نغمه فراهانی – ونکوور
در تاریخ سهشنبه، ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، کارگاه داستاننویسی ونکوور تحت نظر استاد محمد محمدعلی، میزبان فریبا صدیقیم، نویسندهٔ ساکن لس آنجلس بود. این جلسه از طریق زوم برگزار شد و حدود ۲۷ نفر در آن شرکت داشتند. هماهنگیهای لازم برای برگزاری این جلسه را کامران قوامی و گردانندگی آن را فریبا فرجام از اعضای «کارگاه داستاننویسی ونکوور» بر عهده داشتند.
در ابتدا استاد محمدعلی مطابق معمولِ برنامههای ویژهٔ کارگاه، طی مقدمهای به معرفی اجمالی فریبا صدیقیم بهشرح زیر پرداخت:
«نخست خوشامد میگویم به فریبا صدیقیم و تشکر میکنم که دعوت کارگاه داستاننویسی ونکوور را پذیرفت. تاکنون این کارگاه بیش از ده مهمان ویژه داشته و ما از اینکه امروز مهماندار فریبا صدیقیم هستیم، بسیار خرسندیم. من از طرف جمع بار دیگر به ایشان و دیگر دوستان حاضر خوشامد از صمیم دل و جان میگویم. اسم یادداشتم را گذاشتهام «هیچ بیوگرافیای کامل نمیشود حتی با مشارکت خود نویسنده».
فریبا صدیقیم، داستاننویس و شاعر ایرانی-آمریکایی، متولد ۶ اردیبهشت ۱۳۳۸ نهاوند است. در خانوادهایی یهودی پرورش یافته و در یازدهسالگی همراه خانواده به تهران کوچ میکند. پس از اتمام دورهٔ دبستان و دبیرستان، در دانشگاه تهران فیزیوتراپی میخواند. از اواخر دههٔ ۱۳۶۰ ضمن شرکت در کلاسهای روانشناسی انستیتو سیمین با ادبیات کودک و نوجوان الفتی جانانه بههم میزند که منجر به همکاری صمیمانه با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نیز شورای کتاب کودک میشود که نتیجهٔ آن الفت جانانه و همکاری صمیمانه، انتشار ۱۵ عنوان کتاب است که هنوز هم در ایران به فروش میرسد. فریبا همزمان، فعالیت خود را در زمینهٔ شعر و داستان بزرگسالان با شرکت در کارگاه داستاننویسی زندهیاد ناصر ایرانی ادامه میدهد. حاصل آن دوره، انتشار اولین داستان اوست به نام «شبی که آخر نداشت» که مورد تقدیر قرار میگیرد. فریبا صدیقیم دربارهٔ تفاوت نوشتاری برای کودکان و بزرگسالان در مقدمهٔ یکی از کتابهایش به زیبایی بیان میکند: «نمیدانم چرا وقتی برای کودکان و نوجوانان مینویسم، کلمات شادند و میخندند، اما هنگامی که برای بزرگسالان مینویسم کلمات غمگیناند. این را خودم نمیگویم، نوشتههایم میگویند. شاید علتش این است که دوران بزرگسالی خودم را کمتر دوست دارم.»
اشتیاق به ورود به عرصههای تازهٔ شعر و داستان، صدیقیم را به کارگاه شعر و داستان زندهنام دکتر رضا براهنی راهنمایی میکند. او با ساختارهای نو شعر و داستاننویسی مدرن آشنایی عمیقتری بههم میزند و بهقولی میتواند سهمی در موج نوی داستاننویسی بیابد. وی همچنین مدتی نیز در کارگاه داستاننویسی زندهنام هوشنگ گلشیری حضور مییابد و در همین دوره به نقدنویسی روی میآورد و همراه آن اشعار و داستانهای کوتاه جدیدش را در مطبوعات و سایتهای معتبر منتشر میکند. فریبا صدیقیم در ایران علاوه بر نشر آثارش مدتی نیز به تدریس داستاننویسی میپردازد. سپس در سال ۱۳۷۹ (۲۰۰۱م) همراه همسر و فرزندانش راهی آمریکا میشود. پس از آموختن سونوگرافی بلافاصله در همین زمینه مشغول کار و تدریس میشود. او پیرامون برخی آثار داستایوفسکی، سالینجر، فیتزجرالد و فاکنر مطالب چالشبرانگیزی در آمریکا مینویسد و پس از پیوستن به گروه ادبی «دخترهای شنبه» لس آنجلس، تجربهٔ مهاجرت نیز در آثارش بروز میکند و به تعبیری با تغییر فضا و مکان، عمق و غنایی تازه به آثارش میبخشد. گفتنی است، فریبا صدیقیم طی سی سال تلاش جانانه و صمیمانه در حوزهٔ ادبیات فارسی، علاوه بر انتشار آن ۱۵ عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان، دو کتاب شعر، سه مجموعه داستان و دو رمان برای بزرگسالان نیز منتشر میکند که به باور راقم سطور، کارنامهٔ پرباری است برای نویسندهای که هم همسر بوده است، هم مادر و هم سرشار از شوق نوشتن و یافتن خویش در عرصههای یادشده. حالا بهدلیل کمبود وقت فقط به ذکر اسامی کتابهای منتشرشدهٔ او اکتفا میکنم. لازم به ذکر است برخی از این آثار در انتشاراتیهای معتبری چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات مروارید، ققنوس، نشر آفتاب نروژ، نشر نوگام و آفتابکاران بهچاپ رسیدهاند.
در زمینهٔ کودکان و نوجوانان نگاه کنید به:
- دو برادر دو دوست
- اگر مادر بود چکار میکرد
- سعید و اسباببازیهایش
- من چی نقاشی کنم
- احمد و بوتهٔ گل سرخ
- چطور مادر را خوشحال کنم
- من خودم
- خانم بلوز آبی
- کوچکترها بزرگترها
- سفید گریه نکن
- نابغهٔ کوچک
- دوستت دارم
- شما دوست مرا میشناسید
- کتاب کمک درسی سوم ابتدایی
- چه کسی آب آبگیر را تمام کرد
همچنین نگاه کنید به دو مجموعهشعر:
- به تعویق میاندازیم
- این قلب معمولی نمیزند
و سه مجموعهداستان:
- شبی که آخر نداشت
- شمعهای زیر آبکش
- من زنی انگلیسی بودهام
و دو رمان:
- من در پرانتز
- لیورا
من بار دیگر به او خوشامد میگویم.»
پس از صحبتهای استاد محمدعلی در ادامه فریبا صدیقیم با صدای گرم و خوانش روان داستان «زرد» را برای شرکتکنندگان خواند (این داستان را میتوانید در اینجا بخوانید). سپس نوبت به اظهارنظر و طرح سؤالات شرکتکنندگان رسید که خلاصهای از آن تقدیم میشود. شایان ذکر است که فریبا صدیقیم تنها داستان «زرد» را در این جلسه خواند، هرچند، اعضای کارگاه پیش از برگزاری جلسه پنج داستان از او یعنی «زرد»، «شواهدی برای نویسنده»، «بیست حلقه مو»، «سرپاییهای رنگی» و «شمعهای زیر آبکش» را خوانده بودند و بههمین دلیل، برخی از دوستان در صحبتهایشان به نکاتی دربارهٔ دیگر داستانها هم اشاره کردهاند.
امیر حسنزاده نقدی ارائه داد با مضمون زیر:
زن و مسئلهٔ تجاوز در خوانش سه داستان «زرد»، «شواهدی برای نویسنده» و «بیست حلقه مو» از فریبا صدیقیم
در روانشناسی تحلیلی زیگموند فروید کشف موقعیت کنونی ریشه در دوران کودکی داشته و بحث ارتباط آزاد یعنی گفتار و نوشتار آزادانه برای نقب به ناخودآگاه ذهن نقش بسزایی دارد.
در داستان کوتاهِ «شواهدی برای نویسنده» شاهد این گفتار آزادانه برای کشف ناخودآگاه ذهن شخصیت اصلی زن داستان هستیم. داستان با گفتوگوی شخصیت اصلی و روانشناس زن شروع میشود. تا نیمههای قصه خواننده فکر میکند در جریان واقعهٔ تجاوزی قرار میگیرد، ولی با تغییر راوی از دانای کل به اولشخص و روایت بقیهٔ قصه از زاویهٔ دید این دو، خواننده متوجه ذهن پریشان شخصیت زن اصلی داستان میشود و پایان مؤکد داستان که با جملهٔ روانشناس زن شروعشده، مهر تأییدی بر این روان نااستوار است.
در داستان «زرد» نیز بهنظر میآید که با روایت یک تجاوز سروکار داریم؛ زنی برای استفاده از تلفن وارد کارگاه مکانیکی میشود و شاگرد خوشبروروی کارگاه با او درمیآمیزد. البته در این داستان وقوع تجاوز در هالهای از ابهام است، زیرا به نظر میآید که خود زن مانعی برای این فعل نیست، تعاریف زن از بدن مرد و حتی رویارویی آن دو هنگام استفاده از تلفن عمل تجاوز به عنف را به ذهن متبادر نمیکند و بیشتر کارکردی اروتیک دارد.
در داستان «بیست حلقه مو» گرچه صحنهٔ تجاوزی شکل نمیگیرد، اما تنفروشی زن بهنوعی رابطهٔ جنسی را بهنمایش میگذارد که تأثیری ناخوشایند بر فرزندان او دارد. اگر در داستان «کنیزو» منیرو روانیپور، دیدن صحنهٔ اروتیک کنیزو و مردان در حیاط از دید مریم باعث دلرحمی و شفقت او نسبت به همسایهٔ ناگزیر و روسپیاش میشود، در اینجا پسرِ زن تنفروش دچار عقدهای دردناک و عمیق شده است.
تلاش نویسنده در هر سه داستان برای بیان رابطهٔ جنسی خارج از چهارچوب ازدواج و عرفِ رایج قابلتأمل است. در هر سه داستان شخصیت زن رابطهٔ جنسی را حتی اگر با رضایت انجام میدهد (داستان کوتاه بیست حلقه مو و تا حدودی داستان زرد)، اما قربانی شرایط ناعادلانه، غیربرابر و دنیای مردسالارانه است.
در داستان «شواهدی برای نویسنده» شخصیت اصلی زن و چرایی پریشانی ذهنیاش موشکافی نمیشود. تلاش نویسنده برای معرفی شکست عشقی یا چیزی شبیه آن (اُبژهٔ قلب و دونیمهشدن آن) بهعنوان عامل روانپریشی و میل جنونآمیز او به قربانیشدن نیز بهثمر نمیرسد.
در داستان «زرد» رابطهٔ بدون عشق و خشونت مرد و در قصهٔ «بیست حلقه مو» شرایط بد اقتصادی و ترک خانواده از سوی مرد داستان باعث شوربختی زنان میشود.
نکتهٔ قابلتأمل در هر سهٔ این داستانها شخصیتهای عامل مرد آناند که از سوی نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه بهدقت تصویر نشدهاند. در مورد این شخصیتها چیز زیادی نمیدانیم جز اینکه مثلاً ناگهان خانواده را ترک گفتهاند (بیست حلقه مو) یا غریزهٔ جنسی بر آنها مستولی شده است (زرد) یا در ذهن شخصیت اصلی از جایی پیدا میشوند، تجاوز میکنند و میروند (شواهدی برای نویسنده).
بهنظر میآید خواننده نیازمند شناخت بیشترِ این شخصیتها برای فهم بهتر داستان و عواقب سهمگین خشونت جنسی علیه زنان است.»
در ادامه، نیکی فتاحی نکاتی را در مورد داستان زرد با کارگاه در میان گذاشت. او زاویهٔ دید اولشخص را از آنجایی که احساسات و عواطف راوی را ملموستر به خواننده نشان میدهد، مورد تمجید قرار داد. ایجاد تعلیق را نیز یکی دیگر از نقاط مثبت داستان دانست. او همچنین گفت که انتخاب رنگ زرد باعث یکپارچگی داستان شده است. او فضای داستان را فضایی اروتیک و شهوانی میبیند و از نظر او داستان، داستانی عاشقانه و رمانتیک است، چرا که لحن و نثر داستان را شاعرانه میداند و تنها در آخر داستان متوجه میشود که زن مورد تجاوز قرار گرفته است.
دکتر سعید ممتازی با اشاره به اینکه هیچگاه نمیشود یک انگیزهٔ منفرد را برای یک رفتار پیدا کرد، معتقد است که با تعریف کلی، شکی نیست که داستان شرح یک تجاوز جنسی است، چون تمایل داشتن به یک رابطه تناقضی با تجاوز ندارد. او در مورد رنگ زرد میگوید هر چند زرد نشانهٔ شادی، هیجان و انرژی است، اما در عین حال سمبلهای روانشناسی تحریکپذیری، پرخاشگری و حتی خیانت هم محسوب میشوند. همچنین، زنی که در داستان مورد تجاوز قرار گرفته، دچار تروماهای بعد از تجاوز هم شده است.
سهیل شریفان پیشنهاد میدهد که داستان اگر از زاویه دید سومشخص نوشته میشد، از انسجام بیشتری برخوردار بود.
جمال کردستانی تصاویر و حوادث موازیای را که در داستانهای خانم صدیقیم اتفاق میافتد، تحسین میکند و کمکی برای درگیرشدن خواننده با داستان میداند. از نظر او اینکه راوی با مرد متجاوز همدردی میکند، بیانگر این است که در حقیقت تجاوزی صورت نگرفته است.
امیرحسین یزدانبد نیز زبان داستان را شاعرانه میداند، و معتقد است گویی راوی قبح فاجعهایی را که برایش رخ داده، انکار میکند.
مهرخ غفاری مهر فضای داستان را پستمدرن و در عین حال ساده و روان توصیف میکند. شروع داستان برای او جالب و تکاندهنده است و از نظر او راوی داستان با نوعی بلاتکلیفی مواجه است که نمیتواند قضاوت دقیقی از اتفاق ارائه دهد.
حمیدرضا مجتهدی نیز شروع داستان را نقطهقوت آن میداند. او با توسل به توازیهای موجود در داستان و کلماتی که راوی در داستان به کار برده، نشان میدهد که حس رضایتی از راوی در رابطه با اتفاقی که در داستان بیان شده، دیده نمیشود.
در پایان این قسمت و پیش از اینکه فریبا صدیقیم دربارهٔ داستان زرد صحبتی داشته باشد، استاد محمدعلی هم نکاتی را در مورد داستان بیان میکند. از نظر ایشان تکنیکهای زبانی این داستان بینظیر بوده و همدلی شوهر راوی از نقاط قوت داستان است.
پس از تنفسی کوتاه فریبا صدیقیم در شروع توضیحاتش دربارهٔ داستان زرد میگوید که این داستان یک انگیزهٔ منفرد نداشته است، چرا که زن این داستان در موقعیتی پیچیده قرار گرفته و این داستان آن موقعیت پیچیده را روایت میکند. وجود نظرات مختلف در مورد داستان باعث خرسندی اوست چرا که داستان حسهای مختلفی را برانگیخته و روایت را از یکسویگی درآورده است. او میگوید انسان مدرن، انسان بلاتکلیف و پیچیدهای است که نمیتواند یکسویه باشد. او خود را هم انسانی بلاتکلیف میداند، خود اوست که در این داستانها وجود دارد و نمیتواند با قاطعیت در هیچ موردی نظری بدهد. او میگوید با حضور نشانهها در داستان سعی کرده است که غیرمستقیم این موقعیت پیچیده را نشان بدهد.
او همچنین اشاره میکند که فضای مردانهٔ حاکم بر داستان بیانگر خشونتی است که هر چند در جهت حمایت زن، ولی همچنان خشونت است. جواب سیستم در برابر بیماریهای اجتماعی تنها سرکوب، کتک و کشتن است، در حالیکه واکنش زن احساس دلسوزی عمیق به پسر و حتی سگ دارد و او متأثر از همهٔ این وقایع است.
در این داستان یک موقعیت پیچیده شرح داده شده و فقط به یک ماجرا اختصاص نداشته است. در این داستان یا پلات، مجموعهٔ وقایع و انگیزههای پیچیدهٔ زیستی بود و شرایطی که آنها را رو میکند و در معرض دید قرار میدهد.
آنچه در پایانبندی گزارش شایان ذکر است، اینکه استاد محمدعلی رفتار و واکنشهای فریبا صدیقیم را نسبت به سؤالات و انتقادات ستوده و آن را نمونهٔ زیبایی از برخورد کارگاهی میبیند. ایشان داستان «زرد» را در نهایت اینگونه تحلیل میکند: «محور داستان زرد تجاوز نیست بلکه تجاوز در این داستان یک بهانه است تا در واقع به بررسی پریشانی یک زن مدرن و گرفتاری او بین دنیای جدید و سنتهای گذشته بپردازد. محور اصلی داستان درونیات زن است و تلقیهایی که اطرافیانش از او دارند. همهٔ برداشتها در حالت نامعلومی میماند، بهغیر از خشونت، حتی از ناحیهٔ شوهری که بین غیرت و شفقت گرفتار است. زن همه را میبیند و نمیتواند حرفی بزند.»
در این جلسه بحتهای متعدد دیگری هم البته بود که مجال پرداختن به همهٔ آنها نیست.