همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
در این شماره، به یک نکته اصلی، چندین مسئله، و مواردی که در زبان فارسی رواج یافته است میپردازیم.
درست و نادرست
هنگامیکه بههر دلیل کلمه یا ترکیبی نادرست وارد محاوره یا نوشتار میشود، ما به آن «غلط» اطلاق نمیکنیم، بلکه میگوییم، این خوب نیست یا نامعیار است و آن را بهسازی مینماییم یا کاربرد اصلی آن را ذکر میکنیم و چگونگی تغییر مفهومش را یادآور میشویم. یک نمونه کلمه «توسط» بود که در شمارهٔ قبل نشان دادیم. مثال: فردی مجرم در حال فرار توسط یک سرباز دستگیر شد. بهتر است بگوییم … بهدست یک سرباز دستگیر شد. و در جملهٔ داوران بر اساس گزارش اولیهٔ ادارهٔ اوقاف یک گام پیش رفتند. بهتر است بگوییم داوران بر اساس گزارش اول ادارهٔ… متأسفانه، گویندگان از یکدیگر تقلید میکنند، و کمتر اتفاق میافتد خود بهتنهایی در خواندنیهایشان تفکر نمایند، یا چرایی چنین کاربردهایی را جویا شوند.
روش توصیفی و روش تجویزی
روش توصیفی آن است که هرچه میگوییم و میشنویم، تحلیل نماییم. شیوهٔ تجویزی آن است که پارهای از سخنان مردم را نادرست، نادستوری، یا غلط بدانیم و از آنان بخواهیم که چنین بگویند و چنان بنویسند. سالها قبل شخصی به نام رابرت هال در آمریکا، در کتابش بهنام Language and Linguistic (زبان و زبانشناسی) جملاتی را بهنقل از گفتار برخی افراد تحصیلنکرده یا بعضی از سیاهپوستان آمریکایی نوشت و استدلال کرد که همهٔ آن جملات در جای خود درستاند و نباید بگویید خطا یا غلط دارند. فقط لازم است شما آنها را توصیف نمایید. یک مثال، استفاده از جملههای دارای دو منفی بود. مانند I don’t know nothing about her. یعنی من چیزی دربارهٔ او نمیدانم، که بنابر دستور انگلیسی باید I don’t know anything about her باشد. لیکن نکتهٔ مهم در این مورد مطرحنشدن چند موضوع بود:
١- لحاظنشدن سبکها و کاربردهای انگلیسی،
۲- جدانکردن زبان معیار از نامعیار،
٣- اینکه در نقل از گفتار اینگونه افراد از علائم نقلقول (quotation marks) بهره میگیرند.
۴- همهٔ دستورنویسان زبان معیار را تعریف و توصیف میکنند و به گویشهای عامیانه نامعیار (non-standard) رویکردی ندارند.
۵- در انگلیسی همهگونه خلاصهشدهها و مخفّفها مانند don’t ,You’ll ,He’s را بهطور عادی مینویسند. حتی تلفظ عامیانهٔ gonna معادل going to و ترکیب wanna معادل want to و چند تای دیگر از این قبیل را در جای خود بهکار میگیرند. اما آنچه در اینجا شایان ذکر است، اینکه روش توصیفی عنوانشده با مثالهایش مربوط به انگلیسی بوده، در فارسی صدق نمیکند.
به این توضیحات توجه کنید: در زبان فارسیِ محاوره و عامیانه، نه تنها تغییرات صوتی در برخی کلمات شنیده میشود، بلکه گاه یک هجا نیز حذف میشود. مثل «میشه» معادلِ «میشود»، و «میشینم» معادل «مینشینم». در کلماتی مانند «دیگه» معادل «دیگر» همخوان پایانیِ ر میافتد و صوت « َ» به « ِ» تبدیل میشود. مثالهای بسیاری را نمیتوانیم با خط ناقص فارسی نشان دهیم. بهعلاوه گویشهای مختلف بیشتر شهرها و شهرستانها تفاوتهایی دارند، تا جایی که ما مجبور میشویم فارسی را در دو نوع گفتاری و نوشتاری بررسی نماییم.
لیکن این امر آموزش زبان را برای یادگیرندگان زبان فارسی بهخصوص دانشجویان خارجی دشوار میسازد. آنان از یکسو با گونهٔ ادبی و از سوی دیگر با گونهٔ محاوره و عامیانهٔ پر از اصطلاحات روبهرویند. بهعلاوه، کار ما روش تجویزی نیست، زیرا به کسی دستور نمیدهیم چنین و چنان بگوید. و این تنها برای حفظ شأن و مقام فارسی است. پس بهترین کاری که لازم است انجام دهیم، زدودن خطاها و ایجاد الگویی مناسب در رفتار زبانی است.
نخستین حرکتِ شایسته آن است که همین زبان عامیانه را بهصورت کامل بنویسیم و این کار را ترویج نماییم. مثلاً در نقلهای مستقیم حتی گفتار عامیانه را درون علائم نقلقول بگذاریم؛ «بسه دیگه، بذار برم.» را صحیح بنویسیم: «بس است دیگر، بگذار بروم.»
حال، قبل از بحث خطاها، بد نیست به چند رویداد زبانی اشاره کنیم: جاافتادن واژهای بهجای واژهای دیگر. دو لغت عربیِ اجاره و ایجار، در فارسی جابهجا شدهاند. «اجاره» یعنی نجاتبخشیدن و اسم فاعلش «مجیر» است. «ایجار» یعنی کرایهکردن یا کرایهدادن و اسم فاعلش موجِر است. اما مردم، اجاره را بهجای ایجار بهکار گرفتهاند.
بالارفتن بسامد یک واژهٔ قدیمی – کلمهٔ بلد در اصل بهمعنی «راهنما» است. در روزگار گذشته که سفر از شهری به شهر دیگر با اسب، خر، شتر… انجام میگرفت، بلدها جادههای مالرو را نشان میدادند. امروزه، ترکیبِ بلدبودن در گفتار عامیانه بهمعنیِ دانستن رواج یافته است: من خودم بلدم چه کنم!
مجازیشدن یک کلمهٔ ذات – کلمهٔ کلنجار بهمعنای خرچنگ و کلنجاررفتن، بهمعنیِ خرچنگوار و کجکج راهرفتن است. لیکن، مردم آن را بهمعنای سروکلّهزدن و درگیرشدن بهکار میگیرند.
اسم ذات بهجای اسم معنا – واژهٔ کلاف یا کلافه بهمعنای گلولهای از پشم، کاموا و نخ است، اما در سبک عامیانه بهمعنای ناراحت، بیتاب و گیج استفاده میشود: از دست تو خیلی کلافه شدهام.
معنای جدیددادن به واژهای قدیمی – کلمهٔ «خیل» بهمعنی گروه اسب و گروهی از هر چیزی دیگر است، و «خیلی» بهمعنای یک گروه اسب یا یک گروه از هر چیز دیگر (یک خیل) بوده است. و اکنون «خیلی» بهگونهٔ واحدی ترکیبی بهمعنای مقداری زیاد یا بسیاری بهکار گرفته میشود و کسی به کلمهٔ «خیل» توجهی ندارد. ما میگوییم: خیلی از واژهها و ترکیبات فارسی یا گرفتهشده از عربی، ترکی، مغولی و غیره همین روند را پیمودهاند.
بهسازی گفتار و نوشتار فارسی
امید است پارسیزبانان گرامی به گفتار و نوشتار خود دقت بیشتری مبذول دارند، و در صورت امکان گفتار دیگران را نیز بهسازی نمایند. سال گذشته در چنین روزهایی در تهران بودم. یک روز عصر، رانندهٔ اتومبیل ما به مردی که از خیابان به آنسوی میگذشت، اشاره کرد و به شخص کنارش در صندلی جلو گفت، آن آقا فامیل ما است. منظورش را هر دو فهمیدیم. و من از این راننده اجازه خواستم که از توضیح من بدش نیاید و گفتم که بگوید، آن آقا یکی از بستگان یا خویشان ما است. آنگاه معنی فامیل، لغت فرانسه، بهمعنی خانواده را یادآور شدم و از چند کلمهٔ خارجی دیگر یاد کردیم که چگونه تغییر معنی دادهاند. هزاران کلمهٔ خارجی از گذشتهای نهچندان دور به زبان فارسی راه یافتهاند؛ بسیاری از آنها تغییر تلفظ داده یا معنایشان دگرگون شده است. کافی است شما به حرفزدن افراد توجه نمایید.
مطابقت فعل و فاعل – روزی در یک سَرای بزرگ خصوصیِ پر از مهمان حضور داشتم. نزدیک ظهر، بلندگوی دفتر کار چنین اعلام میکرد: از مهمانان عزیز خواهشمندیم رأس ساعت یک در مهمانسرا حضور بههم رسانید. اینجا فعل پایان جمله با مهمانان بهعنوان سومشخص جمع مطابقت نمیکند. پس باید بگویند … حضور به هم رسانند. اما اگر خطاب کرده بگویند مهمانان عزیز، خواهشمندیم رأس ساعت یک در مهمانسرا حضور به هم رسانید. این صحیح است. اینجا چون خطاب میشود، فعل جمله، دومشخص جمع است.
حال بیایید پارسی بگوییم:
١- بهجای اتیکت، لغت فرانسه، بگوییم برچسب. روی این کالا برچسب نیست. در معنای دیگرش «ادب» خوب است؛ ادب و شعور اجتماعی.
٢- بهجای اثر، بگوییم، نشان. دیگر نشانی از بیماری او دیده نمیشود.
٣- بهجای احتیاط، بگوییم، دوراندیشی. دوراندیشی او سبب شد ما سر ساعت به قرار خود برسیم.
۴- بهجای تمنا بگوییم، خواهش. خواهش میکنم مرا به داخل بپذیرید.
۵- بهجای تعداد بگوییم، شمار. فقط شمار اندکی از دعوتشدگان رسیده بودند.
۶- بهجای غیرقابلقبول بگوییم، انجامناپذیر. پیشنهادتان انجامناپذیر است.
٧- بهجای خجالت بگوییم، شرم. من از گفتن این حرف شرم دارم.
٨- بهجای حسابگر بگوییم، دوراندیش. تو در خرجکردن پولت بسیار دوراندیشی.
٩- بهجای تلاش، لغت ترکی قدیم، بگوییم، کوشش یا کوشیدن. هرچه کوشش کردیم او را نیافتیم.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.