همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
ما در این شماره میخواهیم پس از پاسخ به سؤال کلی بالا چند نکته را در مقایسهٔ زبانها به پیش ببریم و به دو سه مورد جدید اشاره کنیم. تمام زبانها حتی لهجهها و گویشها در بهکارگیری خود از سوی گویندگانشان، کاملتریناند. پس سؤالمان را طور دیگر مطرح میکنیم: کدام زبان پرواژهترین زبان است؟ کدام زبان غنیترین یا کهنترین ادبیات جهان را دارا است؟ کدام زبان بیشترین اصطلاحات را دارد یا کدام زبان دشوارترین دستور را برای یادگیری دارد؟ آن وقت به مشکلات دیگری در پاسخیابی خود بر میخوریم: آیا تمام بخشهای یک شهر بزرگ در گفتار یکساناند؟ خطاهای تلفظی نسبت به زبان رسمی ندارند؟ در آهنگ صدا و زیروبمیِ کلام، لطیف یا خشن سخن میگویند؟ و بسیاری از این دست پرسشها. آن وقت است که در ذات این رفتار اجتماعی بشر در میمانیم. زبان انگلیسی پرواژهترین زبان جهان است و زبان اول ایالات متحده، بریتانیا و چند کشور دیگر و نیز زبان دوم بسیاری از ممالک ازجمله هندوستان و آفریقای جنوبی. نخستین تحقیقات و تألیفات جهان به زبان انگلیسی صورت میگیرد. انگلیسی تا جایی پیش رفته است که میتوان آن را «میانهاوشی» (بینالمللی) نامید؛ گو اینکه چند کشور اروپایی همچون فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، این را قبول ندارند و به زبان ملّی خود افتخار میکنند.
لیکن دلیل اصلی مهمی که شاید توجهی به آن نشده باشد، سادگی دستور آن است. انگلیسی یک حرف معرفه و یک نکره دارد. اغلب اسمها فعل، و فعلها اسم میشوند، و گاه این حرکت دو بار انجام میپذیرد. مثلاً کلمهٔ service از فعل serve گرفته شده است، ولی یک بار دیگر میتواند فعل شود: We’ll give you some new services again. انگلیسی مذکر و مؤنثِ دستوری مانند فرانسه ندارد. زمانهای فعل فرانسه بسیار مفصل است؛ گذشتهٔ سادهاش مخصوص نگارش است و ماضی نقلی در گفتار عادی جای آن را میگیرد. اما تنها ایرادی که بر انگلیسی وارد است، این است که املای لغات و مکان تکیهٔ صوتی کلمات قاعدهمند نیست و مشکل تلفظ و املا دارد. حال بیاییم به موضوعی تازه بپردازیم. دو مورد جدید، که یکی حسن تعبیر است، و آن وقتی است که با تغییر کلمات میخواهیم سخن را خوشایند سازیم تا نوای بهتر و مقبولتری در ذهن ایجاد کند. مثلاً بهجای «فلان شخص مُرد.» بگوییم، فوت کرد، درگذشت، به رحمت خدا رفت، یا در حالت ادبی بگوییم «سر در نقاب خاک کشید.» بهجای مردهشوی، بگوییم، غسّال، بهجای کور، روشندل، بهجای حمّال، باربر، بهجای کلفت یا نوکر، خدمتکار، و جز اینها. مورد دوم معکوسسازی یا وارونهسازی بعضی واژهها برای خوشایندی گفتار است که ممکن است در طول زمان اصل معنایش فراموش شود. این وقتی است که بنا بهدلیلی مفهوم کلمه یا عبارت مثبتی را منفی یا بهعکس منفی را مثبت میسازیم. مثلاً «کلاه سرت گذاشتهاند.» بهجای «کلاهت را برداشته اند.» واژهٔ رِند بهمعنى فردى که در باطن خوب و درستکار، اما در ظاهر شخص لوده و بىبندوبار بوده و این کار را نوعى ریاضت نفس مىدانسته است. حافظ میگوید «بر سر تربت حافظ چو رسی همت خواه / که زیارتگهِ رِندان جهان خواهد شد.» لیکن امروزه مردم به آن معنی بدی میدهند و میگویند «اینقدر رندی نکن و روراست باش.» عبارت «بیزحمت» یعنی «بازحمت»، «لااقل» که در عربی «نه کمترین» است، بیشترین معنی میدهد. همچنین کلمهٔ «مزخرف» که در اصل بهمفهوم آراسته به زخرف یعنی زروزیور بوده، ولی بعد معنی معکوس یافته است. همینطور کلمات لااقل، بهجای اقلّ (کمترین)، عبارت بیزحمت بهجای بازحمت در گفتار عامیانه (بیزحمت آن بشقاب را به سمت من نزدیک کنید)، کلمهٔ قدیمی «دیوانه» همینگونه است، که خدایگونه معنی میدهد، «دیو» در ریشهٔ لغت بهمعنی خدا بوده است. سالها قبل صبح زود، اگر به خانهٔ دوستان میرفتید، با گویش یزدی از شما میپرسیدند «شما ناشتا شدهاید؟» یعنی «ناشتایی یا صبحانه خوردهاید؟»
نقدی بر چند کتاب
دو سه تن از نویسندگان در آثار گذشتگان دست برده آنها را با تغییرات زیادی به چاپ رسانده و منتشر کردهاند. بیشتر شعرای قدیم هر کدام بخشی را تحت عنوان مطایبات، فکاهیات یا هزلیات دارند، که در آنها واژههای تحریمشده یا محرّمات یافت میشود. حذف اینگونه کلمات بهطور کامل درست نیست و از اصالت کلام میکاهد. کاری که ایرج میرزا انجام داده، خوب است. او حرف اول و آخر کلمات رکیک را نوشته است و خواننده آن را حدس میزند. یکی از نویسندگانی که گلستان سعدی را از روی نسخهٔ محمد علی فروغی ذکاءالملک به چاپ رسانده، تمام ابیات دارای محرّمات را بهکلی حذف نموده است که کار درستی نیست. ما میدانیم که سعدی بهدلیل تحصیلاتش در نظامیهٔ بغداد از لغات و عبارات عربی فراوانی بهره گرفته، سپس قسمت بزرگی از آنها را به فارسی برگردانده است. لیکن حق این بود که نویسنده اِعراب این کلمات بهخصوص ثلاثی مجرد را بگذارد و توضیح دهد، زیرا عربی زبان سختی است و فراگیری اش دشوار.
چند نکته
بیاییم اینقدر واژههای خارجی را به فارسی حرفنویسی نکنیم. نگوییم «ساپورت مالی»، بگوییم «پشتیبانی مالی». ما آنقدر از عربی استفاده کردهایم که فارسیشان فراموش شده است. مضاف و مضافٌالیه فارسی ندارد و صدها واژهٔ دیگر از این دست را باید در کتابهای اسناد و مدارک یا در فِقه جستوجو کرد. نگوییم «آشوبگران را ساپرس (suppress) کردند.» بگوییم «… سرکوب کردند.» یک مورد مهم این است: تمام اسم مصدرهای شینی مثل سامانش یا نیازش، فعل ندارند، یا داشته و فراموش شدهاند. واژهٔ «را» نقشنمای مفعولی است، آن را بعد از جملهٔ وابسته نیاوریم. این یک خطای نابخشودنی است، چندین بار تکرار شده است و باز هم گفته خواهد شد. ننویسیم «ما صدها نفر که از ترس پلیس فرار میکردند تا دستگیر نشوند را مشاهده کردیم.» بنویسیم «صدها نفر را مشاهده کردیم که از ترس پلیس فرار میکردند تا دستگیر نشوند.» بیاییم تا میشود از واژههای پارسی بهره بگیریم. به چند معادل فارسیشده نگاه میکنیم:
بهجای امتحان، بگوییم آزمون؛
بهجای امتناع ورزید، بگوییم خودداری کرد؛
بهجای امریّه، بگوییم فرماننامه؛
بهجای در امتداد، بگوییم در راستای؛
بهجای امکانپذیر، بگوییم شدنی؛
بهجای ایثار، بگوییم ازخودگذشتگی؛
بهجای بحران، بگوییم چالش؛
بهجای ایمان، بگوییم باورداشت،
بهجای ایدهآایست، بگوییم آرمانگرای،
بهجای ایجاد، بگوییم برپایی؛
بهجای اواسطِ، بگوییم میانههای؛
بهجای انتقادکردن، بگوییم خردهگرفتن؛
بهجای انتقام، بگوییم کینخواهی،
بهجای انفجار، بگوییم پکیدن؛
بهجای بخیل، بگوییم چشمتنگ.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.