گروس عبدالملکیان – ایران
تمام این سالها داشتید بلند میشدید
داشتید از پیچوخمهایتان عبور میکردید
داشتید به راهتان ادامه میدادید
داشتید در سکوت…
رودخانهای که
چهل سال زیر روسری مانده باشد
از کارون بلندتر است!
موها بلند میشوند
تا به خیابان بیایند
تمام حرفهایی که در سر داشتیم
از سر روییدهاند
چه رنگها، چه سروها، چه شاخهها!
اگر جای جنگل بودم
از خود بیرون میرفتم
تا به درختهایم نگاه کنم
موها زندهاند
و قیچی
اگر دهان باز کند
از موها خون میآید
از امروز
موها بلند نمیشوند، برمیخیزند!
مهسا نمرده است
سارا نمرده است
نیکا نمرده است
موها
بعد از مرگ هم به رشدشان ادامه میدهند
بر موهایت دست میکشم
و دستهایم را در موجهایش غرق میکنم
هیچوقت فکر نمیکردم
موها از مشتها قویتر باشند!