همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
در دنبالهٔ بحث دستور گشتاری-زایشی که در شمارهٔ گذشته، چامسکی دو نکته توانش و کنش را مطرح میکند. توانش انسان یعنی competence همان قدرت ذهنی او در تولید بیحدوحصر جملات دستوری زبان است، لیکن کنش او یعنی performance اندازهٔ محدود و مطلوبی از ترکیبات واژههاست. با اینکه مثالهای چامسکی به انگلیسی است، ما میتوانیم بهراحتی معادلشان را در جملات همهٔ زبانها، اعم از اسمی، فعلی، صفتی و قیدی بازسازی کنیم که تکرار میشوند.
به یک مثال از جملههای اسمی نگاه میکنیم: این گربهای است که کُشت موشی را که در گنجهٔ اتاقی بود که در خانهٔ مردی بود که سرمایهاش را در بانکی گذاشته بود که نزدیک دکان عموجعفر است که جعبههایی میسازد که به بازاری میبرد که دور از خانهشان است که افراد زیادی در آن زندگی میکنند که نیازمندیهایشان را از دکانهایی تهیه مینمایند که خیلی دور از خویشاوندانشان است که… و شما میتوانید این جملهٔ اسمی را تا هرجا خواستید، با «که» ادامه دهید.
همچنین در صورتیکه جملاتی را با «واو» به هم عطف کنید، بینهایت به پیش میرود. مثل: ما گفتیم، میز و در و کتاب و کاغذ و دفتر و خط و صورت و… پس این کار نشانهٔ سازندگی زبان و تکرار است. زبان ما منبعی سرشار و پایاننیافتنی از سازندگی جملات و زایندگی گفتار ما است که میتوانیم به پیش ببریم، ولی ما بر اساس کنش زبانی در حد لزوم از آن بهره میگیریم. گفته میشود زبان نظامی است از نظامها، زیرا در هر یک از سه قسمت معانی، قواعد و اصوات به چند نظام کوچکتر تقسیم میشود. مثلاً ما در نظام صوتی، مجموعهٔ واجها و بعد قواعد ترکیب و هجابندی را داریم. خلاقیت زبان از این نظر است که همواره میتوانیم جملهها را بر پایهٔ تغییر، جابهجایی، و استفاده از معانی متنوع سازیم و نیز میشود با انتخاب یک واج بهجای واجی دیگر مفهوم متفاوتی از آن بگیریم.
همین نظام توانمندِ قواعد در توانش هر انسان است که سبب میشود یک فرد بهطور طبیعی در تمام عمر حتی یک جمله را دو بار تکرار نکرده باشد. باروری و زایندگی زبان بر اساس توانش چنان است که از طریق بهرهگیری از قواعد میتوانیم تا هر اندازه جمله بسازیم و با جایگزینکردن جملهها درون یکدیگر و بههمپیوستنشان آنها را گسترش دهیم. اما اینکه در عمل نمیتوانیم اینهمه جمله را در ذهن خود نگه داریم، بهعلت کنش زبانی ما است.
نظام زبان از مجموعهٔ جملهها و بخشهای کوچکتری ساخته شده است که بعد از آنها مکث جایز است، اما اینکه نوشتهاند جمله بخش کاملی از کلام است و بعد از آن میتوان سکوت کرد، چنین نیست. واحد کلام بخشی از سخن است که ابتدا و انتهایی دارد، و به معنا ارتباط دارد. گاه یک بیت شعر یا رباعی ممکن است یک واحد کلام لحاظ شود. یک مثال از عمر خیام: با تو به خرابات اگر گویم راز / بهْ زان که به محراب کنم بیتو نماز / ای اول و ای آخر خلقان همه تو / خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز. حال بر اساس دستور گشتاری-زایشی چامسکی، گشتارهای حذف، اضافه، و تغییر در این رباعی عمل کرده است. ما دربارهٔ واژهسازی در فارسی گفتیم و نیز اصرار ورزیدیم که از واژههای خارجی بهره نگیرند و آنها را بهفارسی حرفنویسی نکنند. ما نوشتیم بیاییم به هویت ملیمان احترام بگذاریم، و همین فارسی موجود را آراسته و پیراسته سازیم و نگذاریم بیشازپیش دچار هجوم ترکیبات بیگانه قرار گیرد.
توانمندی فارسی در واژهسازی
چند سال پیش سؤالی در فرهنگستان مطرح شد و چند تن از زبانشناسان و ادیبان گرد آمدند تا به آن پاسخ دهند. برخی گفتند، آیا فارسی توانمندی کافی واژهسازی را در برابر سیل واژههای خارجی دارد؟ آیا ممکن است در برابر اینقدر واژههای خارجی مقاومت کند و معادل بسازد؟ چند زبان شناس گفتند فارسی نیاز به تعدادی مصدر جدید دارد. چند نفر از ادیبان سخت مخالف بودند. گفتوگو در گرفت و بحث به درازا کشید و سپس قضیه مانند همیشه بی نتیجه ماند. لیکن اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، مشکلات بسیاری در فارسی و خط آن وجود دارد که حلناشدنی است. و از همه بیشتر واکنش نشانندادن سازمانها، نهادها، تحصیلکردهها و دانشمندان به زبان فارسی است. و به آن میافزاییم راحتطلبی در بهکارگیری واژههای بیگانه و ترجیح آنها. در حالیکه همه به این امر اذعان دارند که فارسی یکی از پرمصدرترین زبانهای جهان در واژهسازی است، اما بهدلیل استفادهنکردن از آنها و جایگزینکردنشان با عربی فراموش شدهاند. چند مورد از آنها عبارتاند از: بیختن، موییدن (زاریکردن)، نیوشیدن، نهفتن، وابریدن، واخریدن، هَشتن، سَرخوردن، سُنبیدن، سنباندن (سوراخ کردن)، باوراندن، خمیدن، رهاندن.
حال بهترین کاری که در وضع موجود باید اجرا کرد، چنین است. همین فارسی را که در محاوره داریم، آراسته و پیراسته سازیم و آن را از آشفتگیها و ناخالصیهای بیشتر رها سازیم، به آن سر و صورتی بدهیم و نظاممندانه به پیش برویم. از خوانندگان گرامی و علاقهمندان به فارسی بخواهیم به رمز هویت ملی خود بیشتر اهمیت بدهند. چرا کشورهای اروپایی مانند فرانسه، اسپانیا و آلمان تا اینحد به زبانشان میبالند و نسبت به تاریخ و هویتشان تعصب دارند. امید است به دو سه خاطره در شمارهٔ بعد اشاره کنیم.
در پایان، به چند واژهٔ پارسیشده توجه نمایید:
بهجای تفویض، بگوییم سپردن؛
بهجای تقبلکردن، بگوییم پذیراشدن؛
بهجای تقدم، بگوییم پیشینگی؛
بهجای تقدیر یا قسمت، بگوییم سرنوشت؛
بهجای تقدیمکردن، بگوییم پیشکش کردن.
بهجای عزاداری، بگوییم سوگواری؛
بهجای عزل، بگوییم برکناری؛
بهجای عصبانی، بگوییم خشمگین؛
بهجای عصبانی شدن، بگوییم برآشفتن.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.