همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
بهرهگیری از واژههای خودی، بیرون گذاشتن واژههای بیمورد بیگانه، زدودن خطاها و ترغیب به حفظ میراث فرهنگیمان تا آنجا که امکان دارد، کاری شایسته برای زبان است. ما شما را تشویق میکنیم که بیاییم از زبان عامیانه، بهخصوص عامیانهٔ پَست در نوشتار دست برداریم و همت کنیم تا زبان زیبای پارسی را در سطح والای کلام نگه داریم.
زبان بهعنوان یک رفتار اجتماعی بسیار پیچیده و دقیق، میراث فرهنگی ما است. اصل و پایهٔ زبان، گفتاری و شنیداری است. نوشتن و خواندن، برای انتقال دانش بهصورت کتاب و نوشته به نسلهای بعد به وجود آمده است. بهکارگیری آهنگ صدا، تکیههای صوتی و زیروبمیهای سخن را آنگونه که در گفتار اجرا میشود، نمیتوانیم به نگارش درآوریم. تکرار نیز در ذات زبان است. بنابراین ما مسائل و نکات مهم را هرازچندگاه یادآور میشویم تا همگان بخوانند و به دیگران هم بگویند.
دستور زبان و خطاها – زبان مجموعهای از کلمات نیست که کنار هم گذاشته و ردیف شده باشند، بلکه رفتاری قاعدهمند است. در گذشتهای دور، گویا حدود صد و چند سال پیش کتابی با عنوان نصابالصبیان برای کودکان نشر یافته بود که در آن گروهی از کلمات عربی را با معنیهایشان کنار هم ردیف شده بود، بهخیال اینکه آنها جملاتی از زبان میشوند. مثلاً به قطّ، خیطل و هرّه، هر سه معنی «گربه» داده بود، و حال آنکه اینها سه حیوان متفاوتاند. البته خطاها در اثر ندانستن قاعده ایجاد میشوند، ولی اشتباهات سهویاند. خطاها در بیشترین اندازه، بهترتیب در اسمها، صفتها، ترکیبات و فعلها رخ میدهند، و بسیار کمتر دستور زبانیاند. یک نمونه رانندهای بود که از شیشهٔ اتومبیلش به راننده دیگر که نزدیک بود با او تصادف کند، گفت: «آقا، راهنماییات را بزن.» بهجای اینکه بگوید: «راهنمایت را بزن.»
سبک و بسامد – سبک سخن از سوی گوینده انتخاب میشود. بالاترین سبک سخن، سبک ادبی است و پایینترینِ آن سبک عامیانهٔ رکیک است، و این بستگی به تربیت خانوادگی، میزان تحصیلات، وراثت، اتفاقات، مشاهدات و محیطی دارد که فرد در آن بزرگ شده است و با دیگران رفت و آمد کرده است. در برخی کشورها مانند انگلستان بهکارگیری آهنگ صدا، زیروبمیِ کلام، فصاحت سخن همراه با استفاده از اصطلاحات مناسب و لازم برای یافتن شغل یا تصدّی مقام، دخالت زیادی دارد. و برعکس اگر شخصی از گویشی مقبول و معیار برخوردار نباشد، در مصاحبه پذیرفته نمیشود. تسلط بر دایرهٔ لغاتِ مطلوبِ کافی در بیان نیز نقش اساسی دارد. ما دو دسته واژگان را در ساختار جملات خود فرا میگیریم؛ یکی به گونهٔ شناختی، یعنی میشنویم و میفهمیم، دوم بهطور تولیدی، که خود آنها را میسازیم و به کار میبریم. دایرهٔ گروه اول بسی وسیعتر است. سبک عامیانهٔ پست یا دارای لغات رکیک، موجب رنجش خاطر شنوندگان، ولی خوشزبانی سبب شادی خاطر ایشان میشود.
حال اگر این الفاظ شکسته و ناموزون را کامل بگوییم و بنویسیم وضع زبانمان بسی بهتر میشود. البته تمام آنها در یک سطح نیستند، سبک و بسامدشان تفاوت دارد. اکثرشان از طریق وامگیری به فارسی راه یافتهاند. امروزه فرهنگستان برای واژههای خارجی، حتی کلمات عربی قدیم معادلسازی میکند. گاهی نیز خود مردم برای کلمات خارجی معنا میسازند. اما بهطور کلی، نمیدانیم چرا مردم ما هیچگاه تعصب و عِرق ملیشان برانگیخته نمیشود. ایشان از حدود ١٢ قرن پیش تاکنون به وامگیری پرداختهاند. ابتدا در دامنهٔ بسیار وسیعی از عربی و سپس در زمان قاجار از فرانسه و آنگاه در عهد ما از انگلیسی، لیکن بیشتر با واسطگی فرانسه، وامگیری نمودهاند. متأسفانه فارسی امروزی ما با عربی مخلوط شده است و بیش از پنجاه و دو در صد آن را لغات و ترکیبات عربی تشکیل میدهد. لیکن عربی اینهمه از فارسی و زبانهای دیگر وام نگرفته است، و در واژهسازی بهمراتب قویتر است. به دو سه مثال توجه کنید: عربها برای کلمهٔ wheelchair بهمعنی صندلی چرخدار معادل «عجلة» را با جمع «عجلات» ساختهاند، اما ایرانیها بی درنگ همان «ویلچر» را گفتند و خود را به زحمت نینداختند، و بعد هم که سر زبانها افتاد، افراد کمسواد آن را «ویلچه» تلفظ کردند که پس از مدتی «بیلچه» هم شد. حال اگر مردم آن را ساده میکردند و «چرخ» میگفتند خیلی بهتر میشد. مثلاً میگفتند: «یک چرخ گرفتیم پیرمرد را رویش نشاندیم و او را رساندیم.» و این نوع واژهسازی هیچ مسئلهای ایجاد نمیکند، چون ما بار معنایی یک کلمه را افزون میسازیم. عربها برای واژهٔ ترور، اغتیال، برای کنسل، ابطال، برای پرسنل، موظفین، برای کانال، قناة، و برای فامیل، عائلة را ساختهاند. و همهٔ اینها معادل فارسی هم دارند.
خطای معنایی – بخش معناشناسی زبان از همهٔ قسمتها دشوارتر، پیچیدهتر و دقیقتر است. واژههای یکمعنایی در زبان اندکاند، بهعلاوه، به بحثهای باهمآیی و هممعنایی و چندمعنایی نیز مربوط میشوند. ذات زبان گفتاری-شنیداری است و ما نمیتوانیم ریزهکاریهایش را با نوشتار برسانیم. من میتوانم معنای این سه بیت از مثنوی مولوی را با کمک زیروبمیِ کلام، آهنگ صدا و تکیههای صوتی کلمات و قدری حرکات دست، صورت و بدن بهخوبی به شنوندگان برسانم، اما نه از راه نوشتار و خواندار، مثال: کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گر چه ماند در نبشتن شیر شیر / این یکی شیر است اندر بادیه / وان دگر شیر است اندر بادیه / آن یکی شیر است کآدم میخورد / وان دگر شیر است کآدم میخورد.
حال، به چند واژهٔ پارسیشده توجه نمایید:
به جای بیلیاقتی یا بیکفایتی، بگوییم ناشایستگی؛
بهجای بیفایده، بگوییم بیهوده؛
بهجای بیعانه، بگوییم پیشپرداخت؛
بهجای بینالنهرین، بگوییم میانرودان؛
بهجای بینهایت، بگوییم بیکران؛
بهجای بیوگرافی (biography)، بگوییم زندگینامه یا سرگذشت؛
بهجای پاراگراف، بگوییم بند؛
بهجای پارتیشن (partition)، بگوییم دیوارک؛
بهجای پارکینگ، بگوییم خودروگاه؛
به جای پاساژ که لغتی فرانسه است، بگوییم تیمچه؛
بهجای پانسمان (بهفرانسه pansement)، بگوییم زخمبندی؛
بهجای پرثمر، بگوییم پربار؛
بهجای پروژکتور (projector)، بگوییم نورافکن؛
بهجای پروسه (process)، بگوییم فرایند؛
بهجای پستچی، بگوییم نامهرسان؛
بهجای پمپ (pump)، بگوییم مکنده.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.