مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
عکسها: علی حقیقتجو، Capilano Photography – ونکوور
باخبر شدیم مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، کتابی را با عنوان «پژوهشی در نقالی و نمایشنامهٔ دادخواهی» به دست چاپ سپرده است و همچنین فوریهٔ امسال نمایشی را با عنوان «دادخواهی» بر اساس همین کتاب به روی صحنه خواهد برد. بههمین مناسبت گفتوگویی داشتیم با ایشان تا دربارهٔ این کتاب و همچنین نمایش برایمان بگویند که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
با سلام و سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید، هرچند اغلب خوانندگان ما با شما و کارهایتان آشنایند، ولی سپاسگزار میشویم بهطور اجمالی خودتان را معرفی کنید و کمی از سوابقتان برای آن دسته از خوانندگان ما که کمتر با شما آشنایند، بگویید.
من هم از شما تشکر میکنم که این فرصت را به من دادید. من از دوازده سالگی تا به امروز که شصت و پنج سال دارم با تئاتر و نمایش زندگی کردهام. دوازدهساله بودم که آموزش تئاتر را در کلاسهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کردم. در جوانی بهعنوان بازیگر حرفهای در تئاتر شهر، تالار رودکی و غیره کار میکردم. عجیب دوست داشتم تجربههای جدید داشته باشم. سخت شیوههای مختلف نمایشی را مطالعه میکردم. در این دوران، چند نمایش نوشتم و آنها را کارگردانی کردم. مثل نمایشهای «سیاهگوش» برای کودکان و نوجوانان که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا شد و مورد استقبال قرار گرفت. سپس تصمیم گرفتم چند داستان را به نمایشنامه تبدیل کنم. سراغ کتاب «حقیقت و مرد دانا» نوشتهٔ بهرام بیضایی و «ماهی سیاه کوچولو» نوشتهٔ صمد بهرنگی رفتم. هر دو را به نمایشنامه تبدیل کردم و به اجرا در آمدند. اولی با کارگردانی خودم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دومی در تئاتر شهر با کارگردانی مشترک من و منصور خلج.
انقلاب که شد، فصل جدید تجربهکردن من هم دوباره جوانه زد. متوجه تئاتر مستند و نمایشنامهٔ خیابانی شده بودم، اما از آن چیز زیادی نمیدانستم. به دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران وارد شدم تا در کنار استادان مجرب آن دوران بیشتر بیاموزم. نتیجه آن شد که اولین نمایش مستند خود را بهنام «زندان اطفال» نوشتم و کارگردانی کردم که در همان دانشکده و ادارهٔ برنامههای تئاتر اجرا شد. با انقلاب فرهنگی، آن دانشکده برای همیشه بسته شد. حالا من بودم و خیابان. با حفظکردن روابط با استادان تئاتر، تجربهٔ تئاتر خیابانی را شروع کردم. در این دوران، سه نمایشنامه بهنامهای «کوپن»، «انقلاب و ضدانقلاب» و «بهاران خجسته باد» منتشر کردم. هر سهٔ این نمایشها بهطور گسترده به اجرا درآمدند.
کمکم فضای تئاتر آنقدر تنگ و تنگتر شد که خود را در قفس حس میکردم. بهدنبال فضایی آزاد از کشور خارج شدم. به یونان رسیدم. از پناهندگانی که در کمپ بودند، گروهی نمایشی درست کردم و با کمک وزارت فرهنگ و هنر یونان امکاناتی گرفتیم تا کلاسها برقرار شود. بعد از شش ماه توانستیم نمایش «رهایی پرندگان صلح» را نوشته و با کارگردانی خودم آن را در آکروپلیس آتن اجرا کنیم.
سال ۱۹۸۸ به ونکوورِ کانادا رسیدیم. بلافاصله دو کلاس بازیگری برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان برگزار کردم. حاصل این کار نوشتن و کارگردانی سه نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان بهنامهای «بچهها بیایید با هم گل بکاریم» و «بچهها نوروز» و «قصههای جنگل» و همچنین یک نمایشنامه برای بزرگسالان بهنام «بشنو از نی» شد.
بهعنوان دانشجو در رشتهٔ تئاتر واردِ داگلاس کالج شدم. حاصل این دوره، نمایشنامهٔ «کابوسهای یک رانندهتاکسی» بود که آن را بهزبان انگلیسی و با همکاری سی. جی. هافمن نوشتم و با کارگرانی من به روی صحنه رفت.
برای جلوگیری از طولانیشدن پاسخم به این سؤال، اجازه دهید بقیه را تیتروار خدمتتان عرض کنم. نمایشهایی که پس از آن نوشته و کارگردانی کردهام، عبارتاند از: «پاسخهای ملانصرالدین»، «نگاه سوم»، «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه»، »ماسک»، «واخوان»، «میر نوروزی»، و «دادخواهی» که بهزودی در ونکوور به روی صحنه خواهد رفت.
در خارج از کشور چند کتاب هم منتشر کردهام که عبارتاند از: کتاب پژوهشی «تبار حاجی فیروز و غلام» – نشر آفتاب، کتاب پژوهشی و نمایشی «ریشهها و نشانهها در نمایش میر نوروزی» – نشر رها، و کتاب پژوهشی و نمایشی «پژوهشی در نقالی و نمایشنامهٔ دادخواهی» – نشر زن
آخرین باری که با هم گفتوگو داشتیم، ماه مارس گذشته بود که دربارهٔ کتاب «ریشهها و نشانهها در نمایش میر نوروزی» و نیز نمایش «میر نوروزی» که بر اساس نمایشنامهای در همین کتاب بود، با هم صحبت کردیم. امسال هم ظاهراً انتشار کتابی جدید و نمایشی بر اساس آن را پیش رو دارید، که خودتان هم به آنها اشاره کردید. لطفاً برای خوانندگان ما در این زمینه بفرمایید. چه شد که به فکر نگارش کتابی دربارهٔ نقالی افتادید؟
نقالی پیوند عجیبی با نمایش تئاتر دارد. حدود پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح در یونان باستان تئاتر برای اولین بار در جهان متولد و بهسرعت به سراسر اروپا منتقل شد. دلیل اصلی این تولد وجود نقالی بود. اما با وجود آنکه ایران سابقهٔ بسیار زیادی در نقالی داشته، قرنها دیرتر به نمایش تئاتر دست یافت. اگر به نمایشهای سنتی ایران مثل تعزیه یا سیاهبازی دقت کنیم، مشاهده خواهیم کرد که هر دو آنها همچون یونان باستان از نقالی متولد شدهاند. این موضوعی است که بهنظر من بسیار اهمیت دارد. این موضوع باید بین پژوهشگران مطرح شود. من در حد توان خود موضوع را مطرح کردهام. تأثیر نقالی بر نمایشهای سنتی ایران را نشان دادهام. تا جایی که من اطلاع دارم، کسی در ایران به این موضوع نپرداخته است. این موضوع از دو جهت اهمیت ویژه دارد. اول، چگونگی تولد تئاتر سنتی ایران و دوم، نگاه دیگری به تاریخ تئاتر سنتی ایران. کتاب «پژوهشی در نقالی و نمایشنامهٔ دادخواهی» را با این انگیزه نوشتم.
موضوع اصلی کتاب شما کاوشی است در نقالی، لطفاً کمی دربارهٔ نقالی و تاریخچهٔ آن در ایران و جهان برای خوانندگان ما بگویید.
انسان ذاتاً نقال است. از دوران نخستین اینچنین بوده است. از افراد قبیله گرفته که چگونگی ماجراهای شکار را برای هم تعریف میکردند تا انسان معاصر که خاطرات و حوادث را برای دیگری تعریف میکند، اما افراد این انتقال را ممکن است ضعیف یا قوی انجام دهند.
با شروع تمدن بود که اهمیت نقالِ قوی برجسته شد، نقش و تأثیرگذاری او بر دیگران مشخص شد و کمکم تبدیل به شغلی شد که دیگران بابت خوشصحبتی او حاضر بودند پول بپردازند.
حدود هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح در یونان باستان، دورهگردهایی بودند که حماسههای «هومر» را میخواندند و با آن روزی میگذارانیدند.
ایران هم اینچنین بود. حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح نقالانی بودند بهنام «گوسانها» که داستانهای پادشاهان و قهرمانان را همراه ساز و آواز میخواندند و از این راه زندگی میکردند. آنها حکایات را سینهبهسینه نگه میداشتند و در واقع بهکمک روایات آنها بود که بسیاری از متون ادبی ایران مثل شاهنامه شکل گرفت و نوشته شد.
لطفاً کمی دربارهٔ شیوهٔ روایتی در تئاتر توضیح بدهید و بفرمایید خاستگاه این شیوه از شرق بوده یا غرب؟
تئاتر روایتی در غرب تئوریزه شد. شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی، برتولت برشت، روی آن کار کرد و نام آن را «تئاتر اپیک» گذاشت و به جهانیان معرفیاش کرد. تئوری او مورد استقبال هنرمندان مدرن قرار گرفت. تا آن زمان نمایشها روی احساسات تماشاچی متمرکز شده بودند. در صورتیکه سیستم برشت تمرکز روی موضوع داشت. از اینرو از تعویض نور، احساسیبازیکردن بازیگران، ساختن دکور و… جداً خودداری میکرد. در نمایشنامههایی که او با این سیستم نوشت، از گوینده استفاده میشد. بازیگران در بسیاری مواقع نمایش را قطع و با تماشاگر صحبت میکردند. از خواندن اشعار برای قطعکردن و فاصلهانداختن در نمایش سود میجوست و… . او اعتقاد داشت تماشاچی هر لحظه باید بداند که در سالن تئاتر نشسته تا بیشتر از آنکه غرق احساسات زودگذر شود، روی موضوع متمرکز شود و فکر کند. این کار را «فاصلهگذاری» نام گذاشت که بعدها دیگران در فیلمها، رمانها و اشعار به روشهای مختلف از آن استفاده کردند.
برتولت برشت تحتتأثیر تئاتر شرق بهخصوص تئاتر چین بود که به این ایده رسید. در تئاتر سنتی شرق این روش و سیستم وجود داشت. اگر به نمایش سنتی ایران مثل تعزیه نیز نگاه دقیقی بکنیم، سیستم تئاتر اپیک یا تئاتر روایتی را خواهیم دید. در تعزیه دکور، نور، بازیگری طبیعی و غیره را نمیبینیم. بازیگران شمر و همراهان او، خشک و خشن حرکت و صحبت میکنند. در صورتیکه موافقخوانها مثل یاران امام، بهنرمی و همراه با موسیقی دیالوگهای خود را بیان میدارند. نوعی داوری در شخصیتهای نمایش دیده میشود. از یک کاسه آب بهجای رودخانه استفاده میشود. در طول نمایش بازیگران نمایش را قطع کرده، با تماشاچی صحبت و سپس طلب صلوات میکنند. اینها همه نشانهٔ روایتکردن موضوعی است که از زبان بازیگران بیان میشود نه واقعهسازی طبیعی.
نمایش سنتی ایران چگونه به سیستم تئاتر روایتی رسید؟
پایه و ریشهٔ اصلی تئاتر سنتی ایران را باید در نقالی جستوجو کرد. در کتاب «پژوهشی در نقالی و نمایشنامهٔ دادخواهی» به شرح این موضوع پرداختهام.
علاقهمندان چگونه میتوانند این کتاب را تهیه کنند؟
از طریق وبسایت «نشر زن» در آدرس: https://www.zanpublication.com/books
لطفاً کمی هم دربارهٔ نمایش «دادخواهی» که نمایشنامهاش در کتاب جدید شما منتشر شده و نیز ارتباطش با موضوع کتاب، برایمان بگویید.
سیستم اجرایی نمایش «دادخواهی» از «پردهخوانی» تأثیر گرفته است. پردهخوانی نوعی نقالی است که از روی تصاویر مختلف، حکایات گوناگونی را بازگو میکند. با آنکه ما از این روش تأثیر گرفتهایم، اما آن را به شیوهای جدید و مدرن اجرا میکنیم. پردهای وجود ندارد. بازیگراناند که تصاویر را میسازند. آنها هستند که از دل تصاویر زنده میشوند و بیرون میآیند تا صحنهای را بازی کنند. نمایش همچو پردهٔ پردهخوان دهها حکایت درون خود دارد. ما نیز حکایتهای مختلفی داریم، اما با موضوعی جدید و مدرن از گذشتههای دور تا همین امروز.
با خواندن کتاب متوجه خواهیم شد که چگونه نقالی به نمایش سنتی ایران تبدیل شد و چگونه نمایشهای سنتی بر نمایشهای مدرن ایران تأثیر گذاشت. نمایش «دادخواهی» نمونهٔ بارز آن است.
شما برای آمادهکردن و بهروی صحنه بردن این نمایش با گروه بزرگی از بازیگران و دیگر عوامل کار کردهاید. چه مدت است که با این گروه همکاری دارید؟ آیا همهٔ بازیگران و عوامل نمایش محلی و از ونکوورند؟ با چه دشواریهای مواجه بودهاید؟
بعضی از افرادِ گروه سالهای زیادی با من همکاری داشتهاند مثل منوچهر سلیمی یا محبوبه مجتهد، اما گروه بزرگ ما دو سالی میشود که شکل گرفته است. همهٔ بازیگران، هنرمندان موسیقی و رقص اهل ونکوورند. تئاتر خارج کشور مشکلات خاص خود را دارد. مثلاً من برای پژوهش و نوشتن همین نمایش شش ماه کار کردهام. سه ماه است که گروه حداقل هفتهای یک بار تمرین داشته، مخارج سالن سرسامآور است. اینهمه تلاش با یکی دو اجرا ظاهراً به پایان میرسد. باید بگویم ما با مشکلات پیش رویمان کاملاً آشنا بودیم، اما چیزی که محرک اصلی ما شد عشق به کار است و بس. یعنی همینکه تعداد زیادی کنار هم مینشینیم، تصمیم میگیریم، پژوهش و تمرین نمایش انجام میدهیم، برایمان خوشایند و لذتبخش است. درست مثل گروهی که تصمیم میگیرد به کوهنوردی برود. افراد راه سخت را میپیمایند، خسته میشوند، وقت میگذارند ولی از لحظهلحظهٔ آن لذت میبرند.
علاقهمندان به تماشای این نمایش چگونه میتوانند بلیت تهیه کنند؟
علاقهمندان میتوانند از طریق وبسایت سنتنیال تیاتر بلیت این نمایش را تهیه کنند:
https://tickets.centennialtheatre.com/TheatreManager/1/tmEvent/tmEvent2310.html
اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید.
باید بگویم که روز اجرا بهتر است که تماشاگران زودتر تشریف بیاورند. یکی بهعلت پارکینگ سالن تئاتر که در حال حاضر قابلاستفاده نیست و باید در خیابانهای اطراف جای پارک پیدا کنند. دومی هم بهخاطر آنکه در سالن انتظار نمایشگاه کتاب خواهیم داشت. درهای سالن از ساعت ۶ عصر باز خواهد شد و رأس ساعت ۷ نمایش اجرا خواهد شد.