارتفاعات را پشت سر نگذاشته بود، و پیرو همین اشتباه به کوههای آند در آمریکای جنوبی برخورد کرد. سقوط پرواز شمارهٔ ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه یکی از بحثبرانگیزترین حوادث هوایی رخ داده بر فراز کوههای آند است. طی این پرواز، هواپیمایی در روز ۱۳ اکتبر ۱۹۷۲ با ۴۵ سرنشین سقوط کرد. بازماندگان نهایی این سانحه که ۱۶ نفر بودند، در ۲۳ دسامبر ۱۹۷۲ (۷۲ روز بعد از سقوط) پیدا شدند.
بیش از یکچهارم از مسافران در لحظات ابتدایی سقوط و بقیه نیز از سرما و گرسنگی و بر اثر جراحات وارده درگذشتند. افراد باقیمانده در ارتفاعات در مقابله با سرمای وحشتناک و نداشتن مواد غذایی، دوران بسیار سختی را گذراندند. آنها برای بقای حیاتشان مجبور شدند از بقایای دوستانشان که درگذشته بودند، تغذیه کنند. گروههای جستجوگر تا هفتاد و دو روز بعد از حادثه هیچ خبری از بازماندگان حادثه نداشتند. تا اینکه دو تن از بازماندگان حادثه بهنامهای روبرتو کانهسا و ناندو پارادو پس از دوازده روز راهپیمایی و با کمک یک روستایی شیلیایی بهنام سرجیو کاتالان توانستند خبر دهند که عدهای از مسافران آن هواپیما زنده ماندهاند.
فیلم «انجمن برف» در نشاندادن این واقعهٔ هولناک بسیار موفق عمل کرده است. صحنهٔ سقوط هواپیما لرزه بر تن میاندازد و ازیادنرفتنیست. این صحنه واقعاً درخشان به تصویر کشیده شده است. لحظات سخت سرما و تحمل آن یا مدفونشدن زیر برف و بهمن نیز بهخوبی در فیلم تصویر شدهاند. در حین تماشای فیلم، واقعاً میتوان سرما را احساس سرما کرد؛ گویی مثل شخصیتهای فیلم در آن شرایط سخت قرار داری و باید برای بقا بجنگی. در واقع فیلم، هم در بهتصویرکشیدن احساسات موفق عمل میکند و هم در انتقال هیجان و ترس، بهویژه در اواخر فیلم، مخاطب را احساساتی کرده و تحت تأثیر قرار میدهد.
اما مهمترین مسئلهای که فیلم به آن میپردازد، دوراهیهای اخلاقی بههنگام تلاش برای بقاست. اینکه در چنین شرایطی و زمانیکه فقط مسئلهٔ بقا مطرح است، امر اخلاقی چه معنایی پیدا میکند؟… دوراهی اخلاقی موقعیتهاییاند که بین انتخاب دو یا چند گزینه گرفتار میشویم، بهنحوی که هیچکدام راهحلی که با دستورالعملهای اخلاقی سازگار باشد، پیش روی ما قرار نمیدهد. انتخاب بین درست و نادرست برای همهٔ ما آسان است و قطعاً اسم این قبیل انتخابها را دوراهی نمیگذاریم. زمانی انتخاب سخت میشود که مجبوریم بین دوراهیهایی که درست به نظر نمیرسند، یکی را انتخاب کنیم.
کارگردان این فیلم بهخوبی جدال قهرمانانش با طبیعت وحشی اطراف را بهشکل جنگی تمامعیار با دشمنی قدرتمند تصویر کرده است. تیم بازیگران خیلی خوب عمل میکند. البته به تدوین ایراد وارد است؛ تدوین از نظر تکنیکی خوب است اما مدتزمان فیلم میتوانست کوتاهتر باشد. صحنههایی وجود دارد که حذف آنها لطمهای به فیلم نمیزند و میتوانست در تدوین لحاظ شود.
فاجعهای که رخ داده وحشتناک است و کارگردانی بایونا به ما این امکان را میدهد تا نسبت به تراژدیای که فراتر از تصور ماست، درک عمیقی پیدا کنیم. بایونا قبل از اینکه ما را به درون سقوط وحشتناک هواپیما که با جزئیاتی شوکهکننده ارائه میشود، پرتاب کند، زمان کمی را برای معرفی مسافران شوربخت آن و اعضای خانوادههایشان اختصاص میدهد. اجزای هواپیما در حین سقوط از هم جدا میشود و سرنشینان آن نیز بلافاصله متلاشی و یا بهشدت مجروح میشوند. دوربین برای ایجاد حداکثر تأثیرگذاری، تنها بهاندازهٔ کافی روی این جزئیات دردناک مکث میکند. این سکانس دلخراش آنچنان دقیق اجرا میشود که احساسات ما را بهشدت به غلیان درمیآورد. طوریکه ممکن است ناخودآگاه از جایتان بلند شوید؛ گویی شما هم روی صندلی هواپیما نشسته بودید.
و در آخر باید گفت فیلم علیرغم ماهیت تلخش، دربارهٔ مقاومت و امید است. چنانچه پس از پایان فیلم ممکن است در حالیکه اشکتان سرازیر است، به خود بگویید باید با تمام وجود زندگی کرد و از آن لذت برد.
این فیلم هنوز در کتابخانههای مترو ونکوور در دسترس نیست، ولی میتوان آن را از طریق شبکهٔ نتفلیکس تماشا کرد.